سه شنبه 21 بهمن 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

پرخواننده ترین ها

دیدنیها >> فاطمه زیر پونز نقشه تهران گم شده + تصاویر

خبرگزاری تسنیم: سرک کشیدن به پاتوق‌های شبانه این شهر برای یافتن دختری که حکایت چند سال زندگی‌اش در خیابان‌ها و پاتوق‌ها خود، مثنوی ۷۰ منی است، بی حکمت نیست؛‌ دختری که سرک کشیدن به زندگی او در سیاهی و سردی شب‌های پایتخت اگر دیدنی نباشد، شنیدنی است.

fatmeZirPoonez1.jpg
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم،‌ سه‌شنبه شب زمستانی دی سال گذشته آن‌قدر سرد و تاریک بود که تشخیص دختری بیست و چند ساله از بین ده‌ها اشباح سیاه دیگر، چیزی شبیه معجزه باشد؛ شبح سیاهی که دخترانه‌گی‌اش از میان کلاه مشکی و بالاپوشی که از فرط کثیفی، سیاه شده، تنها از چشم‌ها و صورت معصومش سرک می‌کشید؛ شاید هم همین معصومیت چشم‌ها، قد و قواره ریزه و کز کردنش در گوشه‌ آن بیغوله سرد و تاریک در دل بیابان‌های حاشیه شهر بود که معجزه را مجبور می‌کرد تا خودی نشان دهد؛ زیر دودکش بلند کوره‌پزخانه‌ای متروک روی دو پایش نشسته و به دیواره «قمیر» تکیه داده بود؛ ظرف غذا را روی دو زانویش گذاشته و قاشق سفید پلاستیکی دائم در دستانش می‌لرزید؛ قاشق سفیدی که لرزشش در میان سیاهی و کبره دست‌هایش بدجوری توی ذوق می‌زد...





تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 





نزدیک شدن به دختری خجالتی و کم حرف و سرک کشیدن به زندگی گذشته و «حال و احوال این روزها و شب‌هایش» که در خیابان‌ها و پاتوق‌های زیر پونز نقشه شهرمان سپری می‌شود سخت است؛ سخت است سرک کشیدن به شب‌های تاریک و سرد بیغوله‌هایی که دختری بیست و چند ساله را در دو سال گذشته در خود جا داده‌اند؛ سر صحبت و سفره دلش همزمان باز می‌شود؛ سفره‌ای که پر است از غم و دردهایی که در دکان هیچ عطاری پیدا نمی‌شود.

از دو سال کارتن خوابی‌اش در میان آدم سیاه‌هایی می‌گوید که تمام دارایی‌شان، ضایعاتی است که هر شب در ازایش چند گرم هروئین یا شیشه می‌گیرند و همان شب دودشان می‌کنند؛ با انگشت به پشت تپه‌ای اشاره می‌کند که تنها دخترش را در آنجا به دنیا آورده بود؛ دختری که آن روزها دو ماهه بود و بی‌خبریش از تنها دختر دو ماه‌اش، نزدیک به دو ماه شده بود؛ از چند ماه ترک کردنش می‌گوید برای به دنیا آوردن بچه‌ای سالم؛ بچه‌ای که دیدنش آرزوی هر شب و روزش شده؛ از عشق به شوهر 30 ساله‌اش می‌گوید که به خاطرش قید خانه و خانواده‌اش را زده بود ولی آن روزها همان عشق کارتنی، او را مجبور می‌کرد خرج «عملش» را هم به دوش بکشد؛ از دزدیدن پولِ خرید موادش به دست آدم سیاه‌های دور و برش می‌گفت و از درد خماری...



ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016