یکشنبه 3 آبان 1383

چند جمله با ايرانياني كه بوش را رييس جمهور آمريكا مي خواهند، مجيد محمدي

آنها كه فقط از منظر خلاصي سريع از شر ديكتاتور خود در ايران به انتخابات رياست جمهوري سال 2004 امريكا مي نگرند طبعا بوش را ترجيح خواهند داد چون اميد دارند بعد از ملاعمر/طالبان و صدام/حزب بعث نوبت خامنه اي/جمهوري اسلامي باشد. اين دوستان از چند نكتهء مهم غافل هستند:

اول. بوش و دوستان به دنبال دمكراسي در منطقه نيستند بلكه ديكتاتور دل ناچسب را برداشته و ديكتاتور دلخواه را به جاي وي مي گذارند. سياست خارجي ايالات متحده در خاورميانه گواهي بر اين ادعاست. حمايتهاي بي دريغ امريكا از صدام در دههء 1980 و حمايتهاي اين كشور از ئيكتاتورهاي مصر و مستبدان سعودي معرف حضور همگان است. صدام به اين دليل رفت كه ديگر به اوامر آقايان گوش نمي داد و پايش را از گليمش دراز تر كرده بود (حمله به كويت و پرتاب موشك به اسراييل). اما خامنه اي و دوستان فعلا گوش مي دهند و بعد از اين هم بيشتر گوش خواهند داد. در شرع آقايان هيچ اصلي وجود ندارد كه قابل نقض نباشد. همچنين شرايط منطقهء خاورميانه كاملا با آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهاني دوم متفاوت است. افغانستان و عراق را نمي توان با دو كشور توسعه يافتهء ژاپن و آلمان در دههء 1940 مقايسه كرد.

دوم. پيش شرط دمكراسي امنيت و ثبات سياسي است كه با وجود يك دولت مقتدر حاصل مي شود. نهادهاي مدني، حاكميت قانون، و استيفاي حقوق اساسي، مدني و بشر شهروندان با وجود دولتي مقتدر امكان پذير مي شوند. بي دولتي در جهان امروز منشا شرور بيشتر است. حمله نظامي بوش به عراق زير ساختهاي اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي را كه پيش شرط دمكراسي هستند نابود كرده است. دمكراسي تنها با انتخابات- حتي غير استصوابي آن- محقق نمي شود؛ اگر مي شد ما در ايران پس از دهها انتخابات اكنون بايد صاحب دمكراسي مي بوديم.

سوم. بوش و گروهش از جمله محافظه كاران نوين در امريكا شمرده مي شوند كه باور جدي اي به دمكراسي، حقوق بشر و آزاديهاي مد ني ندارند و اين عناوين را دستاويز كسب منافع در منطقه قرار داده اند. دوستاني كه در ايران يا خارج از ايران بوش را به كري ترجيح مي دهند كاملا چشم بر كارنامهء سياه دولت بوش در خود امريكا مي بندند. چطور مي شود گروهي در امريكا و در جامعه اي با سنتهاي ديرين دمكراسي و حكومت قانون چنين از حيث ارزشهاي دمكراتيك و آزاديهاي مدني سياه كار باشند اما در سطح جهان به گسترش دمكراسي بپردازند. حزب جمهوريخواه در دورهء اخير با دستكاري در تقسيمات كشوري، پيچيده تر كردن فرايند راي دادن و موافقت هميشگي با عدم حق راي افراد سابقه دار (حدود پنج ميليون نفر) و محروميت غير شهروندان از حق راي (حدود چهل ميليون نفر) در پي نوعي دمكراسي محدود، طبقاتي و نخبه گرا بوده است. اشكرافت يكي از سياهترين كارنامه ها را در حوزهء نقض حقوق مدني شهروندان امريكايي دارد.

چهارم. در سال گذشته سرنوشت حدود 8 ميليارد دلار از درآمد نفت عراق مبهم مانده و كسي نمي داند چه بر سر آن آمده است. در حالي كه ميليونها نفر از مردم عراق بيكار هستند دهها هزار نفر از افراد مزدور (كه رسانه هاي امريكايي و دولتمندان با فريبكاري آنها را پيمانكار مي نامند) با در آمدهايي در سطح هزار دلار در روز در عراق به كار مشغولند. امريكاييها در عراق ترجيح مي دهند افرادي از مليتهاي ديگر را براي مشاغل خدماتي استخدام كنند تا عراقيها را. هيچ كشوري با اين حجم از عدم اشتغال به دمكراسي دست نيافته است. لشگر بيكاران زمينهء مناسبي براي جنبشهاي توده اي ضد دمكراتيك مثل جنبش مقتدا صدر هستند. اگر قرار بر چپاول و دزدي سرمايه ها باشد چه تفاوتي ميان نخست وزير دولت موقت عراق و صدام وجود دارد و مردم يك كشور چرا بايد هزينه بسياري را براي جنگ متحمل شوند تا از يك گروه دزد به دزداني ديگر گذر كنند. آيا براي مردم ايران گذار از ديكتاتوري پهلوي به استبداد، اقتدار گرايي و تماميت طلبي ديني كافي نبوده است؟

پنجم. اگر قرار است شهروندان عراقي در زندان ابو غريب به دستور رامسفلد شكنجه شوند ديگر چرا بايد دهها هزار از مردم عراق براي اشغال كشورشان (بدون آزادي) كشته شوند. اكنون هواپيما هاي امريكايي هر روزه جايي از مناطق مسكوني عراق را با توجيه حمله به يك دشمن فرضي (ابو مصعب زرقاوي) بمباران مي كنند و دهها شهروند عراقي غير نظامي را مي كشند. مگر صدام همين كارها را با روشهاي ديگري نمي كرد؟ ديگر چه دليلي براي تغيير رژيم بود؟

ششم. ايرانياني كه بوش را مي خواهند متوجه نيستند كه وي و همراهان رسانه اي اش همانند راش ليمباو، بيل اورايلي، جري فالول و پت رابرتسون كاملا شبيه برادران تماميت طلب خود ما در ايران يعني حسين شريعتمداري و نويسندگان يادداشتهاي روزنامه هاي كيهان و رسالت هستند. اگر حسن روحاني از برنده شده بوش حمايت مي كند دقيقا بدان دليل است كه سنخيت بيشتري ميان اقتدارگرايان ايراني و دارو دستهء بوش وجود دارد تا ميان آنها و سناتور كري. اقتدارگرايان و تماميت طلبان ايراني و نو محافظه كاران امريكايي
- با ازدواج همجنسگرايان مخالفند
- قوهء قضاييه را به قاضياني مي سپارند كه اهداف سياسي آنان را پي گيرند
- از حيث تخصيص بودجه بيشتر به ارتش و نهادهاي امنيتي توجه دارند تا بهداشت و تعليم و تربيت
- صاحبان سرمايه هاي بزرگ را نمايندگي مي كنند تا طبقه متوسط را
- خواهان مشاركت كمتر شهروندان اند تا براحتي انتخاب شوند
- خود را نمايندهء خدا و سخنگوي اخلاق مي دانند و رقبا را ليبرال و همبسته با خارجيها معرفي مي كنند (بوش كري را متهم مي كند كه آدم اروپاييهاست )
- از لحاظ صرف بودجه هاي عمومي و انضباط مالي كاملا نامسئولانه عمل مي كنند تا حدي كه هر دو را مي توان دولتهاي صرف يا نابود كنندهء اعتبارات دولتي و قهرمانان كسري بودجه ناميد. دولت بوش 5 تريليون دلار مازاد درامد دوره كلينتون را به سه تريليون دلار كسري در عرض چهار سال تبديل كرد.
- با علم و دانش سر ياري ندارند و با عنوان اخلاق به محدود كردن تحقيق مي پردازند.48 برندهء جايزهء نوبل اخيرا در يك نامهء سرگشاده به انتقاد از بوش پرداختند.كارنامهء ج.ا.ا از اين حيث مثل روز روشن است.
- از لحاظ سواد و درك عالم سطحي پايين تر از ميانگين جامعهء خود دارند. سخنرانيهاي بوش با سخنرانيهاي خامنه اي و خميني كاملا قابل مقايسه هستند: هردو از قلم و طبع بيسوادترين اقشار تراوش كرده و بيسواد ترين اقشار را نيز مخاطب قرار مي دهند.
- هردو در برابر مقابله با مخالفان حقوق آنها را پايمال مي كنند و در اقدامات شديد كوتاهي نمي كنند (زندان گوانتانامو را با زندان 59 سپاه مقايسه كنيد). اگر تفاوتي ميان رفتار آنها مشاهده مي شود ناشي از نهادهاي دمكراتيك و حاكميت پر سابقهء قانون در جامعهء امريكاست و نه دمكرات و ليبرال بودن بوش و چني.
- هر دو به پيمانهاي بين المللي بي توجه هستند و ارزشي براي جامعهء بين المللي و افكار عمومي در سطح جهان قائل نيستند.
- سياست هر دو مبتني است بر محدود كردن صداي مخالفان و كم بها و كم اندازه نشان دادن آنها. بوش ميليونها مخالف جنگ در امريكا را يك گروه كوچك بحث و اظهار نظر (upfocus gro) ناميد.
- بوش و چني از حيث ظاهر شدن در برابر خبرنگاران و پاسخ به سوالات آنها كارنامهء غير قابل قبولي دارند (درست مثل خامنه اي و خاتمي) و در چند موردي هم كه بوش چنين كرده از پيش سوال كنندگان و سوآلات مشخص بوده اند.
- هر دو پايگاه اجتماعي خويش را اقشار مذهبي قرار داده اند و هيچ منعي در ابزار قرار دادن دين در منازعات سياسي نمي بينند.
- تبليغات منفي عليه مخالفان مهم ترين سياست تبليغاتي انتخاباتي هر دو در دورهء انتخابات است.
- هر دو نظام بر ترس بنا شده اند و نه اميد به آينده. بوش هيچ هنري ندارد جز ترساندن مردم امريكا از تروريسم، همان طور كه خامنه اي نيز هيچ هنري ندارد جز نشان دادن جاي دشمن به مخاطبان خود.

هفتم. دوستاني كه امروز از بوش حمايت مي كنند طبعا بايد اگر روزي – به فرض محال – خامنه اي و دوستان تا آن حد قدرت يافتند كه بخواهند ديگر رژيم ها را با نام آزادي و دمكراسي سرنگون كنند از آنها نيز حمايت كنند. بغض عليه معاويه (صدام و خامنه اي و ملاعمر) نبايد ما را از ويژگيها و اهداف كسي كه در مقابل آنها ايستاده غافل كند. اين دوستان لابد نمي دانند كه لورا بوش در يك ديدار از موزهء تاريخ امريكا دستور داد نمايش سه كتاب را (يكي از آنها اثر كيتي كلي است كه كتابي عليه خانوادهء بوش منتشر كرده است) كه در اين موزه جريان داشت متوقف كنند. بي حجابي و آرايش خانم بوش دوستان ايراني من را گول نزند. ديكتاتورها هم مي توانند بيكيني بپوشند يا به لبهايشان رژ بمالند همان طور كه قصابان جامعهء بشري مي توانند خود را ملبس به لباس پيامبر معرفي كنند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

هشتم. اگر مي خواهيد با قيماندهء ميراث ملي و اشياي باستاني تان به دست اراذل و اوباش غارت شود، اگر مي خواهيد هر روز يك بمب در مركز تهران منفجر شود، اگر مي خواهيد به جاي مافياي خامنه اي رامسفلد و رفقا جوانانتان را شكنجه كنند، اگر مي خواهيد مردم يك روستا در روز روشن قتل عام شوند (در مصاحبهء اخير سيمور هرش، نوسندهء نيويوركر ذكر اين موضوع آمده است)، اگر مي خواهيد در گوشه و كنار كشور همانند مركز آن هيچ كس امنيت نداشته باشد، اگر مي خواهيد همين چند نيروگاه برق يا مركز تلفن و مخابرات يا ديگر نهادهاي تمدني را كه در طول صد سال گذشته همراه با دهها برابر بودجه آنها (بعلاوهء فسادهاي مالي هموطنان و دور و بري هاي شاهان و واليان فقيه) تاسيس شده اند در عرض يك هفته نابود شوند، اگر مي خواهيد تنها وزارت خانه ايراني پس از اشغال وزارت نفت باشد، اگر مي خواهيد دهها هزار ايراني اعم از زن و كودك و پير و جوان در بمبارانهاي عمليات آزادسازي با بمبهاي هوشمند امريكايي قتل عام شوند، اگر مي خواهيد تعداد اعضاي سفارت امريكا در كشورتان به سه هزار نفر برسد، اگر مي خواهيد امريكاييها چهار پايگاه دائمي نظامي با ظرفيتي بيش از صد هزار نيرو در كشورتان احداث كنند، اگر مي خواهيد پس از آزادشدن به دست امريكا وفاداران ِ به رهبري به پستهاي مهم گمارده شوند، و اگر مي خواهيد ... (همهء اين كارها در عراق انجام شده است) اميد داشته باشيد كه بوش برندهء ميدان انتخابات رياست جمهوري امريكا در سال 2004 باشد و بعد به ايران حملهء نظامي كند.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/13502

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'چند جمله با ايرانياني كه بوش را رييس جمهور آمريكا مي خواهند، مجيد محمدي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016