خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
6 دی» تصویری: پا بپای دختران سپاهی6 دی» تصویر: از گفتگوی اختصاصی با مرجان تا سفره حضرت اباالفضل تهران در سال 1351 6 دی» گالری هفته: از سانسور عکس روحانی تا مسافر کیارستمی 6 دی» عکس سفره شام لاريجاني در نجف 5 دی» روایت تصویری شبهای خاطره انگیز ایران 4 دی» یک "مارکتینگ" عجیب! (۲-تصویر) 4 دی» یونیفورم های جدید بادیگارد های روحانی (تصویر) 4 دی» ضرغامی در جوانی کنار سید احمد خمینی (تصویر)
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دیدنیها >> گزارش تصویری: شب به یاد ماندنی قدیمی هاوبلاگ قدیمی ها، ۱۹ ام آذر ماه ۱۳۹۳ شبی بسیار خاطره انگیز و فراموش نشدنی برای اعضا و همکاران سایت قدیمی ها بود. چرا که به مناسبت دهمین سالگرد تاسیس این سایت و به همت و میزبانی هنرمند ارجمند و خواننده سال های دور خانم پونه جشنی به یاد ماندنی با حضور برخی از هنرمندان برجسته قدیمی کشور برگزار شد.
معاشران گره از زلف یار باز کنید در ادامه جلسه عظیمی، ضمن خیر مقدم به حضار در جلسه و یادآوری علت برگزاری این نشست و تشکر از میزبان این میهمانی خانم پونه توضیح داد که بسیاری از هنرمندان دیگر هم به این گردهمایی دعوت شده بودند ولی به علل مختلف از جمله مسافرت، بیماری و... نتوانستند که در این ضیافت حضور پیدا کنند که از جمله آنها می توان به: پوری بنایی، ناصر ملک مطیعی، بهمن مفید، همایون، انوشیروان روحانی، جمشید مشایخی، ژاله سام، ایرج مهدیان، نیلوفر، میلاد کیایی و... اشاره کرد. عظیمی در عین حال یاد آوری کرد که سایت قدیمی ها با این فرم و صورت فعلی و با تلاش کوشندگانی چون مجتبی نظری، علی رجبی و فرهاد لارنگی سابقه ای سه ساله دارد. اما از ابتدای تاسیس آن تاکنون جمعا ده سال را پشت سر گذاشته است که به همت و ابتکار مجتبی نظری به وجود آمد. در ادامه، وی از مجتبی نظری در خواست کرد که به عنوان موسس و گرداننده اصلی سایت قدیمی ها، چند کلامی هم درباره فعالیت های خود در طی این سال ها سخن بگوید. مجتبی نظری: در این 10 سال فراز و نشیب های زیادی داشتیم علی رجبی: با مشکلات و سختی های بسیار زیادی مواجه بوده ایم نصرت الله وحدت: فیلم «عروس فرنگی» برایم افتخار آمیز تر بود و جالب است که بدانید، نماینده امور مالی سینمای دولتی شوروی سابق که در جشنواره تهران هم حضور داشت از این فیلم بسیار خوشش آمد و به قیمت ۱۲ هزار دلار این فیلم را از من خریداری کرد. همچنین من به خاطر این فیلم در تفلیس دیپلم افتخار دریافت کردم و سرانجام این که این فیلم در کنار جشنواره مسکو هم به نمایش درآمد. در مورد ساختن فیلم «ماجرای شب ژانویه» هم بسیار زحمت کشیدم. جالب است بدانید که برای ساختن این فیلم، من دو سال تمام صبر کردم که در تهران برف بیاید و چون از باریدن آن مایوس شدم، مجبور شدم که با صرف هزینه ای بالغ بر ۷۰ هزار تومان آن زمان از آلمان فیکساتورهای مخصوص تولید کننده برف مصنوعی را سفارش بدهم. عظیمی نژادان در ادامه یادآوری کرد که خانم پوری بنایی هم برای نخستین بار با ایفای نقش زنی غربی در فیلم «عروس فرنگی» بود که به عنوان بازیگر، به جامعه هنری ایران معرفی شدند. و وحدت هم در تکمیل این نکته بیان کرد که: «خانم بنایی به قدری خوب این نقش را ایفا کردند و گریمشان طبیعی بود که تا مدت ها اکثرا از من می پرسیدند که این خانم فرنگی را از کجا پیدا کرده ای؟» و خوشبختانه ایشان با بازی در این فیلم به صورت جدی به جامعه هنری ایران معرفی شدند و خوشحال هستم که در سالیان اخیر هم ایشان در امور خیریه فعال هستند و در این زمینه هم وجودشان منشا اثر است. فیروزه: مشوق اصلی من در رادیو، مرحوم حبیب الله بدیعی بود اولین ترانه ای هم که خواندم از آقای حسین صمدی بود ولی در میان مردم بیشتر با آهنگ: «دل نگو، دل دیگه نیست» با ترانه ای از مسعود هوشمند و ملودی آقای سلیم پور شناخته شدم. فیروزه ادامه داد: که در بسیاری از فیلم های آن زمان هم به عنوان خواننده حضور داشته و به خصوص آهنگ هایی از حسین واثقی و صمدی را می خوانده است. فیروزه همچنین ترانه هایی از ساخته های ناصر آهنین و فریدون خوشنود هم اجرا کرده است و البته در میان اجراهای خود بیش از همه به همان «ترانه دل نگو، دل دیگه نیست» علاقه مند است و اصولا ساخته های آقای سلیم پور را هم خیلی دوست دارد. وفا: جهانبخش پازوکی، فردی بی جایگزین در موسیقی ایران هست او در ابتدای صحبت هایش گفت که: آقای جهانبخش پازوکی، بدون شک فردی بی جایگزین در موسیقی ایران هستند و در نقش احیاگر من هم ظاهر شدند. چند وقت پیش در یک تماس تلفنی که با ایشان داشتم از من پرسید که چه می کنی؟ گفتم که هنر هنوز با من است و البته من مانند یک ماهی ای هستم که بر لب ساحل نشسته است و هنوز نیمه جانی دارد و به آب دریا خیره شده است. از او پرسیدم که چه باید بکنم و او هم با توجه به روحیه حاضر جوابی اصفهانی اش در جا گفت که: خوب قربانت بروم یک تکانی به خودت بده و خودت را در آب بیانداز. وفا در ادامه ابراز داشت: از ۶-۷ سالگی کار خوانندگی را آغاز کرده است و از ۱۱ سالگی با دو تن از همسالان خود ارکستری را تشکیل داده بودند که در مجالس مهمانی و عروسی اطراف میدان بهارستان و سه راه سیروس اجراهایی داشتند. یکی از دوستانش آکاردئون می نواخت و دیگری جاز می زد و به مقیاس آن زمان ۱۰-۱۲ تومان بابت هر مهمانی به گروه آنها تعلق می گرفت. وفا بنا به قول خودش آن زمان بسیار به صدای ویگن علاقه داشته است. گیتی ساعتچی: بیشتر مرا به خاطر بازی در سریال ایتالیا ایتالیا می شناسند ساعتچی در ابتدای این جشن ضمن تشکر از دعوتی که اعضای گروه قدیمی ها از او و هنرمندان دیگر برای شرکت در این نشست به عمل آوردند، ابراز داشت که حقیقتا عموم مردم، بیشتر مرا به خاطر بازی در سریال «ایتالیا ایتالیا» می شناسند. به طوری که هر جا هم که می روم حتی در مجالس ختمی که شرکت می کنم عموما مردم از من درباره این سریال سوال می کنند. مثلا می گویند که خانم ساعتچی، یادت هست که در آن سریال چه لباس قرمز زیبایی را پوشیده بودی؟ پروا: توسط عموی گوگوش به هنر راه یافتم خانم پروا در مورد آغاز فعالیت های هنری خویش گفتند که از حدود ۱۳-۱۴ سالگی، زمانی که برای نخستین بار صدای خانم حمیرا را در رادیو آن هم با اجرای ترانه جاویدان صبرم عطا کن تجویدی شنیدند به خوانندگی علاقه مند شدند و در زنگ تفریح دبیرستانی صدای ایشان را تقلید می کردند. سپس در ارکستر مخصوص کاخ جوانان جنوب (که در میدان راه آهن قرار داشت) آثاری را اجرا می کرد. ارکستری که سرپرست ارکستر و نوازنده ویولون آقای رنجبر بود و فردی هم به نام فرزین در این ارکستر عود می نواخت که بعد ها فرد مطرحی شد و در بسیاری از ارکسترها هم نوازندگی می کرد. پروا در ادامه می گوید: ابتدا در این ارکستر خواهرم می خواند که از من زیباتر بود ولی آنها تشخیص داده بودند که صدای من از او بهتر است. دینامیک: مادرم پدیده ای در زمانه خودش محسوب می شد دینامیک از همان ابتدا توضیح داد: در سال ۱۳۵۴ شرایطی برای او به وجود آمد که ترجیح داد خاک ایران را برای مدتی طولانی ترک نماید. او به خصوص به فوت شادروان کریم ارباب اشاره کرد که تا مدت ها از مهمترین حامیان او بود و مرگ نابهنگام او باعث شد که آخرین تکیه گاه او در ایران از میان برود. بنا به قول او متاسفانه در اواخر اقامتش در ایران، باند بازی و پشت هم اندازی ها در محیط هنری آن زمان به خصوص در رادیو و تلویزیون به نقطه اوج خود رسیده بود و به لحاظ اخلاقی هم متاسفانه توقعاتی از برخی هنرمندان داشتند که اگر کسی توجهی به آنها نمی کرد، به طور طبیعی حذف می گشت. او به عنوان مثال از ترانه «برکه» نام می برد که قرار بود که توسط ارکستر بزرگ رادیو و تلویزیون به رهبری مارسل استپانیان اجرا شود و حتی رییس وقت رادیو هم در این راستا سفارشی به مارسل کرده بود ولی در نهایت، باندها مانع این کار می شوند. دینامیک همچنین در این راستا به مهمانی ای اشاره می کند که سال ها بعد در شهر نیویورک در منزل شادروان پوران برگزار می شود و در آنجا مارسل استپانیان از او به خاطر اجحافی که در حق او نموده بود عذرخواهی می کند. دینامیک در ادامه به پیشینه هنری خانواده خود اشاره می نماید و به خصوص از مادرش موسوم به بانو جهانی نام می برد که پدیده ای در زمانه خودش محسوب می شد و حتی به او لقب، دلکش آذربایجان اطلاق می کردند. او در شهر تبریز در زمره هنرمندان مهم زمانه خویش به حساب می آمد که نه تنها در زمینه خوانندگی بلکه در زمینه های دیگر هنری هم مانند: سرودن شعر و نمایشنامه نویسی هم توانا بود. بطوری که در یکی از مسافرت های محمد رضا شاه به تبریز، در حضور او در سالن شیر و خورشید این شهر در نمایش معروف آرشین مالالان شرکت می کند و نقش گلچهره را در این نمایش عهده دار می شود. او با دستگاه های موسیقی ایرانی به خوبی آشنا بود و به دو زبان فارسی و ترکی هم شعر می سرود. اما متعصبین تبریز که مخالف حضور زنان به عنوان خواننده و هنرمند در عرصه عمومی بودند، در طی همین سفر شاه در زمانی که ایشان ۳۰ سال بیشتر نداشتند به صورت ایشان اسید پاشیدند که تا آخر عمر یک چشم خود را از دست دادند. البته نکته تاسف بار در این میان آن بود که فردی که این حرکت زشت و جنایت بار را انجام داد، راننده مادرم بود. البته شکایت به دربار هم کشیده شد و در نهایت سرهنگی که مسئول نگهبانی از هنرمندان و موسوم به سرهنگ عطابخش بود، درجه های نظامی اش از او گرفته می شود. دینامیک تاکید کرد که اگر بخواهد به بسیاری از زوایای تراژیک زندگی خود و خانواده اش بپردازد، احتیاج به چندین جلد کتاب دارد. به هر حال پس از سخنان خانم دینامیک و خاطرات دیگری که برخی هنرمندان از جمله آقای وفا بیان کردند و بعد از چند شعر خوانی آقای تقدسی نوبت به صرف شام رسید و در نهایت هم کیک مخصوص دهمین سالگرد قدیمی ها طی مراسم ویژه ای توسط بزرگترین فرد جمع، استاد نصرت الله وحدت بریده شد و حاضران کام خود را شیرین کردند. شبِ دهمین سالروز تولد قدیمی ها، شبی به یاد ماندنی، متفاوت و خاطره انگیزی بود. Copyright: gooya.com 2016
|