[email protected]
با شروع زمزمه ها و حرفهای پشت پرده یا به عبارت رسمی، «رایزنی ها»ی انتخاباتی و به ویژه تلاشهای بسیار گروه های اصلاح طلب بریا مجاب نمودن میر حسین موسوی برای بازگشت به عرصه، همگان به یک نکته توجه داشتند و یک احتمال راغ در نظر می گرفتند: نامه ای کوتاه از مقامی معلوم برای یک کاندیدا؛ اتفاقی که در بهار 1376، میر حسین موسوی را از کاندیدا شدن منصرف ساخت و در این دوره نیز باور فعالان بر این بود که در این دوره نیز در صورت آمدن وی این اتفاق با ضریب حتمیّت بالایی به وقوع خواهد پیوست و تحلیلگران امور سیاسی در آن روزها یکی از موانع پیش پای دعوت اصلاح طلبان از موسوی را در همین مورد می جستند. این اتفاق بار دیگر رخ داد و به نوعی «تاریخ تکرار شد» ولی این بار برای کاندیدایی دیگر که خرد سیاسی جامعه وی را از قماشی خاص، از آن گروه همیشه حاضر در عرصه سیاست (چه در وجه آشکار و چه در خفا)، می پنداشت. محسن رضایی از رقابت کنار کشید و به اشاره ای ایهام گونه که به «نامه برخی مراجع» نمود، این ذهنیّت را قوت بخشید که نامه ای از سوی رهبری مبنی بر «به صلاح نبودن حضور شما در عرصه انتخابات برای خیر و صلاح جامعه مسلمین» دریافت داشته است و این ابهام به وجود آمد که چرا رضایی؟
نکته اینجاست که تلقّی سنتّی مردم با توجه به فضای همیشه یکسان و لایتغیّر سیاسی و حضور همیشگی چهره هایی آشنا (از جمله رضایی) و جهت گیری خاصّی که همگان، رضایی و چهره هایی نظیر او را در آن سمت و سو می دانستند، با اطلاع از فحوای نظرات او شکست؛ او گرچه از قدرت آمریکا و اینکه در صورت جنگ با او «دمار ما را درخواهد آورد»، سخن گفت، لیکن این گمان به وجود آمد که وی در داخل جنگی تمام عیار به راه خواهد انداخت و خط و نشانهایی که او در سخنان خود برای مخالفین می کشید نه به او چهره ای «علی» وار داد که هراس عامّه را برانگیخت. ولی با این اوصاف رضایی، چونان سایر کاندیداها با نشانه رفتن تیغ گزنده انتقاد را به سوی عملکرد بیست و پنج ساله جمهوری اسلامی و شرایطی که گاه خود این کاندیداها هر یک به نوعی و در برهه ای خاص باعث ایجاد و ابقاء آن گشته اند، به تخریب گذشته پرداخت و باز همانند سایر کاندیداها پر واضح بود که برنامه های پیشنهادی، از «ثقل سازندگی» بسیار کمتری در برابر این «خود- ویرانگری» برخوردار بود. گذشته از این رضایی برخلاف همکار دیگرش، قالیباف، مقبولیّت عامه چندانی به دست نیاورد و در هیچ نظرسنجی بر اریکه نظر عموم تکیه نزد، پس چرا آن نامه از ناکجا رسید؟ و اگر آن نامه نمی آمد آیا تفاوتی در شمارگان مشارکت یا نتیجه انتخابات حاصل می شد؟ پاسخ سوال دوم بر خلاف انتخابات 1376، «خیر» است اما پاسخ سوال نخست را، با فرض «نامه ای از رهبری»، باید در سامانه معیوب اطلاعاتی ایران دانست که باز چونان انتخابات 1376(که به گمان وزارت اطلاعات آراء به ناطق نوری متمایل بود)، اطلاع درستی به فرماندهی کلّ قوا منعکس نکرده است.
(البته نباید عواملی مانند «تأثیر ترس عناصر پشت پرده از حضور او» را نادیده گرفت).
به هرحال انصراف یا حتّی ماندن رضایی (اگر نگوییم تمام کاندیداها) نمی توانست و نمی تواند تأثیر چندان ملموسی بر انتخابات ایران بگذارد حتّی اگر فردی مانند معین خود را سخنگوی 50 درصد اکثریّت خاموش بداند.