از سلسله يادداشت هاي شيفته درباره ميراث فرهنگي
جلسه بهمن ماه يونسكو برگزار مي شود و نقش جهان، ميراث هزار ساله ايرانيان از فهرست آثار جهاني خارج مي شود. آقاي مشايي! گمان نكنيد كه اين اتفاق تنها به دليل سهل انگاري رييس وقت اداره ميراث فرهنگي اصفهان- معاون فعلي حفاظت فني سازمان- و تاييد تغيير كاربري زمين فعلي برج جهان نما رخ داده است. اين مشكل تنها به دليل خطاكاري مديران وقت شهري در تخريب يك كاروانسرا و جايگزين كردن برج 50 متري اداري – تجاري جهان نما نيز به وجود نيامده است. آقاي معاون! فكر هم نكنيد اين واقعه فقط به دليل وجود يك مافياي قوي و غير قابل نفوذ مالي شكل گرفته است. تا زماني كه خبرنگاران و خبر سازان ما در سطح فعلي از آگاهي از حوزه كاري ميراث فرهنگي و گردشگري باشند و تا وقتي كه مردم در سطح كنوني از شناخت نسبت به يادگار گذشتگان شان هستند، اميدي به حفظ آنچه هست، نيست.
چه «نقش جهان» را با ريش سفيدي و استفاده از نفوذ در دستگاه هاي قضايي و اداري حل كنيد و چه از حل آن عاجز بمانيد، يادتان نرود، ايران، تنها به نقش جهان و آثار ثبت جهاني شده اش محدود نمي شود. اگر امروز تنها 7 اثر از مجموعه آثار ماندگار ايران زمين در فهرست آثار ميراث جهاني به ثبت رسيده اند، نه به دليل ارزشمند نبودن ديگران، كه به دليل كم كاري ما و رعايت نكردن اصول حفاظتي بوده اند. آيا فكر كرده ايد كه بيستون با همه ارزش هاي نهفته و كشف شده اش چرا تا كنون به عنوان ميراثي جهاني معرفي نشده است؟ بيستون را چرخ اقتصادي منطقه كه بي توجه به وجود آثار تاريخي مي گردد، چنان آسيب پذير كرده است كه جهانيان را رغبتي به توجه به آن نيست. اگر امروز نماينده شوراي جهاني آثار تاريخي، از كنار اين مشكل به راحتي مي گذرد، دير نيست زماني كه بلواي جهان نما و نقش جهان، بر ميراث گران سنگ بيستون هم رود. طاق هاي ساساني بستان را مسئولان ميراثي با همكاري مديران محلي و استاني چنان محصور كرده اند كه هيچ كشوري با كم ارزش ترين اثر تاريخي اش، چنين بي حرمتي روا نداشته و نمي دارد؛ در حالي كه اين اثر هم مي توانست در كنار بيستون، مجموعه به هم پيوسته اي براي ثبت در آثار جهاني باشد. مگر بر سر كازرون و هگمتانه و آوه و قم و گوشه و كنار اين خاك چه آورديم؟
آقاي مشايي! اگر قرار است كاري بكنيم، با فرهنگ مردم و مسئوليت پذيري مديران بايد بكنيم. در جامعه اي كه مردم اش به خاك منطقه خود نيز رحم نمي كنند، نمي توانيد حرف از حفظ زير خاكي ها بزنيد. معيشت، تنها درد اين مردم نيست. اگر قرار است رايزني و مشاوره اي انجام گيرد، براي يافتن راهكاري بايد باشد كه مردم را با فرهنگ كنوني و پيشينه فرهنگي شان آشتي دهد. پس لازم است شما و مديران تان، بيش تر از ديگران به فرهنگ ايراني با همه قدمتش احترام بگذاريد تا آنچه حفظ كردني است به دست صاحبان اصلي اش حفاظت شود. اين، تنها راهي است كه جهان نما ها را كوتاه مي كند. حفاظت از ميراث ماندگار ايرانيان، با ميلياردها تومان هزينه ارگان هاي حفاظتي انجام نمي شود.
آقاي رييس! وقتي ميليون ها شي و اثر تاريخي مربوط به يكي از تاريك ترين دوره هاي تاريخ ايران باستان، يعني حد فاصل هخامنشيان و ساسانيان، پشت سد كارون سه، زير فشار سنگين آب قرار گرفت، هيچ خبرنگار و نيروي محلي فعالي دم بر نياورد. سكوت خبري آن قدر ادامه داشت كه رسانه جمعي و رسمي كشور، اين اجازه را به خود داد تا اعلام كند آثار مهم اين منطقه نجات داده شده اند. اگر دير بجنبيد همان معدود آثار كشف شده هم بر اثر بي مبالاتي و ندانم كاري و بي اطلاعي مديران محلي، در بدترين شرايط حفاظتي و امنيتي، از بين خواهند رفت. آقاي مشايي! آنچه در سيوند رخ داد، تنها هجمه خبري و مطبوعاتي نبود. چه بسا خبررساني هاي روزنامه نگاران ناآگاه، گاه كار را خراب تر هم كرد. آنچه بود مديريت قوي و سمجي بود كه در اين مجموعه به كار مشغول است.
كار ما و شما، تنها اطلاع رساني هاي گاه ناكامل مطبوعاتي نيست. اين، اشتباهي بود كه بهشتي در دوران رياست اش بر اين سازمان آگاهانه يا ناآگاهانه مرتكب شد. او كه مي رفت تا نيروي عظيم مردمي و آگاهي را براي بالا بردن هزينه اقدامات تخريبي عليه ميراث فرهنگي كشور به راه اندازد، بيش از همه به حجم اين نيرو و تعدد آن انديشيد. در همين راه هم به تشخيص خود، همان نيروها را از برخي اخبار محروم كرد و اخبار ديگري را بزرگ و مهم جلوه داد. امروز، حاصل چنين رفتاري را شما و همكارانتان برداشت مي كنيد. قشر ناآگاهي از خبررسانان، اطراف شما را گرفته اند كه جز تمجيدهاي نابجا و تهديدهاي خطرناك و مضر، كار ديگري بلد نيستند. اگر كاري هست، بايد براي آگاهي و استقلال اين قشر بكنيد.
آقاي رييس! دوستان شما در مطبوعات، آنهم در خانگي ترين و تخصصي ترين رسانه اين مجموعه- خبرگزاري ميراث فرهنگي- نمادي از همين ناآگاهي و بي توجهي اند. اخبار ضد و نقيض چنين خبرنگاراني، بايد شما را نگران كند. نه نگران وظيفه حرفه اي اين قشر، كه نگران آينده اطلاع رساني در حوزه آثاري كه هر روز در سايه همين ناآگهي ها از ميان مي روند. تاييد و تمجيد تله كابين گنج نامه همدان، چند هفته اي بعد از ايجاد شبهه در قانوني بودن ساخت اين مجموعه توسط همين خبرگزاري، در سايت اين مجموعه به چاپ رسيد. اين تناقض گويي ها كه خوش بينانه بايد آن را از سر ناآگاهي دانست، بايد شما را به خود آورد كه در فضاي كاري تان چه مي گذرد. آقاي مشايي! شما نمي توانيد به حفظ آثار تاريخي كشور بپردازيد، و در دامن خود ناآگاهاني چنين را نيز پرورش دهيد يا وجود شان را ناديده بگيريد. ايران بايد به دست ايراني و بدون هيچ زور و فشاري حفظ شود. اگر توانستيد چنين فضايي را به وجود آوريد، حفاظتي پايدار را پايه ريخته ايد و چنين حفاظتي در سايه ناآگاهي و اتكاي قشر خبررسان جامعه به شما امكان پذير نخواهد بود.