بررسي اکونوميست از وضعيت اقتصاد آمريکا در آستانه انتخابات رياست جمهوري:
مشكل كسري بودجه آمريكا دركوتاهمدت قابل حل نيست
جانكري رييس جمهور دور انديشتري در اقتصاد خواهد بود
تهران- خبرگزاري كار ايران
مجله اكونوميست در بررسي خود با بررسي وضعيت اقتصاد آمريكا در آستانه انتخابات رياست جمهوري اين كشور, در عين حال كه تفكرات دو نامزد رياست جمهوري را برآمده از دو دنياي متفاوت ارزيابي كرده, جانكري را رييس جمهور آيندهنگرتري براي اقتصاد آمريكا دانسته است.
به گزارش خبرگزاري كار ايران, ايلنا, به نقل از مجله اكونوميست، جورج بوش اقتصاد آمريكا را عرصهاي ميداند كه پس از تحمل شوك ناشي از ركود اقتصادي و حملات يازده سپتامبر, با رونق بالايي درحال رشد است و در اين مدت درآمد قابل خرج كارگران اين كشور به طور قابل ملاحظهاي افزايش يافته است.
رييس جمهورآمريكا، از نرخ پايين رهن و آمار بالاي صاحب مسكن شدن آمريكاييها ياد ميكند و همه اين موفقيتها را به سياست دولتش دركاهش مالياتها نسبت ميدهد.
از سوي ديگر جانكري، چهرهاي ديگري از اقتصاد آمريكا را به تصوير ميكشد. او بهبود اقتصاد آمريكا را ضعيف و خالي از اشتغالزايي توصيف ميكند كه تحت تاثير آن, طبقه متوسط جامعه آمريكا زير فشار حقوقهاي پايين, خرواري از بدهيهاي سنگين و هزينههاي بالاي آموزش و بهداشت, در حال له شدن است.
وي، جورجبوش را پس از هربرت هوور, تنها رييس جمهوري ميداند كه ميزان اشتغال, از زماني كه او دولت را در دست گرفته, كمتر شده است.
كري, بوش را به دليل اينكه سياستهاي كاهش مالياتياش, باران ثروت را به سمت طبقه ثروتمند روانه كرده به شدت مورد انتقاد قرار ميدهد و اين اقدام او را باعث تضعيف سلامت اقتصاد آمريكا ميداند.
اكونوميست درتحليل خود ديدگاههاي هر دو طرف را درست ميداند.
اين مقاله ميافزايد: با وجود رشد ناگهاني بازار سهام آمريكا در سال 2000, ركود اقتصادي روندي آرام داشت.كاهش شديد نرخ بهره كوتاهمدت, باعث شد بازار مسكن آمريكا رونق بگيرد و ميزان مصرف درجامعه افزايش يابد، خود اين امر باعث شد قيمت املاك و مستغلات ناگهان افزايش يابد ؛ اما از آنجا كه كاهش مالياتها باعث افزايش ميزان مصرف شد, اين اقدام دولت بوش نيز اقدامي قابل توجه است.
در همين حال، سياستهاي مالي سست دولت بوش باعث شده كسري بودجه آمريكا درسال جاري به 4 درصد برسد و اين در حالي است كه درسال 2000 ميلادي , اين كشور 2 درصد مازاد بودجه داشت.
درعين حال، ميزان متعادل ركود نيز براي اقتصاد آمريكا به قيمتي گزاف تمام شده است. اين امر نه تنها باعث شد بودجه اين كشور با انبوهي از بدي تنظيم شود ؛ بلكه آمريكاييها نيز براي تامين هزينههاي خود به حمايت مالي خارجيها متكي شدهاند. كسري حساب جاري آمريكا, 7/5 درصد توليد ناخالص داخلي است.
درهمين حال، رشد اقتصادي حاصل شده نيز اشتغالزايي نداشته است. تا ماه آگوست سال 2003 , اقتصاد آمريكا مرتب درحال كاهش فرصتهاي شغلي خود بود و شركتهاي آمريكايي درحالي كه توليداتشان افزايش مييافت, تعداد كاركنانشان رو به كاهش بود. اين وضعيت به خصوص درتوليد ايالتهاي اوهايو و پنسيلوانيا كه رقابتهاي انتخاباتي نيز در آن شديدتر است, بيشتر به چشم ميخورد.
شايان ذكر است, از سال 2000 ميلادي تاكنون, 7/2 ميليون فرصت شغلي در آمريكا از بين رفته است.
حتي درحال حاضر نيز كه روند اشتغالزايي در آمريكا از سر گرفته شده, ايجاد ماهانه 150 هزار شغل, در مقايسه با رشد جمعيت نيروي كار, آمار خوبي نيست و از آنجا كه بازار اشتغال از وضع خوبي برخوردار نيست, وضعيت حقوق نيز مناسب نخواهد بود و ميزان دستمزدها نيز افزايش نخواهد يافت.
اما در اين ميان مهمترين اختلاف عقيده اقتصادي دو نامزد در مورد آينده مالي آمريكا در دراز مدت است, بوش بيشترين ميزان كاهش مالياتي را از زمان ريگان تاكنون ارايه كرده است. او در سال 2001 بخش عظيمي از مالياتها را كاهش داد و باز هم وعده داد تا ماليات بر املاك مستغلات (ماليات متوفي) را به تدريج حذف كند.
در سال 2002 و به منظور مقابله با ركود اقتصادي, جورج بوش به شركتها يك محرك مالياتي موقت ارايه كرد تا قدرت سرمايهگذاري آنها را افزايش دهد.
وي، در سال 2003 , به عنوان سومين بار ماليات بر سود سهام ارزش افزوده را كاهش داد، همه اين كاهش مالياتها تا سال2010 لغو خواهند شد.
عطش جورج بوش به كاهش ماليات تنها با گرايش او به افزايش ميزان مصرف قابل توجيه است, ميزان هزينههاي اختياري دولت درحال حاضر به بالاترين سقف خود از دهه 60 رسيده است. هزينه مقابله با تروريسم, جنگ در عراق, هزينههاي دفاعي و امنيت داخلي به سرعت در حال افزايش است.
اين گزارش حاكي است، درعين حال بوش نقدينگي را به همه جا, از مدرسه گرفته تا مزارع كشاورزي سرازير كرده است. به طوركلي ميزان هزينههاي اختياري دولت كه در سال 2004 ميلادي, 6 درصد از توليد ناخالص آمريكا بود، هماكنون تا سقف 8 درصد از توليد ناخالص داخلي, افزايش يافته است.
همچنين، از زمان اجراي طرح بهداشت توسط دولت در سال 1965 , خدمات درماني در زمان بوش شاهد بيشترين ميزان توسعه بوده است.
خرج , خرج , خرج
روند كاهش مالياتي جورج بوش دورنماي بودجه آمريكا را در دراز مدت متحول كرده است، در اوايل سال 2001 ميلادي, دفتر بودجه كنگره در واشنگتن در گزارش خود پيشبيني كرد در 10 سال آينده مازاد بودجه آمريكا از 5 تريليون دلار فراتر رود؛ اما براساس راهكارهاي امروز دولت, اقتصاددانان پيشبيني ميكنند در 10 سال آينده, آمريكا با كسر بودجهاي بيش از 5 تريليون دلار روبرو شود, اين ميزان كسري بودجه سالانه را به 3 درصد از توليد ناخالص داخلي ميرساند.
حال، با توجه به اينكه نسل دوران افزايش زاد و ولد در آمريكا, درچند سال آينده بازنشسته ميشوند, آمريكا با حجم بسيار سنگينتري از بدهيها و كسري بودجهها مواجه خواهد شد.
اگرچه راهكار بوش دركاهش مالياتها, توانسته است درآمد مردم را افزايش داده و قدرت خريد آنها را بالا ببرد, اما نظام مالياتي اين كشور پيشرفت خاصي نداشته است و پولداران آمريكا در اين ميان بيش از هركسي از مزاياي كاهش ميزان مالياتها, بهره برده اند.
با اين وجود؛ به نظر ميرسد راهكارهاي افراطي بوش در زمينه مالي, فروكش كند. او برعكس ريگان كه راهكار كاهش مالياتي خود در سال 1981 را با 4 سال افزايش ماليات جبران كرد, معتقد است كاهش مالياتها محور اساسي بهبود اقتصاد آمريكاست و بايد دابمي باشد. در نتيجه بوش، قصد دارد ميزان درآمدها و ميزان مصرف را با كاهش ماليات به وجود آورد. در اين ميان معافيت مالياتي حسابهاي پسانداز بهداشت و درمان, مهمترين محور اصلاحات نظام خدمات درماني توسط بوش را تشكيل ميدهد.
درماه سپتامبر، جورج بوش در اقدامي با هدف اصلاح قانون ماليات آمريكا و سادهتر, منصفانهتر و رشدمدارتر كردن نظام آن, تغيير موضعي جديد را به طرحهاي مالياش اضافه كرد.
به گفته وي؛ نظام مالياتي آمريكا تاكنون نظامي محافظهكار بوده است. اگرچه تيم بوش تاكنون هيچگونه جزيياتي در اين زمينه منتشر نكرده است و معلوم هم نيست كه چگونه قرار است وعدههاي او در اصلاح نظام مالياتي با وعدههايش در زمينه كاهش ميزان ماليات هماهنگ باشد.
بحث ديگر؛ بحث ميزان بدهي و كسري بودجه است. جورجبوش به ندرت به اين موضوع ميپردازد. او در رقابتهاي انتخاباتياش تنها عنوان كرده است كه از طريق هزينهها, تا سال 2008 ميلادي كسري بودجه را تا نصف كاهش خواهد داد. اما آنچه كه او نميگويد نه درست است و نه به جا.
رييس جمهور آمريكا هيچگونه راهكاري براي اين مسئله ارايه نكرده كه چگونه ميتواند ناگهان هزينهها را كاهش دهد. درعوض در رقابتهاي انتخاباتياش, به هزينههاي جديدتري هم اشاره شده است. درحالي كه بوش و همكارانش تنها درمورد كاهش كسر بودجه شعار ميدهند, به نظر نميرسد كه براي عقلانيت مالي اولويتي قايل باشند.
درمقابل جانكري، وعده داده است تا نظم مالي از دست رفته را به واشنگتن باز گرداند، اما آنقدرها هم كه از كلامش بر ميآيد, طرحهاي او بر كاهش كسر بودجه تمركز نيافته است. محور اساسي راهكارهاي مالي او اين است كه كاهش ماليات وضع شده توسط بوش را براي پولدارها, يعني آنهايي كه درآمدشان بالاي 200 هزار دلار است, حذف كند.
كري، قصد دارد ميزان درآمد برماليات را به سطح زمان بيل كلينتون برگرداند, كاهش ماليات بر سود سهام و ارزش افزوده را براي آمريكاييهاي ثروتمند لغو كند و ماليات بر املاك و مستغلات متوفي را احياء كند. اما درعين حال وي، قصد دارد به كاهش ماليات بوش براي افرادي كه درآمدشان زير 200 هزار دلار است, جنبهاي دايمي ببخشد.
معقول بودن راهكارهاي جانكري به آنچه آنها را با آن مقايسه ميكنيم بستگي دارد. با مقايسه طرحهاي بوش در زمينه دايمي كردن مالياتها تغييرات مورد نظر كري درآمدهاي دولت را در دهه سال آينده, حدود 900 هزار ميليارد دلار افزايش خواهد داد؛ اين ميزان در دهههاي بعدي بيشتر نيز خواهد شد. اما درعين حال اين طرحها درآمدها تا آن حد افزايش نمي دهد كه بخواهد تمام كاهش مالياتها را لغو كند.
اقدامات جانكري، در باز گرداندن مالياتها ربطي به بحث كسر بودجه ندارد؛ بلكه درآمدهاي مالياتي به دست آمده صرف طرحهاي بلند پروازانهاي در زمينه كنترل هزينههاي بخش خدمات درماني, توسعه بيمه درماني و نيز كاهش كمتر مالياتها براي هزينه شهريه دانشگاهها خواهد شد.
همچنين؛ جانكري طرحهاي هزينهساز ديگري نيز دارد كه بودجه آنها از محل كاهش خدمات رفاهي عمومي و از بين بردن گريزگاههاي مالياتي, تامين ميشود. قانون ماليات مورد نظر او, پيشرفتهتر و هزينههاي بهداشت و درمان مورد نظر او فراگيرتر است. آن گونه كه از شواهد و مدارك برميآيد, در بحث كسر بودجه آمريكا, دست كم درميان مدت فرقي نميكند كدام يك رييس جمهور شوند. تنها تفاوت موجود, مربوط به اولويتهاي مورد نظر هر يك از اين دو كانديداست.
از سوي ديگر, هر دو نامزد, در مورد "ماليات حداقل جايگزين" كه خود يك مشكل درحال نمود، اما ناخوشايند است, چيز زيادي نميگويند. اين ماليات كه 26 درصد از درآمد مشمول ماليات را براي درآمدهاي 175 هزار دلاري و 28 درصد براي درآمدهاي بالاتر از آن را شامل ميشود, در سال 1970 طراحي شد و به زودي بسياري از مردم عادي آمريكا را مشمول خود ميكند. در سال 2003 , 3 ميليون آمريكايي اين نوع ماليات را پرداختند و پيشبيني ميشود در سال 2010 ميلادي، 29 ميليون نفر مشمول پرداخت اين ماليات شوند. "ماليات حداقل جايگزين" ميتواند ابزاري براي اصلاح بنيادين نظام مالياتي آمريكا باشد. ثابت كردن آن نيز به منزله يك كاهش شديد مالياتي ديگر خواهد بود، با وجودي كه مساله بسيار مهمي است اما هيچيك از دو نامزد رياست جمهوري آمريكا موضع شفافي در مورد آن ندارند.
با در نظر گرفتن آنچه كه گفته شد, دلايلي كه وجود دارد نشان ميدهد، جانكري، رييس جمهور آيندهنگرتري براي اقتصاد آمريكا خواهد بود.
مشاوران اقتصادي كري افرادي همچون؛ رابرت روبين وزير دارايي بيل كلينتون را تشكيل ميدهند, روبين كسي بود كه به خاطر كاهش پيروزمندانه كسر بودجه دهه 90 از شهرت خاصي برخوردار شد. درحالي كه جورجبوش در زمينه اقتصادي وجههاي غير محتاط از خود به جاي گذاشته, جانكري به عنوان فردي با نظريات مالي افراطي در سناي آمريكا شناخته شده است. او وعده داده آن دسته از قوانين بودجهاي كنگره را كه هزينه كاهش ماليات را از محل كاهش هزينهها تامين ميكند, و نيز باعث ميشود افزايش هزينههاي اختياري مهار شود را, به وضعيت قبلي باز گرداند.
در مقابل، جورج بوش تنها خواهان اين است كه افزايش هزينهها مهار شود، اما اگر وعدههاي انتخاباتي آنان نيز به عنوان يك سرمشق مطرح باشند, هيچيك از اين دو نامزد رياست جمهوري نخواهد توانست مشكل كسر بودجه و بدهيهاي آمريكا را در مدت زماني كوتاه حل كند.