مقدمه
هدف این مقالهٔ تحلیل وقایع و اعتراضهای خیابانی در ایران در طول چند روز گذشته است. در زمان جنبش دانشجویی ۱۳۷۸ و جنبش سبز ۱۳۸۸ بسیاری از تحلیلها، که یا بر اساس احساسات شخصی بودند و یا در حد رویاهای شخصی، نیز منتشر شدند، بدون آنکه درباره آرایش نیروهای داخلی کشور و توازن قوا فکری کرده باشند. نتیجه آن سرکوب جنبشها و ناامیدی دوباره بود.
مردم حق دارند متعرّض باشند
در آغاز بخشی از تحلیل یک شخصیت برجسته سیاسی داخل ایران درباره حرکت اجتماعی کنونی نقل میشود. چون این شخصیت سیاسی، که از لحاظ سیاسی در سمت چپ طیف سیاسی قرار دارند و بسیار مورد احترام نگارنده میباشند، تحلیل خودرا به صورت ایمیل برای گروهی، از جمله نگارنده، فرستاده بودند ، نام ایشان ذکر نمیشود:
"بی شّک بیش از یک عامل در بروز اعتراضات دخیل بوده اند. میتوان افزایش پی در پی قیمت هارا، که با انتشار اخبار مربوط به بودجه دولت شتاب بیشتری پیدا کرد، به کبریتی مانند کرد که بر آتش نارضایتیهای زیر خاکستر زده شد، و آنها را شعله ور ساخت. با این وجود اگر انباشت دراز مدت نارضایتی و مطالبات سیاسی و اقتصادی بی پاسخ وجود نداشت، و با تداوم و تشدید فقر و فساد و تبعیض، نقض قوانین و تضییع حقوق انسانی و قانونی افراد، گروهها و اقلیتهای قومی و مذهبی، خلف وعدهٔ و پشت گوش انداختنهای پی در پی قول و قرارها رو به رو نمیشدند، اعتراضات در ابعاد و گستره کنونی تداوم نمیافتند. آگاهان بسیاری از درون و بیرون حکومت بروز واکنشهای اعتراضی گسترده تر را در صورت تداوم و تشدید تنگناهای معیشتی، فقر و بیکاری پیش بینی میکردند. تجمعات اعتراضی متناوب معلمان و کارگران مؤسسات تولیدی و خدماتی برای دریافت دستمزدهای معوقه و یا افزایش حقوق، و یا آسیب دیدگان سیستم بانکی کشور، نشانههای پیشرس وقوع ناآرامیهای گسترده تری بودند که هرگز توجه جدی مسئولان را جلب نکرد. بنا بر این تحریکات و موج سواری و بهره برداری تبلیغاتی برخی دشمنان شاخص خارجی جمهوری اسلامی نباید نسبت به درون زا بودن زمینههای اصلی نارضایتی اکثریت بزرگ مردم و معترضین خیابانی از سیاستها و روش مدیریت زمامداران و فساد دامنگیر بسیاری از عناصر وابسته تردیدی ایجاد کند.
اعتراضات پراکنده کنونی از سنخ جنبشهای اجتماعی نیستند زیرا برخی از مهمترین مؤلفههای آنها؛ فراگیری و شمول و مشارکت قشرها و طبقات اصلی جامعه، برخورداری از سازمان یافتگی و رهبریهای شناخته شده سیاسی و اجتماعی و اهداف و برنامه مشخص و دست یافتنی را فاقدند. کارگران، معلمان، طبقه متوسط، روشنفکران، احزاب سیاسی مخالف و تشکلهای مستقل دانشجویی، به رغم نارضایتی از عملکرد حکومت و سهیم بودن در اغلب مطالبات معترضین، در اعتراضات جاری مشارکت فعال ندارند. صرف نظر از اعتراض علیه گرانی، ناکارآمدی حکومت، فساد مدیران و بیکاری و فقر که فراگیر و همگانی اند، روی اهداف و مطالبات سیاسی که طرح میشوند توافق و وحدت نظر وجود ندارد، و بعضی از آنها نظیر بازگشت سلطنت فاقد حمایت مؤثر اجتماعی اند. "
نگارنده با این تحلیل موافق بوده، و همانند میلیونها نفر از هموطنان معتقد است که مردم کوچه و بازار حق دارند متعرّض باشند. روشن است که مساله اصلی نظام دیکتاتوری ولایت فقیه است، ولی در همین نظام دولت آقای سید محمد خاتمی یک اقتصاد در حال رشد بسیار خوب، تورم و درصد بیکاری بطور نسبی پایین، و یک بوروکراسی دولتی بطور نسبی عاری از فساد را تحویل محمود احمدینژاد داد. پس از گذشت نزدیک به ۱۳ سال هیچگونه فسادی توسط بنیادگرایان در دولت آقای خاتمی کشف نشد، چرا که اگر شده بود، تا بحال آقای خاتمی و یاران را دهها بار زندانی و اعدام کرده بودند.
ولی هشت سال غارت کشور در دوران دولت احمدینژاد؛ بی لیاقتی و عدم کفایت دولت او برای برنامه ریزی اقتصادی علمی با حمایت مطلق آیتالله علی خامنهای و سرداران سپاه؛ هدر دادن نزدیک به ۷۰۰ میلیارد دلار درامد نفتی در طول ۸ سال؛ نهادینه کردن فساد و خالی نمودن خزانه ملی؛ تأسیس "بانک ها" و "مؤسسات مالی" بدون هیچگونه ضابطه که فقط برای کلاه برداری از مردم و خالی کردن جیب آنها تشکیل شده بود، بطوریکه حال همه آن بانکها و مؤسسات ورشکسته شده و ذخیره مالی مردم را نیز برباد دادهاند؛ دادن حدود ۴۰ میلیارد دلار "وام" به تعداد محدودی از خواص که حال دولت قادر نیست آن وام هارا پس بگیرد؛ و شعارهای تند بر ضدّ اسرائیل و مذاکره نکردن درباره برنامه هستهای که منجر به فرستادن پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل و در نهایت اعمال سختترین تحریمهای اقتصادی بر ضدّ مردم کشور شد، همه دست به دست هم دادند که نتیجه آن قرض چند ده میلیارد دلاری داخلی دولت آقای حسن روحانی میباشد که جای زیادی را برای سرمایه گذاری داخلی باقی نگذاشته است. اگرچه آمارهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول نشان میدهند که اقتصاد کشور در حال رشد است، نرخ رشد کمتر از آن است که قادر باشد این مسائل را در کوتاه مدت حل کند، بخصوص که بهای نفت سقوط کرد و به ۳۰ دلار در هر بشکه رسید، و فقط اخیراً باردیگر قدری افزایش یافته است.
در چنین شرایطی، حتی مستقل از شرایط سیاسی، مردم حق دارند که متعرّض باشند، و نگران خانواده خود و آینده باشند. نبود مطبوعات آزاد که قادر باشند درباره فساد، عدم کاردانی دولت، نا رسایی ها، و مسائل دیگر گزارش دهند؛ عدم انتخابات آزاد که نتیجه آن انتخاب نمایندگان واقعی مردم باشد که در مجلس دولت - هر دولتی -- را تحت مواخذه قرار دهند، و از همه مهمتر دیکتاتوری آقای خامنهای که در حقیقت ریشه اصلی تمامی این مشکلات است، همگی از مهمترین دلایل بوجود آمدن شرایط کنونی هستند.
تحریکات "دولت پنهان"
ولی، در عین حال که اعتراضات مردم و نگرانیهای آنها برای آینده کاملا درست و بجا است، نباید نقش "دولت پنهان" کشور را در فرستادن نیروهای بسیجی و حزب الهی به خیابانها با خواستههای ظاهراً مقبول ولی با هدف سرنگونی دولت آقای روحانی، و در دست گرفتن دولت را از یاد برد. شرایط اقتصادی کنونی، با همه بدی آن، از شرایط اقتصادی سه سال پایانی دولت احمدینژاد که نرخ رسمی تورم به حدود ۵۰ درصد رسیده بود، و قیمت همه چیز بطور روزانه و هفتگی بالا میرفت، بدتر نیست. چرا در آن زمان هیچگونه اعتراض خیابانی به آن شرایط وحشتناک وجود نداشت؟
تظاهرات در مشهد بعد از حمله شدید احمدعلم الهدی نماینده آقای خامنهای در مشهد و پدر همسر آیتالله قتل عام، ابراهیم رئیسی، نامزد شکست خورده "دولت پنهان" در انتخابات آغاز شد. سرداران سپاه و بلند گویهای آنها از قبیل "کیهان" هر روز درباره شرایط اقتصادی به دولت آقای روحانی حمله میکنند، ولی کوچکترین کلمهای درباره این حقیقت که ریشه این مسائل نظام ولایت فقیه، دولت احمدینژاد، و حمایت آشکار و پنهان همان تندروها و آقای خامنهای از او میباشد نمینویسند. در عین حال، صدا و سیما و دستگاههای تبلیغاتی سپاه مانند انواع و اقسام وبسایتها و "خبر گذاری ها" اینچنین تبلیغ میکنند که مساله فقط عدم توانأیی دولت در بهبود شرایط اقتصادی است. در حالیکه مسائل بسیار عمیق تر از اینها هستند. صدا و سیما تیول بنیاد گرایان است و صدای مردم عادی و اعتراضات به حق آنها از آن شنیده نمیشد.
تحریکات اپوزیسیون طرفدار تحریم و جنگ خارج از کشور
مانند همیشه آن بخش از اپوزیسیون خارج از کشور که طرفدار تحریم اقتصادی، تهدید نظامی، و حتی حمله به کشور است نیز میخواهد اعتراضات مردمی را مصادره کند. رضا پهلوی که به آقای دانالد ترامپ نژاد پرست، ضدّ مهاجر، ضدّ مسلمان و ماورای راست نامه مینویسد و از او تقاضای کمک میکند، همان رضا پهلوی که اعلام میکند کمک عربستان سعودی و اسرائیل را قبول خواهد کرد [که در پاسخ او آقای اردشیر زاهدی، همسر خواهر رضا پهلوی، گفتند، "کثافت میکنم به آن کسی که از عربستان کمک دریافت کند"]، حال میخواهد خودرا بعنوان رهبر ملی به مردم بقبولاند. طرفداران او، شاه الهی ها، نیز از هم اکنون بین خود اعضای کابینه آینده رضا پهلوی را تقسیم کرده اند، و تلویزیونهای لوس آنجلسی نیز همان "ساز" را میزنند. مریم رجوی، رهبر فرقه مجاهدین نیز که مشغول همان کار است، و حتی دو پیام به نام مسعود رجوی صادر کرده است. اینها نیز مانند "دولت پنهان" در داخل ایران، که منکر نقش خود در دیکتاتوری آقای خامنهای و ظهور دولت احمدینژاد و عواقب آن است، از یاد برده اند که از تحریمهای کمر شکن اقتصادی، که خود یکی از عوامل مهم شرایط بد اقتصادی است حمایت کرده و میکنند.
اعضای فرقه مجاهدین شبانه روز در کنگره آمریکا پرسه می زنند. رضا پهلوی هم با راست افراطی آمریکا نرد عشق می بازد، و هر دو اینها می خواهند با مثلث آمریکا-اسرائیل- عربستان سعودی برای ایران دموکراسی بیاورند. این مثلث به دنبال تجزیه و نابودی ایران است، نه دموکراتیزه کردن ایران. آمریکا وعربستان سعودی خاورمیانه را با گروه های تروریستی اسلام گرا نابود کرده اند. کدام دموکراسی؟ چه کشوری به افغانستان، عراق، و لیبی حمله نظامی کرد، به تروریستها در سوریه کمک کرد، و حال به عربستان در جنایات جنگی خود در یمن کمک میکند؟ مبلغان خشونت و جنگ دموکراسی میآورند؟ مگر همیشه مریم رجوی نگفته است که تحریم های کافی نیست؟ یعنی حمله نظامی کنید.
آن دیگری قبلا اعلام کرده بود که "اگر نتوان جمهوری اسلامی را سرنگون کرد چاره ای بجز تجزیه ایران نیست" و خودرا "شهروند جهان" معرفی میکرد؛ در وبسایت رادیو فردا نوشت که "ایران را هم همانند لیبی کنید که سربازان آمریکایی در آن کشته نمی شوند ؛" دروبسایت بی بی سی نوشت که اگر در حمله نظامی به ایران چند هزار نفر از مردم کشته شوند اشکالی ندارد، چون آقای خامنه ای چند میلیون نفر را کشته است؛ در وبسایت گویا نوشت که اگر اسرائیل ایران را بمباران کند، جمهوری اسلامی صدایش را هم در نخواهد آورد و هیچ عکس العملی نشان نخواهد داد، و برای دریافت "حق المقاله" و گذراندن زندگی فقط ماهی ۱۰ الی ۱۲ "مقالهٔ" و مصاحبه در وبسایت "رادیو فردا" منتشر میکند، و از آقای ترامپ بشدت حمایت میکند.
اینچنین موجودی ناگهان تبدیل شده به یک ایرانی وطندوست که به همه آنهائیکه نظری بر خلاف نظر او دارند "چپگرا" میگوید و فحاشی میکند، که حتی شامل روزنامه نیویورک تایمز هم میشود که نگارنده از شدت خنده به درد دل مبتلا شد. این موجود این روزنامه را "چپگرا" نامید، چون نیویورک تایمز به آقای ترامپ توصیه کرده بود درباره تظاهرات در ایران اظهار نظر نکند. نیویورک تایمز یک روزنامه طرفدار سرسخت اسرائیل است که فرزندان روزنامه نگاران ارشد آن در ارتش اسرائیل خدمت کرده اند. نیویورک تایمز چندی پیش مقالهٔ مفصلی در ستایش از محمد بن سلمان عربستان منتشر کرد که موجب اعتراض و مضحکه بسیاری، از جمله نگارنده، شد. این موجود فکر می کند هر کس مانند ترامپ راست افراطی و محافظه کار نیست، سوسیالیست است. حال اینکه از چه زمانی "چپگرا" بودن مایه شرم است -- البته بجز آمریکا دوران دولت ماورای راست آقای ترامپ - بماند .فحاشیهای این "جامعه شناس" به همه آنهائیکه با هذیانهای سیاسی او مخالفند واقعا تهوع آور است. ولی حال، آن "شهروند جهان" که مشوق حمله به ایران و تجزیه آن بود، حامی زحمتکشان ایران شده است
تحلیلهای عجولانه فعالان سیاسی
اینکه رضا پهلوی، مریم رجوی، و حامیان اندک آنها بخواهند اعتراضهای مردمی را مصادره کنند جای تعجب ندارد. آنچه که جای تعجب دارد "تحلیل"های عجولانه و در بسیاری از مواقع بی اساس بسیاری از فعالان خارج از کشور است.
یکی ادعا میکند که که یک دلیل اعتراض مردم نبودن وزیر زن در کابینه آقای روحانی، و دلیل دیگر عدم تنش زدایی با آمریکا است. البته وجود وزیر زن در کابینه مهم است، ولی آیا واقعا وقتی مردم صبح از خواب برمیخیزند، در لیست امور مهم روزانه آنها اعتراض به نداشتن وزیر زن وجود دارد؟ یا تنش زدأیی با آمریکا در شرایطی که آقای ترامپ هر روز ایران را تهدید میکند چگونه ممکن است؟ دلیل دیگری که این "تحلیلگر،" که قبلا با عبور از جاده کرج متوجه شده بود که جمهوری اسلامی در حال تولید بمب اتمی است، برای اعتراضات مردم ارائه میدهد این است که روحانی بر برجام اصرار نکرده است. واقعا آقای روحانی اینکار را انجام نداده؟ دلیل دیگر این "تحلیگر" قصد آقای روحانی برای رهبر شدن است، غافل از اینکه حتی اگر آقای روحانی واقعا چنین هدفی داشته باشد، رهبر شدن در جمهوری اسلامی تابع هزار و یک پارامتر است، نه نرمش موقتی دربرابر هسته سخت قدرت، "دولت پنهان." موضوع آقای روحانی نیست که ایشان یک راست میانه میباشد، بلکه تحلیلهای آبکی اینگونه "تحلیل گرایان" است.
چندین "تحلیلگر" دیگر از مردم جلو افتاده اند، و هنوز چند روزی از تظاهرات، آنهم در شهرهای کوچک، نه کلان شهر ها، نگذشته، اعلام کرده اند که، اول، این جنبشی به مراتب قوی تر و گسترده تر از جنبش سبز است، و، دوم، "مردم از همه جناحهای سیاسی عبور کرده اند. " اگر واقعا جنبشی وجود دارد، پس رهبری آن با کیست؟
آن دیگری که فقط به دنبال جنجال و مطرح بودن است و کوچکترین دانشی درباره سیاست ندارد، تعریف جدیدی از "اموال عمومی" ارائه میدهد که خود در مرکز آن است، و آنقدر به خود اهمیت میدهد که خندههای خودرا، که لابد یک ملت ۸۰ میلیونی به آن وابسته هستند، بخشی از "اموال عمومی" میداند که حال خشک شده اند. لابد چون بنیادگرایان کشور را غارت کرده اند-- همه، بجز حامیان "دولت پنهان" درباره این موضوع توافق دارند -- ما ملت هم باید اموال عمومی را نابود کنیم تا قدرت نمایی کنیم. جل الخالق.
نگارنده خودرا از لحاظ عقاید در طرف چپ طیف سیاسی میداند و به سوسیال دموکراسی معتقد است. چپهای واقعی معمولاً نگاهی واقع بینانه به اهداف غرب به رهبری آمریکا دارند. دولت نژادپرست آقای ترامپ اگر در جایی پیروز شود، عوامل خودش را مستقر خواهد کرد و سیاست های خودش را پیش خواهد برد. به تازگی آقای ترامپ و سفیر ایشان در سازمان ملل، خانم نیکی هیلی، اعلام کردند که هر کشوری که از آمریکا کمک مالی دریافت میکند باید پشتیبان سیاست های آمریکا باشد. سیاست اقتصادی آمریکا نئو لیبرالیسم فاجعه بار است، نه سوسیالیسم و به سود زحمتکشان. چپی که پیروی آقای ترامپ و راست افراطی آمریکا شود (مانند کردهای سوریه که مدعی بودند چپ هستند)، دیگر چپ و سوسیالیست نیست، نوکر آمریکا و پیاده نظام پنتاگون وسازمان سیا است (مانند کردهای سوریه) . گروهی از چپ های سابق ایرانی در همین وضعیت هستند، اما هنوز ادعای چپ بودن دارند، در حالیکه مواضع آنها درباره تظاهرات بسیار راستگرایانه میباشد و آب به آسیای دولت آقای ترامپ میریزند . به چند نمونه توجه کنید.
یکی که خودرا چپ میداند در نهایت وقاحت مینویسد آتش زدن مساجد خشونت نیست. دیگری، که صاحب دم و دستگاه و وبسایت است و همیشه خودرا متفکر چپ ارائه داده است، فرمان حمله به زندانها و آزادی زندانیان را صادر میکند، بدون اینکه به عواقب آن، که کمترین آن کشته شدن تعداد زیادی از مردم خواهد بود، فکر کند و مسئولیت آنرا بر عهده گیرد. دیگری بنام چپ فیلم شلوار درآوردن از پای یک بسیجی را پخش می کند. دیگری فیلم حمله به پاسگاه های پلیس را پخش می کند. آیا آتش زدن بناهای مذهبی (کنیسه، کلیسا و مساجد) در همه جای دنیا خشونت و تنفر مذهبی و جرم نیست؟ آیا حمله به پلیس و پایگاهایشان در همه جای دنیا، بخصوص آمریکا و اروپا خشونت و جرم نیست؟ اگر فردی در تظاهرات اعتراضی در آمریکا دست به این اقدامات بزند، پلیس با او چه خواهد کرد؟
سؤ استفاده از خواستهای مشروع مردمی
به گمان نگارنده مهمترین خطری که کشور، مردم نجیب ما و خواستهای مشروع آنهارا تهدید میکند، سؤ استفاده دشمنان خارجی و متحدان ایرانی آنها از این خواستها میباشد. چه کسانی از خواستهای مشروع مردم سؤ استفاده میکنند؟ به گمان نگارنده مهمترین آنها از قرار زیر هستند:
"دولت پنهان"
"دولت پنهان" که مسول اصلی شرایط کنونیمیباشد، خود از سازمان دهندگان اولیه تظاهرات بود، که هدف احتمالی آن طرح عدم کفایت حسن روحانی و برکناری ایشان بود. "دولت پنهان" نه تنها از قبول مسئولیت فرار میکند، بلکه از خواستههای مشروع مردم نیز سؤ استفاده میکند. تظاهرات در مشهد، دستکم در آغاز، کاملا ساختگی بود، و توسط احمدعلم الهدی و نیروهای حامی او سازماندهی شده بود.
حقیقت این است که برای نگارنده باور این موضوع که مردم فقط پس از هفت ماه از انتخابات ریاست جمهوری که با قاطعیت به "دولت پنهان" نه گفتند -- همان مردمی که در شرایط بسیار بدتر اقتصادی سه سال پایانی دولت احمدینژاد اعتراضی نکردند -- ناگهان بر ضدّ همان دولت شده اند. این به معنی عدم وجود اعتراضهای مشروع در زمان انتخابات نبود، بلکه چون مردم ما شرایط حساس منطقه را مشاهده میکنند، به آقای روحانی برای جلوگیری از سوریه و یا لیبی شدن ایران رأی دادند. اگر این دلیل آن زمان درست بود، حال نیز هست . عدم شرکت مردم، بخصوص طبقه متوسط، در تظاهرات در کلان شهر ها نشان خوبی برای این ادعای نگارنده است. مقصود نگارنده این نیست که اعتراضها مشروعیت ندارند، بلکه نکته این است که راست افراطی ایران با حمله بر ضدّ آقای روحانی مرتکب خطای عظیمی شد، و تظاهرات سازماندهی شده آن جرقهای شد برای تظاهرات بعدی. یادآوری میشود که در سال ۱۳۷۸ نیز نیروهای امنیتی به خوابگاههای دانشجویی حمله کردند که هدف اصلی و نهایی آنها سرنگونی دولت آقای خاتمی بود. ولی آن حملات جرقهای شد برای تولد جنبش دانشجویی آن سال که در سطح کشور گسترش یافت.
اپوزیسیون طرفدار تحریم اقتصادی، و تهدید و جنگ نظامی
اپوزیسیون طرفدار تحریم اقتصادی، تهدید نظامی، و حتی جنگ ، که درصورت عملی شدن خواسته آنان برای جنگ دیگر نه مردمی باقی خواهد ماند و نه کشوری، نیز از خواستهای مشروع مردم سؤ استفاده میکند. این اپوزیسیون که از تحریمهای اقتصادی کمر شکن دولت اوباما بر ضدّ ایران با اشتیاق کامل حمایت کرد، حال اشک تمساح برای معشیت مردم میریزد. از هنگام علنی شدن نقشههای عربستان سعودی، اسرائیل، و آمریکا برای بی ثبات نمودن کشور ایناپوزیسیون از آن کاملا حمایت کرد، به آقای دانالد ترامپ چندین نامه نوشت، و خواهان برخورد نظامی با ایران شد، ولی حال "طرفدار" مردم شده است.
آمریکا و متحدان
دولت آقای ترامپ، همان دولتی که عملا ورود هموطنان ما به آمریکا را ممنوع کرده است، مشغول تلاش برای شکست برجام است، به کشورهای اروپایی برای عدم سرمایه گذاری در ایران فشار میاورد، و دست در دست عربستان و اسرائیل سعی در بی ثبات نمودن کشور دارد، ناگهان طرفدار حقوق بشر مردم ما شده است. آنها میخواهند ایران را به لیبی، سوریه و یا عراقی دیگر تبدیل کنند. نتایج فاجعه بار مداخله آنها در این سه کشور، و همچنین یمن و افغانستان را میدانیم. آقای مایک پامپئو، رئیس سازمان سیا، بارها درباره استفاده از گروههای تبعیدی برای ایجاد اغتشاش و بی ثبات کردن کشور صحبت کرده است. حال همان دولت ضدّ ایرانی، ضدّ مسلمان، و ضدّ مهاجر اشک تمساح برای هموطنان شریف و نجیب ما درباره حقوق شهروندی آنها میریزد.
این همان نظام سیاسی-اقتصادی-امنیتی است که به عربستان برای جنایات جنگی خود در یمن کمک میکند، و به نقض شدید حقوق بشر در عربستان، مصر، اردن، پاکستان، کشورهای آسیای میانه، افغانستان، و ترکیه کوچکترین اعتراضی نمیکند که هیچ، وزیر خارجه آن آقای رکس تیلرسون اعلام میکند که حقوق بشر دیگر از جنبههای مورد تأکید سیاست خارجی آمریکا نیست. همان نظامچند هفته پیش با اعلام قبول بیت المقدس بعنوان پایتخت اسرائیل ضربه شدیدی به حقوق مردم فلسطین زد.
آقای ترامپ ضدّ مهاجر، ضدّ مسلمانان، و ضدّ زحمتکشان چند توئیت در اعتراض به جنایات در یمن، در خود عربستان، و در مصر، اردن، ترکیه، پاکستان، و میانمار منتشر کرده است؟ هیچ. آقای ترامپ که حال نگران "غذای" مردم ایران است، چرا بر کشورهای اروپایی فشار میاورد که در ایران سرمایه گذاری نکنند؟ چرا تلاش میکند که برجام، که مورد حمایت اکثریت عظیم مردم ایران است، را از طرف آمریکا لغو کند و تحریمهای اقتصادی را دوباره برقرار کند؟ آقای ترامپ چرا بر عربستان که متحد آمریکا است فشار نمیاورد که محاصره یمن را پایان دهد، محاصره ایکه یمن را در آستانه قحطی مطلق قرار داده است، که اگر پایان نیابد میلیونها نفر جان خودرا از دست خواهند داد، و محاصرهای که باعث شیوع وبا در یمن شده است که یک میلیون نفر از مردم رنج دیده یمن را دچار عفونت کرده است؟
آقای ترامپ تنها مقام آمریکا نیست که اشک تمساح برای مردم ایران میریزد. نیکی هیلی، سفیر بیسواد و تندرو آمریکا در سازمان ملل، سناتورهای جنگ طلب جان مکین [که فریاد زد "بمب، بمب، بمب ایران"]، تام کاتن و لیندزی گرم [گراهام]، و معاون آقای ترامپ، آقای مایک پنس، همگی ناگهان حامیان مردم ایران شده اند، در حالیکه در بقیه خاورمیانه جنگ هاییکه توسط آمریکا و متحدان آن آغاز شد بجز بدبختی، ویرانی، خونریزی، آواره نمودن میلیونها مردم، فلاکت، و از همه بدتر برده داری ارمغان دیگری نداشته است. خانم هدر نأرت سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، سخنگوی همان وزیری که گفت حقوق بشر دیگر از جنبههای مهم سیاست خارجی آمریکا نیست، ناگهان با مردم ایران همبستگی دارد. خانم هیلری کلینتن، که ایران را تهدید به نابودی نمود، حال طرفدار مردم ایران شده است. حتی خانم ایوانکا ترامپ، دختر آقای ترامپ، هم ناگهان طرفدار حقوق بشر و مردم ایران شده است. حال، چگونه باید اشکهای تمساح این جماعت را برای خواستهای مشروع مردم کشورمان باور کرد؟
تبدیل ایران به سوریه، عراق، افغانستان، و یا لیبی دیگر
تنها کشوری که در منطقه از گزند حملات القاعده، داعش، و دیگر گروههای تروریستی در امان مانده است ایران است. ولی طرحهای وسیعی در غرب وجود دارد که ایران را بی ثبات و در نهایت به سوریه، لیبی، عراق، و یا افغانستان دیگری تبدیل بنمایند. محمد بن سلمان ولیعهد عربستان تهدید نمود که جنگ را به داخل ایران خواهد کشاند. آقای مایک پامپئو مدیر سازمان سیا، و سناتور تام کاتن و سناتورهای دیگر استفاده از "اپوزیسیون" -- بخوانید فرقه مجاهدین -- را برای بی ثبات کردن ایران توصیه کرده اند. بنیاد به اصطلاح دفاع از دموکراسی ها، یک لابی سرسخت اسرائیل که در آن چند ایرانی خائن به کشور مشغول نوکری اسرائیل هستند، توصیه نموده است که با تحریم شدید اقتصادی و حمایت از "اپوزیسیون" کشور را بی ثبات کرده و آماده "تغییر رژیم" از طریق مداخله خارجی بنمایند. در فوریه ۲۰۱۷ آقای اسکات مدل، کارشناس اطلاعاتی آمریکا طرحی در هفت ماده به سنای آمریکا ارائه داد که بر طبق آن هم احتمال جنگ با ایران در خلیج فارس افزایش میابد، هم با وعدهٔ "
کارت سبز" برای اقامت در آمریکا تلاش خواهد شد جاسوس در داخل کشور گرفته شود، و هم از اقلیت قومی برای ایجاد اغتشاش کمک گرفته شود.
کلام پایانی
همانطور که نگارنده در مقالهٔ چهار سال پیش خود درباره سوریه نشان داد، خشونت در جنگ سوریه را برای اولین بار عوامل سرویسهای جاسوسی غرب که به سوریه فرستاده شده بودند آغاز کردند. همانطور که آقای جو بایدن معاون آقای اوباما گفت، تنها کسانیکه در سوریه با دولت میجنگیدند، تروریستهای مورد حمایت عربستان، قطر، امارات متحده و ترکیه بودند. همانطور که خانم کلینتن در ایمیلهای محرمانه، ولی بعدها فاش شده، خود نوشت، عربستان و قطر به داعش، القاعده، و دیگر گروههای تروریستی در سوریه و حتی عراق کمک میکردند. همانطور که اسناد "آژانس امنیت ملی" آمریکا، که توسط آقای ادوارد اسنودن شجاع افشا شدند نشان داد، به اصطلاح رهبران اپوزیسیون سوریه که در خارج از سوریه بودند تحت کنترل قدرتهای خارجی بودند. نخست وزیر سابق قطر نیز در یک افشا گری کم نظیر اعلام کرد که از همان آغاز بحران در سوریه قطر، عربستان و آمریکا به دنبال سرنگونی دولت آقای بشار اسد بودند.
با این تاریخچه مستند، باید هوشیار بود که دشمنان ایران از خواستهای مشروع مردم ایران سؤ استفاده نکنند، و کشور را تبدیل به سوریه و یا لیبی دیگری ننمایند. اعتراض به ظلم، تبعیض، عدم آزادی، فقر، و بیکاری حق مردم و کاملا مشروع هستند، ولی خشونت، و عمل کردن به توصیههای دشمنان کشور در حمله به اینجا و آنجا که باعث کشته شدن مردم بیگناه میشود فقط زمینه را برای سوریهای کردن، و یا کشور را تبدیل به لیبی دیگر تبدیل نمودن آماده میکند.
اعتراضات مردمی که مثمر ثمر باشند نیاز به رهبری منسجم، اجتناب از خشونت، و ردّ کردن مداخله خارجی -- چه اپوزیسیون طرفدار تحریم و جنگ خارج از کشور و چه غرب و متحدان منطقهای آن -- و همچنین اجتناب از افتادن در دام "دولت پنهان" برای جبران شکستهای چند سال اخیر خود دارد. فشار به حاکمیت برای عقب نشینی و تجدید نظر در سیاستهای خود، و اجرای اصلاحات عمیق و غیر قابل بازگشت مساله داخلی ما است، و فقط از طریق اجتناب از خشونت، ردّ مداخله خارجی، و داشتن رهبری شناخته شده داخلی که مورد اعتماد اکثریت مردم باشد، امکان پذیر است. به گمان من چنین رهبری در ایران وجود دارد، ولی امکان فعالیت ندارد. بنا بر این یکی از اهداف اولیه این جنبش باید آزادی رهبران باشد.
هوشیار باشیم.
صفحه فیسبوک نگارنده
https://www.facebook.com/profile.php?id=100007516907764