همه می دانیم که آقای رفسنجانی، سابقه هشت سال ریاست جمهوری دارند . وهمه میدانیم که در دوره ایشان فجایع وحوادث تلخی ، چون قتلهای زنجیره ای قبل از سال 76 واعدامهای سیاسی و ترور مخالفان در خارج از کشور و رانت خواریهای عظیم و... اتفاق افتاد بسیار بعید به نظر میرسد ، فردی که در دوره قبلی تصدی خویش یکی از خفقان آورترین فضاهای استبدادی 50 سال اخیر ایران را بر کشور حاکم نموده بود و پس از آن نیز یکبار در انتخابات مجلس، یک پاسخ منفی شدید از ملت دریافت نموده است ، اینک بتواند به بدست آوردن رای لازم برای ریاست جمهوری خویش ، امیدوار باشد، ویاشخص او ن_98ات گفته شده در بالا را نداند .اکنون پرسشی که مطرح است ، اینستکه پش با این شرایط چرا آقای هاشمی در انتخابات شرکت نموده ؟
برای پاسخ به این پرسش باید گفت : تعداد شرکت کنندگان در انتخابات برای نظام جمهوری اسلامی امری بسیار مهم است تا آنجا که به هر
حربه ای متوسل شده تا ملت را به صحنه بکشاند و از حتی از دادن احکام شرعی و فتوا نیز دریغ نورزیده . از سویی بخش وسیعی از مردم که از جبهه اصلاحات سرخورده شده اند ، انگیزه های خود را برای شرکت در انتخابات ، حتی برای رای دادن به نامزد اصلاح طلبان ، از دست داده اند .
اکنون حضور هاشمی رفسنجانی به ویژه با توجه به شعارها و روشهای تبلیغاتی که درپیش گرفته، این نگرانی را میان طبقات جامعه مختلف ایجاد نموده که باحضور هواداران کارگزاران وحتی جناحهای راست وراست سنتی وعدم حضور حامیان سابق جبهه اصلاحات ، آقای هاشمی رای لازم را بدست آورده وبار _cfیگر رئیس جمهور شود . وبا بازگشت دوباره دوران خفقان ورانت خواری (که بر خلاف ادعای اصلاح طلبان ، به سادگی هم قابل برگشت میباشد ) دو نتیجه منفی بزرگ بار آورده شود، اول اینکه اندک نتایج مثبتی که با صرف هزینه های گزاف در دوره هشت ساله اصلاحات حاصل شده بود نیز از دست برود ودوم آنکه باز®0?ک عقبگرد سیاسی_تاریخی مهلک را در یک بازه زمانی حساس تجربه کنیم .
بنابراین اندیشمندان سیاسی جامعه ونیز روشنفکران ناگزیر خواهند شد برای جلوگیری از این فاجعه راهی بیابند ، و البته این راه چیزی نیست جزآنکه ناگزیرند باشرکت در انتخابات ونیزتشویق مردم به مشارکت و حمایت از معین یعنی نامزد جبهه اصلاحات ، مانع انتخاب دوباره هاشمی شوند تہ7 اگر هشت سال قبل ناگزیر به انتخاب میان بد و بدتر بودند ، اینبار ناچار به انتخاب میان بدتر و فاجعه باشند . چراکه معین شاید حتی به مراتب از خاتمی نیزناتوان تر و نفوذ پذیر تر باشد. اما با حضور هاشمی چاره ای جز این باقی نخواهد ماند .
بنابراین چنین به نظر میرسد که حضور آقای هاشمی نه برای به دست آوردن رای بلکه به خاطر بالا بردن سطح مشارکت مردم و جلب حمایت برای نامزدی بیطرفدار است که بنا به مصلحت نظام میبایست پس از خاتمی رئیس جمهور شود اما از پایگاه مردمی خوبی برخوردارنیست. ازطرفی تعدد نامزدهای اصولگرايان درکنار تک نامزد کارگزاران ، درآینده میتواند توجیهی باشد برای شکستن آرای هاشمی و رئیس جمهور نشدن وی و در نتیجه ممانعت از پیش آمدن رسوایی، همچون داستان مجلس ششم و ازسویی نیز بسان سوفاف اطمینانی برای خود حکومت که علاقمند به رقابت میان معین و هاشمی و پذیرش این خطر که 'e3بادا هاشمی در این رقابت پیروز باشد ، نیست . زیرا انتخاب مجدد هاشمی که بیشتر به یک مضحکه سیاسی شباهت دارد ، برای خود نظام نیز در عرصه بین المللی، مناسب نمی باشد . به ویژه پس از ریاست جمهوری خاتمی که علی الرغم همه معضلات داخلی درجامعه جهانی به عنوان رئیس جمهوری فرهیخته شناخته شده است، انتخاب دوباره هاشمی وعقبگردی اینچنین، در دنیای امروزبه هیچوجه به سود نظام نیست .
پس حضور آقای هاشمی رفسنجانی تنها برای بالا بردن سطح مشارکت مردم میباشد . واما ما مردم ، بنظر میرسد که جزاین راهی نداریم که برویم و با نفرت تمام به نامزد بی عرضه اصلاح طلبان رای بدهیم .اما اکنون میخواهم موضوع تحریم انتخابات را از دو بعد بررسی کنم ، نخست اینکه اگرانتخابات را تحریم کنیم چه مزایا وچه زیانهایی دارد ؟ و سپس اینکه اگر شرکت کنیم چه مزایا وچه زیانهای دارد؟
درصورت تحریم انتخابات وعدم حضور مردم ، حتی با فرض ایده آل مشارکت یک اقلیت 15 تا20 درصدی ، نتیجه این خواهد بود که درعرصه جهانی ، روپا وآمریکا پی خواهند برد که حکومت ایران پایگاه مردمی ودرنتیجه مشوعیت قانونی ندارد ، پس عرصه بر سیاستمداران یا بهتربگوییم سیاستنداران حکومت ایران تنگ خواهد شد (گرچه این سیاستنداران اندک اندک برپیکر زخمدار ما سیاستمدار هم میشوند).
بسیار کودکانه و ساده لوحانه است اگر گمان کنیم که دراین صورت مثلاً آمریکا همه مشکلات خود در افغانستان و عراق وافکاربین المللی را فراموش کرده و برای نجات ایرانیان از دست یک حکومت زروگو به ایران حمله خواهد نمود، وچه بسیارکودکانه تر که گمان کنیم در صورت چنین حماقتی از سوی آمریکا آنکه از یک حکومت آمریکایی صرفه میبرد ماایرانیانیم!!!
پس عرصه تنها در مبادلات سیاسی واقتصادی بر حکومت تنگ خواهد شد و آنوقت حکومت چنانکه درگذشته نیز نشان داده ، مشکل خویش را به دو روش حل خواهد کرد .درعرصه داخلی برخی آزادیهای محدود به مردم خواهد دادکه البته بعد از عبور از بحران به شدت آنها را سرکوب خواهد نمود
(واقعه 18 تیر را ازیاد نبریم) و درعرصه بین المللی نیز هیچ دریغی ازچوب هراج زدن بر سرمایه های ملی ما و نابودی فن آوری وتولید داخلی به قیمت بقای خویش، ندارد. تا به این طریق از زیر بار فشارهای بین المللی نیز آسوده گردد.وبا این فرض که آنها تا کنون نمی دانستند که چه رژیم مستبدی بر ما حکومت میکند وتازه اکنون و بوسیله مردم ایران به این آگاهی رسیده اند ،مثلاً فرانسه با یافتن یک بازار مصرف خوب برای پژوهای گوناگون خویش وانگلیس با چند قرارداد نفتی خوب درعسلویه یا خارک یا... وخلاصه هرکشوری با قراردادی متوجه خواهد شد که ایران یک نظام حکومتی بسیار خوب دارد و آنها بیهوده گلویشان را با فریاد وا حقوق بشرا !! دریده اند.
حقیقت این است که اروپا وآمریکا نه تنها در ایران که در همه دنیا تنها به دنبال منافع خویش ومردمشان هستند و درست هم همین است . آنها هرگز مسئول زندگی ما نبوده اند و برای ما نگران نخواهند بود واز وضعیت حکومت ایران نیز از مدتها پیش حتی بهتر از من وشما آگاهند. پس آنچه از این تحریم نصیب !ما خواهد شد ازدست دادن بخش دیگری ازسرمایه های ملی وتولیدات داخلی ونیزبه دست آوردن رئیس جمهوری چون هاشمی یا قالیباف یا رضایی یا لاریجانی خواهد بود که آنگاه وای برما مردم وجه وای بر اندیشمندان ونویسندگان وروشنفکران داخلی.
اما در حالت دوم اگر در انتخابات شرکت کنیم و به معین رای بدهیم نتیجه این خواهد شد که مثلاً دنیا یا خود رژیم فکر کنند که حکومت ایران از یک پایگاه مردمی عالی برخوردار است . انبوه نیروهای نظامی و انتظامی درشهرهای ایران که گاهی به ویژه درتهران مفهوم حکومت تظامی را در ذهن تداعی میکند ، گواه این حقیقت است که رژیم از میزان محبوبیت مردمی خود به خوبی آگاه است و انتخابات نیز این تصوررا تغییر نخواهد داد. در باره آگاهی جوامع جهانی نیزدربالا صحبت شد. اما میماند دو موضوع یکی اینستکه رژیم ایران تنها میتواند یک ژست سیاسی بگیرد ودردنیا بر طبل بکوبد که ما حکومتی مردمی داریم که البته همه از میزان راست و دروغش آگاهند واین تنها یک ژست سیاسی خواهد بود که البته به هر حال در مبادلات سیاسی و اقتصادی منافعی برای حکومت خواهد داشت و دوم آنکه ما با حضور در پای صندوق های رای شاید احساس کنیم که خودمان به شعور و غرورخود توهین کرده ایم ، که در این مورد باید گفت دادن یک رای دانسته و همراه با فهم و شعور به مراتب کم اهانت تر از یک تحریم بی نتیجه و بی فکر است ولی در مورد اول به هرحال گریزی از اینکه امتیازی بدهیم تا نه اینکه امتیازی بگیریم بلکه امتیازات بزرگتری ازدست ندهیم، نیست . بلکه با باز نگشتن اوضاع شبیه دهه 60 و ادامه وضع موجود بتوانیم آهسته آهسته قدم در راه بازسازی فرهنگی که در مقالات پیشین مفصل در مورد آن سخن گفته ایم ، برداریم واندک اندک به سوی آینده ای بهتر حرکت کنیم.
نکته دوم که در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری باید به آن اشاره نمود روشی است که حکومت برای سنجش میزان دانش سیاسی و آگاهیهای مردم بکاربرده که درنوع خود بسیارجالب است . موضوع اینست که وزارت اطلاعات ایران ازقبل به صورت تقریبی و تخمینی میداند که هریک از نامزدها چه میزان ر_c7ی خواهند آورد ، حالا اگر رای یکی از این نامزدها با پیش بینی وزارت اطلاعات تفاوت فاحشی داشته باشد ، درکنارسایرعلتها یکی از نکاتی هم که باید بررسی شود ، شعارها و روشهای تبلیغاتی آن نامزد است . چنین بنظر میرسد که برخی شعارهای تبلیغاتی ، تنها برای سنجیدن میزان آگاهی و آگاهی سیاسی_اقتصادی وفرهنگی مردم داده میشود ، تا درآینده از آن ناآگاهیها بهره برداری شود و باآگاهیها به مصلحت ومحتاط برخورد شود، برای نمونه میتوان به شعار احمقانه آقای کروبی و آن پنجاه هزار تومان جنجالی اش اشاره کرد که ناخودآگاه انسان را به یاد سخنان قبل از انقلاب خمینی می اندازد ( اگر نیمه شب کسی زنگ خانه شما را زد نترسید ... پول نفتتان را آورده اند) که چه بسیار توده ناآگاهی که باوسوسه همین شعارها فریفته شدند .
برخی شعارهای تبلیغاتی دیگر نیز مثل آزادیهای زنان و نوع وزمان ارتباط با آمریکا و... که در هیچ یک به وضعیت واقعی سیاسی واجتماعی فعلی ایران توجهی نشده است از همین دست و برای همین سنجش ها و فهمیدن دقیقتر تمایلات مردم است . ما نیز درانتظاریم تا پس از انتخابات و مشخص شدن میزان رای هریک از نامزدها بیشتر با سطح آگاهی و فرهنگ مردم خویش آشنا شویم، هرچند که میدانیم ایرانیان به واسطه نوع جامعه خویش مردمی آگاهند و همواره خوب تشخیص داده اند که اکنون چه باید کرد.