Click for Amazing Phone Card








یکشنبه 5 تیر 1384

آيا ما شكست خورديم؟، محمد قوچانى، شرق

ديروز اصلاح طلبى از دموكراسى شكست خورد. در يكى از رقابتى ترين مبارزات انتخاباتى تاريخ دموكراسى ايران نامزد جناحى كه به عدالت بيش از آزادى بها مى داد بر نامزد يا نامزدهايى كه مفاهيم اصلاح طلبانه؛ توسعه، آزادى و دموكراسى را ترويج مى كردند پيروز شد و به رياست جمهورى اسلامى رسيد.
پديده اين انتخابات آقاى محمود احمدى نژاد است كه بى گمان بايد رشدى چنين سريع طى دو سال سياست ورزى را تبريك گفت. اصولگرايان سرانجام راه سياست ورزى دموكراتيك را دريافته و به دولت راه يافته اند و اگر تداول قدرت از راه هاى مسالمت آميز يكى از تعاريف دموكراسى باشد بايد اين قدم را گامى بزرگ به سوى دموكراسى دانست. در عين حال خيرمقدم به رقيب به معناى ضعف و انفعال اصلاح طلبان نيست چرا كه:
۱ - رقابت هاى انتخاباتى ۲۷ خرداد و ۳ تير ۱۳۸۴ ثابت كرد جمهورى اسلامى همچنان نظامى مشروع و مقبول است. ارزش هاى محورى و مشروعيت ساز اين نظام سياسى و منشاء فيض اين حكومت يعنى انقلاب اسلامى همچنان پابرجاست و در اين ميان اپوزيسيون برانداز و حتى بخشى از اپوزيسيون منفعل قانونى كه بر طبل تحريم انتخابات كوبيدند بيش از همه مغبون شدند.
۲ - حاكميت جمهورى اسلامى نيز در اين انتخابات دريافت كه نبايد از دموكراسى ترسيد. گشايش باب صلاحيت ها بر روى همه نامزدهايى كه به لحاظ منطقى امكان فعاليت در اين نظام سياسى را داشتند و بهره مندى نسبى آنان از احزاب و رسانه هاى حامى و حتى حضور نسبتاً عادلانه رسانه ملى در عرصه انتخابات همگى نشان داد كه دموكراسى به مثابه يك روش مى تواند خادم و خاضع در برابر ارزش هاى سنت گرايانه و اصولگرايانه باشد. فقط كافى است خوب بازى كنيم تا از دموكراسى عليه ليبراليسم استفاده كنيم.
۳- اصلاح طلبان اما در اين ميان عبرت ها آموختند. اين عبرت ها را در دو سطح مى توان رده بندى كرد:
الف- در سطح سياسى به عنوان روبناى انتخابات اخير ترديدى نيست كه اگر اصلاح طلبان متحد بودند و به جاى ائتلاف ملى رسانه اى در سه روز آخر انتخابات از يك سال پيش به ائتلاف ملى تشكيلاتى دست مى زدند اكنون بازنده انتخابات نبودند. اين البته تنها روبناى شكست اصلاح طلبان است اما صورتى در زير دارد آنچه در بالاستى...
ب- در سطح اجتماعى دو نقصان جدى اصلاح طلبان را به سوى شكست هدايت كرد: اول- عدم رابطه تشكيلاتى با بدنه اصلاح طلبى و توجيه و بسيج آنان مبنى بر ضرورت مشاركت در انتخابات يا تمركز بر روى نامزدى واحد و دوم- ناديده گرفتن لايه هاى اجتماعى حاشيه اى و پيرامونى كه در پروژه مدرن شدن ۱۶ ساله دولت هاى اصلاح طلب ناديده گرفته شده بودند.
غفلت اصلاح طلبان از اين دو پديده اجتماعى به حدى بود كه در انتخابات اخير بخشى از پايگاه اين جناح به رئيس جمهور منتخب راى دادند و عملاً بدون هيچ توجيه طبقاتى و عقيدتى به اصلاح طلبان پشت كردند. اين اقدام البته توجيه اخلاقى و رفتارى دارد و آن عدم پاسخگويى اصلاح طلبان درباره عملكرد خود بود. اصلاح طلبان زمانى از هاشمى رفسنجانى عبور كردند بدون آن كه درباره مشاركت خود در عصر سازندگى توضيح قانع كننده اى به مردم بدهند و زمانى از سيدمحمد خاتمى عبور كردند بدون آنكه درباره نقش خود در ناكامى هاى آن دوره سخن بگويند و بدين ترتيب به جاى پاسخگويى به فرافكنى روى آوردند و براى فرار از اتهام ناكارآمدى به راديكاليزه كردن مطالباتى پرداختند كه پيش بينى مى شد هرگزبرآورده نشوند و خود فرافكنى تازه اى را رقم زنند.
راى مردم به محمود احمدى نژاد راى به ناكارآمدى اصلاح طلبان نه فقط در برآورده ساختن احتياجات اوليه (معاش) كه حتى همان احتياجات عالى (آزادى) بود. البته مى توان ادعا كرد كه اگر بزرگان اصلاح طلب (به خصوص مهندس ميرحسين موسوى) به ضرورت تاريخى حضور خود در انتخابات تن مى دادند و درويشى پيشه نمى كردند اكنون ما در تحليل علل پيروزى آنان سرمقاله مى نوشتيم ولى كتمان نبايد كرد كه اين بحران (كارآمدى) به خصوص در هشت سال گذشته پاشنه آشيل اصلاح طلبان بود و دير يا زود (در صورت عدم خروج از اين وضعيت) به سوم تيرى مقدر ختم مى شد.
نقد اخلاقى بر اصلاح طلبان ابعاد ديگرى نيز دارد. غرور روشنفكرانه و نخبه گرايانه ما بر سرمان همان بلايى را آورد كه اعتماد به نفس حوزويان و روحانيون در سال ۱۳۷۶ بر سر حاميان آقاى ناطق نورى فرود آورد. ما مردم را حساب در گردش جيب هاى سوراخ خود مى دانستيم در حالى كه براى سازمان دهى آنان هيچ كارى نكرده بوديم و در عين حال در برابر تغيير رفتارهاى خود نيز پاسخگو نبوديم. نمونه روشن اين پديده در تحليل بازگشت آقاى هاشمى رفسنجانى قابل فهم است: در سال ۱۳۷۹ مجلس ششم به مدد نقد آقاى هاشمى شكل گرفت. بديهى بود كه چنين مايه اى نمى توانست پايه اتحاد ما با وى در انتخابات سال ۱۳۸۴ قرار گيرد. بدون آنكه شجاعانه درباره رفتار خود توضيح دهيم. جالب آنكه در يك هفته باقى مانده از ۲۷ خرداد تا ۳ تير ۱۳۸۴ ما با همان حرف ها مى جنگيديم كه خود روزگارى در ترويج آن نقش داشتيم. محمود احمدى نژاد در اين انتخابات با وجود دلبستگى هاى سياسى و اعتقادى خود به نظام جمهورى اسلامى سخنگوى بخشى از راى دهندگان منتقد شده بود كه تكرار تجربه مديريتى هاشمى رفسنجانى، دارايى و توانايى وى و روحانى بودن او را نقطه ضعف نامزد اصلاح طلبان مى دانستند و اين همان حرف و حديث هايى بود كه ما پنج سال پيش سردمدار آن بوديم. بديهى است كه هنوز مى توان به بخش عمده اى از نقدها بر هاشمى باور داشت اما نمى توان طى سه روز مردم را توجيه كرد كه چرا بايد از ميان هاشمى و احمدى نژاد همان سوژه نقد قديمى را برگزيد.
۴- و آقاى هاشمى رفسنجانى در اين انتخابات از يك سو برنده بود و از سوى ديگر بازنده. برنده و بازنده بودن وى البته به ميزان آرا باز نمى گردد بلكه معطوف به نوع بازى وى در اين انتخابات است. ترديدى نيست كه ترديدهاى هاشمى فرصت اجماع را در جبهه راست از بين برد و براى حضور جبهه چپ در انتخابات فضاسازى كرد اما به نظر مى رسد همزمان لايه اقتدارگراى جبهه راست نيز دريافت كه بازى را بايد به صورت منفرد دنبال كند. بدين ترتيب گرچه هاشمى شش ماه به خوبى توانست با پاس هاى نامنظم تيم رقيب را منفعل كند اما نوك حمله جبهه اصولگرايان دقيقاً ۴۸ ساعت قبل از انتخابات گل طلايى را زد و با تعويض محمود احمدى نژاد به جاى محمدباقر قاليباف برنده بازى شد. هاشمى اما اكنون بايد دريابد كه سياست فقط تاكتيك نيست، تكنيك هم هست. هسته مركزى پيروزى ۳ تير به درستى دريافت كه اولاً به جاى مخالفت با دموكراسى مى توان آن را در خدمت گرفت ثانياً به جاى بازيگر بودن مى توان بازيگردان بود. نكته اى كه حتى ناطق نورى هم آن را دريافته بود اما متاسفانه نتوانست موفق شود و شكست على لاريجانى نماد اين عدم توفيق بود. با وجود اين هاشمى كه همواره به بازيگردانى شهرت دارد آخرين فرصت خود را در مقام بازيگر از كف داد. البته حضور اين سياستمدار كهنه كار در دهه ۷۰ زندگى در عرصه سياسى امرى تحسين برانگيز است اما اگر هاشمى نمايندگى افكار خود را همچون رقيبانش به مردى از نسل ديگر مى سپرد كه همچون او نماد وضع موجود نبود و دست كم همچون رقيبش نشانى از تحول خواهى بر چهره داشت پديده ۳ تير به شكل ديگرى رخ مى داد.
هاشمى البته از يك جهت برنده اين انتخابات بود. در آخرين انتخاب عمرش به آخرين تابلوى اصلاحات تبديل شد و از آن مهمتر اين پندار دايى جان ناپلئونى افكار عمومى كه او در سر حلقه همه تحولات سياسى قرار دارد و رياست جمهورى اش مسجل است را از اذهان زدود. هاشمى هم اكنون زمينى تر شده است و اين براى مرد اسرارآميز يك پيروزى است.
۵ _ اصلاح طلبان دين ديگرى نيز بر گردن دارند و آن دين شيخ مهدى كروبى است. مردى كه نشان داد بيش از ديگر اصلاح طلبان جامعه ايران را مى شناسد و بدون توجه به صورت بندى هاى ناقص مدرنيته (مانند برخى نظرسنجى هاى ناتمام) با اعتماد به نفسى فردى به مبارزه سياسى مى پردازد.
كروبى بدون شك همپا و همتاى احمد ى نژاد پيروز انتخابات است. آراى او حتى اگر ناشى از عصبيت هاى قومى يا شعار هاى توده گرايانه باشد سبب شد كروبى از نامزد شكست خورده مجلس هفتم و نامزد كم اقبال رياست جمهورى به مدعى انتخابات ۲۷ خرداد تبديل شود. اصلاح طلبان اما از همان آغاز در حق يك عضو ارشد خود جفا كردند. اگر نه تخريب كه دست كم سعى كردند او را ناديده بگيرند و كروبى نشان داد قابل ناديده گرفتن نيست.
اكنون ماييم و اين سبوى شكسته... در حالى كه خود برگزار كننده و رونق دهنده انتخابات بوديم بازنده آن هم شديم. اما اگر كار بدين جا ختم شود همه چيز را از كف نداده ايم.
۶- آراى اصلاح طلبان و نسبت آن با آراى اصولگرايان در مجموع ثابت كرد دو جناح اصلى جمهورى اسلامى بى ريشه نيستند و در جامعه پايگاه دارند، اصلاح طلبان عملاً نيمى از پيكره جامعه را در پى دارند (بيش از نسبتى كه در سال ۱۳۷۶ ميان محافظه كاران و اصلاح طلبان برقرار بود). بنابراين امكان حضور ما به عنوان «اقليت منتقد» وجود دارد. و اين نكته اى است كه جناح مقابل به عنوان «اكثريت حاكم» بايد بدان توجه كند؛ همان كسانى كه از نردبان دموكراسى بالا رفته اند و توانستند در هشت سال حاكميت اخير اصلاح طلبان راه بازآمده را به پايان برسانند. از امروز حضور اين اقليت منتقد اما متحد در نظام جمهورى اسلامى شرط بقاى دموكراسى ايران است. رسانه ها، چهره ها و گروه هاى اصلاح طلب تنها ريه هاى اين اقليت موثر است تا جامعه دوقطبى شده ايران بتواند به حيات خود ادامه دهد. دو رفتار از دو جناح مى تواند سلامت اين تن واحد را تهديد كند: رفتار اصلاح طلبانى كه نه از خود كه از مردم خشمگين هستند و چه بسا با خروج از روش همچنان زنده اصلاح طلبى به تحليل هاى نادرست و گمراه كننده روى آورند و ادبيات رقابت هاى انتخاباتى را وارد دعواهاى سياسى آينده كنند و ديگر رفتار اصولگرايان كه فرصت انتقام را برتر از فرصت كار مى دانند. جريان آبادگران در شوراى شهر نشان داده است كه چنين عمل نخواهد كرد اما خطر افراط از هر دو سو متصور است. بهترين راهبرد آن است كه اصلاح طلبان و اصولگرايان با تاكيد بر تفاوت هاى صريح خود به رقابتى سالم دست زنند. ما به صراحت معتقديم كه آنچه به عنوان انتخاب هاى اصلاح طلبانه (هاشمى، كروبى، معين) به مردم معرفى مى كرديم انتخاب هايى درست بوده اند. اكنون مردم به هر دليل محمود احمدى نژاد را برگزيده اند. راى مردم گرچه به آقاى احمدى نژاد «حق» رياست جمهورى مى دهد اما «حق» نقد را از ما نمى ستاند. دموكراسى «مشروعيت»ساز است اما الزاماً «حقانيت» آفرين نيست. ما مى توانيم رياست جمهورى احمدى نژاد را شادباش بگوييم اما همچنان بر راى و نظر متفاوت خود اصرار كنيم . ما مى توانيم چهار سال صبر كنيم و دلايل خود را براى راى ندادن به احمدى نژاد ثابت كنيم يا اگر نتوانيم اين دلايل را ثابت كنيم آنها را اصلاح كنيم. ما مى توانيم همچنان استدلال كنيم روش هاى آزاديخواهانه در سياست، اقتصاد، فرهنگ و جامعه بيش از روش هاى اقتدارگرايانه سودمند است اما بايد چهار سال صبر كنيم.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

تا ديروز اصلاح طلبان در معرض امتحان بودند و اصولگرايان در مقام ممتحن نشسته بودند. اكنون ما ممتحن هستيم و آنان در معرض امتحان. با ادبياتى مناسب، نقدپذيرى درباره خود و نقدگرايى درباره ديگران و استفاده از همه فرصت هاى اصلاح طلبانه (به خصوص رسانه ها و احزاب) مى توان متحد و منتقد ماند و چهار سال ديگر پاى صندوق هاى راى با مردم ديدار كرد. گرچه در پيدايش بحران ناكارآمدى اصلاح طلبان سيدمحمد خاتمى بيش از همه نقش دارد اما نهادينه كردن اين نظم و نهادهاى دموكراتيك بدون ترديد ميراث مبارك او است كه اكنون به دست محمود احمدى نژاد سپرده مى شود. رئيس جمهور منتخب همچون همه روساى دموكراسى جهان از دو منبع مشروعيت سيراب مى شود: راى آنان كه به او راى دادند و حقوق آنان كه به او راى ندادند. اصلاح طلبان در زمره گروه دوم قرار دارند. خاتمى حقوق مخالفان خود را پاس داشت و اكنون با همه نقد ها به خوبى بدرقه مى شود. احمدى نژاد نيز اگر در انتظار چنين روزى است بايد حقوق مخالفان خود را پاس دارد. در چنين صورتى (كه دور از ذهن نيست) مى توان گفت برخلاف حكم آغاز اين سرمقاله نه تنها اصلاح طلبى از دموكراسى شكست نخورده بلكه با پيروزى اصولگرايى در بستر دموكراسى اين اصلاح طلبى است كه به پيروزى رسيده است. بدين ترتيب تا زمانى كه ما مى توانيم مقاله بنويسيم، بيانيه منتشر كنيم، نامزد معرفى كنيم و رفتار دولت را نقد كنيم شكست نخورده ايم حتى اگر پياپى در به دست آوردن راى مردم ناكام باشيم.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/25253

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'آيا ما شكست خورديم؟، محمد قوچانى، شرق' لينک داده اند.
خبرنامه گويا از هيچ نامزد انتخاباتي حمايت نمي کند. همه نامزدان مي توانند در اين صفحه تبليغ کنند. براي درج آگهي با اي ميل advertisement @ gooya.com تماس بگيريد.

Copyright: gooya.com 2005