برادرم آقای سید ابراهیم نبوی
نوشته ی شما را در تارنمای گویا خواندم و بر آن شدم تا چند کلمه ایی با شما و همه همفکران شما بنگارم. نسل ما در طول بیست و پنج سالی که از انقلاب گذشته است، خاطرات بسیاری در انبان خود دارد. نسل ما همواره شما را به عنوان نویسنده ایی شجاع و جسور ستوده است. هر چقدر هم که مایل به قهرمان شدن نباشید، باید بپذیرید که در شکل گیری افکار عمومی از طریق حربه خود با توانایی کامل سود جسته اید و این نه تنها مذموم نیست بلکه همه بدان می بالیم واساساً وظیفه نویسنده جز آن نیست. این را نیز می پذیرم که عقیده شما محترم است و طبعاً در نظرتان تاثیر خواهد نهاد.
اما هنگامی که نوشته اخیر شما را دیدم، دلم گرفت. در باب مشارکت یا تحریم انتخابات بسیار سخن گفته اند و تکرار آن در این مقال زاید خواهد بود و می دانم که از مفاد همه این تحلیلها آگاهید. در عین حال به عنوان یک هموطن و هم نسل ، نکاتی چند را ضروری دیدم که به شما یادآوری کنم. اگر همه در اندیشه ساختن ایرانی آباد و آزاد هستیم، باید دست به دست یکدیگر دهیم و وطن را بسازیم. چرا باید تحریم کنندگان انتخابات را با صفات آنچنانی زینت بخشید؟ سخن شما را می پذیرم که مشروعیت اپوزیسیون همانقدر مهم است که مشروعیت حکومت قانونی، ولی آیا بدان اندیشیده اید که آمار منتشره تا چه حد قابل احترام هستند؟ آیا به فرض عدم شرکت چهل درصد از واجدین صلاحیت رای دادن در انتخابات بیانگر مشروعیت این طیف نیست؟ لازم به یادآوری است که مشروعیت با اکثریت داشتن متفاوت است و مشروعیت یک نظر هر چند که طرفداران آن اندک باشند خدشه دار نمی شود( فرضی که با نگاهی به میزان بالای تعداد تحریم کنندگان در این مورد تحقق نمی یابد). اندیشه تحریم انتخابات را نه تنها افرادی که ذکر نموده اید( که البته آنها هم حق دارند عقیده خود را داشته باشند) بلکه جمع کثیری از فرهیختگان داخل و خارج کشور و نیز جمع کثیری از مردم و سازمانهای سیاسی مطرح نموده اند. این افراد دلایل نیرومندی برای این نظر دارند و البته توان تخطئه ی نظر شما و اصلاح طلبان داخلی را نیز دارند. تصور نمی کنم افراد بسیاری از این جمع از لحاظ صلاحیت علمی و توانایی های اجتماعی از طیف مقابل خویش چیزی کم داشته باشند ( اگر توشه ایی پربار تر نداشته باشند). پس هجو این طرفداران نظر مخالف شما چه معنی دارد؟ بیایید به سخنان دیگر هم گوش فرا دهیم و به دنبال ابتکارهایی دیگر باشیم.
این پرسش همیشه برای من باقی است که چرا همواره باید از نظامیان، اقتدارگرایان یا هر آنچه شما بر آنها نام می نهید، به رکن دیگری پناه آورد؟ تصور نمی کنید زمان این نوع بازی در عرصه ی سیاسی ایران به پایان رسیده است؟ لازم می دانم تاکید نمایم که بر خلاف تصور شما و دیگر طرفداران مشارکت در انتخابات، نه در کشور ما و نه در هیچ کشور دیگری انتخابات هدف نیست بلکه وسیله ایی برای تحقق دموکراسی است. حال نفس شرکت در انتخابات و رای به هر کس ( به تجربه 25 سال گذشته نیز باید رجوع نمود؟) چه چیزی را اثبات می کند؟ آیا فقط نظامیان هدف ما را مشخص می کنند؟ به عبارت دیگر مردم باید در بازی شرکت کنند که هدف، امکان گزینش و طریق بازی آنها را طرف مقابل تعیین می کند؟ از این دست دلایل فراوان می توان گفت و اکنون مجال آن نیست و ضرورتی هم بدانها نیست.
در نوشته خویش راه های موجود را بررسی کردید که اینجانب نیز اکثر آنها را تایید می کنم ولی آیا زمان آن نرسیده است که به روشهایی خارج از فروض مطروحه شما نیز اندکی بیندیشیم؟ هنوز درنیافته ام که چرا اصلاح طلبان به فروض دیگری نمی اندیشند و تاکنون چنین نکرده اند ولی بیایید بازهم در این مورد هم اندیشی کنیم. در پایان این را بیفزایم که حتی اگر تحریم نیز در عمل پاسخ لازم در این خصوص نباشد، این موضع وحی منزل نیست و به سهولت می توان از آن دست شست و راهکار دیگری را طراحی نمود ولی از دیدگاه ما اکنون تحریم بهترین راهکار موجود است تا نافرمانی مدنی در جامعه را سازماندهی کند. به عبارت دیگر جامعه مدنی است که اصلاحات را بدون خشونت و با تحمل هزینه پیش خواهد برد. اما شما به پس از انتخابات اشاره ایی ندارید و تنها عدم پیروزی نظامیان هدف مهم است. پس ببینید که راهکار شما هم بدون خدشه نیست و سیله را به هدف مبدل کرده اید؟ پس بیایید با هم تعامل داشته باشیم، یکدیگر را محکوم نکنیم و به نظریات مخالف احترام بگذاریم که این ربطی به مشارکت یا تحریم انتخابات ندارد. مهم این است که مهم با هم برای ایرانی آباد و سربلند بکوشیم که یقین دارم هدف شما نیز جز این نیست.