پرواز یک و بیست دقیقه بامداد هواپیمایی لوفت هانزا از فرانکفورت، پنج شنبه، 26 خرداد 1384، محموله ارزشمندی را با خود جابجا می کرد. محموله ای که چهارسال پیش، بی توجه به انتقاد کارشناسان برای حداقل تغییر در ترکیب این اشیا، به اتریش سفر کرده بود. پرواز در حالی به زمین نشست که پاویون فرودگاه، با در نظر گرفتن مراتب امنیتی، پذیرای هیچ ایرانی و خارجی دیگری به جز مسئولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، آنهم تعداد اندکی، نبود. چه تضمینی است برای جراید و مردم، هنگامی که بیست و چهارساعت بعد خبر را دریافت می کنند، که مطمئن باشند اشیا سالم و بی کم و کاست بازگشته اند؟ آیا به جز سرسنجاق مفرغی لرستان، که چندی پیش خبر مفقود شدن اش به مطبوعات هم کشیده شد، اثر دیگری ناپدید یا دزدیده نشده است؟ دولتی ها هنوز پس از 8 سال شعار شفاف سازی، تلاش می کنند تا هر چه بهتر پنهان کاری را تجربه کنند.
اشیای تاریخی، جز مسئولان موزه ملی ایران و تعداد معدودی از مدیران سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، استقبال کننده دیگری نداشتند. شاید مردم، به عنوان صاحبان اصلی این اشیا، امین تر از مدیران دولتی که قطعه ارزشمندی از آثار خارج شده از ایران را چندی پیش گم کردند، نبودند. هنوز پس از گذشت چند ماه از انتشار اتفاقی و بدون هیاهوی خبر گم شدن سرسنجاق، هیچ کس نه مسئولیتی پذیرفته و نه تلاش مدیران برای بازگرداندن آن به نتیجه قطعی رسیده است. وقتی بیل کشاورزی، ناآگاهانه یا از سر آگاهی، زمینی را می کاود و تکه سفالی را خورد می کند، فغان مسئولانی به هوا می رود که بی دغدغه پاسخ گویی، اشیای تاریخی را از ایران خارج کردند و برای بازگرداندن آن ها نیز به کسی جوابی پس ندادند.
مدیران موسسات و سازمان های دولتی، هنوز به خوبی نمی توانند نظام پاسخگویی حکومت های دموکراتیک را به اجرا در آورند. آن ها هنوز نیاز دارند تا آگاهی رسانی و اطلاع دهی را با حفظ مصالح عمومی تجربه کنند. آن ها هنوز نیاز دارند تا با رسیدن به تعریفی دقیق از واژه هایی مانند مصالح، عموم و دموکراتیک، آنچه را نیازمند رسیدن به جامعه سالم است، فراهم کنند. آن ها هنوز باید روزهایی را ببینند که به دلیل بی اعتنایی به ارزشهای کارآمد دنیای امروز، قربانی کج رفتاری و ناآگهی روشنفکرمابانه خویش می شوند. مرعشی، رییس فعلی و مستعجل سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، مانند اقوام و نزدیکان سیاسی و نسبی اش، قربانی شد، تا شاید دوستان و همکارانش بهتر بدانند چگونه سازوکارهای دموکراتیک، به صورت شمشیری دو لبه بر علیه کسانی که تنها شعارش را می دهند، به کار می افتد.
زمانی که خبر رسید ازدحام جمعیت، یکی از سرستون های تخت جمشید را در ایام عید شکسته است، بیشتر معتقد شدم که اگر مسئولان دولتی ما روش برخورد با مردم را نیک می دانستند، نه چنین اتفاقی رخ می داد و نه حتی بدتر از آن، حادثه بیمارگونه و آزاردهنده جیرفت. این مسئولان، چنانکه مردم را در حوادث نوروز امسال محکوم کردند، وارثان حقیقی میراث کشور را از دانستن بسیاری چیزها از فرهنگ و هنر سرزمین شان محروم ساختند. در چنین اوضاعی، حفظ داشته های موجود در میان ناآگاهی توده، اندیشه ای عبث است. و البته حفظ پایگاه های قدرت از سوی آنانکه نسبت به حقوق مسلم ملت بی توجه بوده اند نیز با نظام هستی سازگاری ندارد. پاسخ مردم به هاشمی رفسنجانی درانتخابات سوم تیر امسال، پاسخ به تمام بی حرمتی ها و بی توجهی های او و اطرافیانش نسبت به حقوق شان بود. در حالی که مدیران فرهنگی ما از چنین درکی عاجزند، نباید چندان بر مسئولان سیاسی خرده گرفت.
شيفته
[email protected]