خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
15 مهر» تصویری از خواهر عادل فردوسي پور15 مهر» پورشه سواران حسینی! (تصویر) 15 مهر» تصویری: از پسر کریم باقری مقابل تیم پدرش تا علی پروین پای دیگ نذری 15 مهر» الزام ارائه جسد ماهی! (تصویر) 15 مهر» تصویری: محبوبترین دیدنیهای آلمان به انتخاب گردشگران 15 مهر» مجسمهی میدان مادر در رشت چادری شد (تصویر) 14 مهر» در این مکان با چای تولیدی "ایرانیان شیعه" از عزاداران پذیرایی می شود 14 مهر» معلمی که هر روز به دانشآموزان مدرسه صبحانه میدهد (تصویر)
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دیدنیها >> آخرین وضعیت بازیگر ایرانی که تغییر جنسیت داد (تصویر)جام جم - سامان ارسطو چهرهای شناختهشده در عرصه بازیگری تئاتر، سینما و تلویزیون است. او سالهاست که به تلاش و فعالیت مستمر در این زمینه مشغول است و علاوه بر بازیگری، کارگردانی را نیز بارها تجربه کرده است. نمیدانم چرا ؟ هیچوقت نفهمیدم چرا در طول سالهایی که کار نکردم، اجازه کار نداشتم. نامهای به من دادند که شما ممنوعالکار نیستید! اما عملا قضیه طوری بود که با آزارهای مختلف جلوی کار مرا میگرفتند. من در این هشت سال کاری نداشتم. قرار بود در نمایشی نقش اول را داشته باشم اما وقتی سر کار رفتیم به آنها گفته بودند اگر سامان ارسطو در کار شما باشد، اجازه کار نخواهید داشت. آنها نیز کار را با بازیگر دیگری ادامه دادند و اگرچه اولین کار کارگردان بود اما نمایش را در تئاتر شهر به اجرا برد. بعد آقایان حیدری و موسوی زیر حرف خود زدند که ما این حرف را نزدیم. حتی از آنها رسما شکایت کردم اما ترتیب اثری داده نشد. علنا از آنها در مصاحبههایم نام میبرم تا بیایند جلو و سکوت نکنند که بدانم علت این بدگوییها چه بوده است. حتی کاری را برای اجرا انتخاب کردم که گفتند نمیشود چون متن مناسبی ندارد و... اما بعد دیدم همان کار در بهترین سالن با کارگردان و گروه دیگری اجرا شد. حتی کار را بازبینی نکردند که من بپذیرم کارگردانی من ضعیف بوده و کارگردانی آن شخص قویتر. این مشخص است که فقط نمیخواستند من آن را کار کنم. بایکوت شدهبودم هرگز جایی به شکل مستقیم یا غیرمستقیم اسمی از ممنوعالکار بودن من نبود اما به شکل عجیبی بایکوت شده بودم. من در تمام این سالها نهلابی کردهام، نه پول دادهام، نه پارتی داشتم، نه آدمی را واسطه کردم و نه جز خدا جلوی کسی تعظیم کردهام. آنها یک فرد کرنشگر میخواستند که من این کار را نمیکنم. بعد از جراحیهایم فقط یک نمایش کارگردانی کردم آن هم با واسطه که برای اجرا سالن محراب را دادند؛ سالنی که تماشاچی را باید به زور به آنجا برد و به هر حال اجرای من و زحماتم در آن کار سوخت. حتی پوستر مرا هم نزدند. برای همین کار «همه دزدها که دزد نیستند» نیز به قدری دیر مجوز دادند که من فرصت مناسبی برای تهیه پوستر نداشتم. آنهایی که دنبال بهانه میگشتند! اصلا اینطور نبوده که جراحی من باعث این بایکوت یا ممنوعالکاری عجیب من شود چون قبل از جراحی نیز همین مشکلات را داشتم. البته آن موقع کمتر بود. همیشه در نوعی بلاتکلیفی بودم. اگر ماجرای شخصی در بین است به من بگویند که آن را برطرف کنم کما اینکه مشکل و شکایت شخصی را میتوان در دادگاه حل و فصل کرد و نباید جلوی کار و فعالیت من گرفته شود. آنها جواب مرا هم نمیدهند. چرا؛ چون پست دارند و من ندارم، چون میز دارند و من ندارم. من اگر نان و پنیر خوردم حاصل تلاش خودم بود اگر جوجهکباب هم خوردم بازهم حاصل تلاش خودم بود. هرگز از حق کسی استفاده نکردهام. این ماجراها ربطی به جراحی من نداشت. وقتی کارهایم را انجام دادهام و نامهام را از قوه قضائیه گرفتم در آن تبصرهای آمده بود که این شخص از این تاریخ با این جنسیت هستند و میتوانند ادامه کار بدهند. من حقوقبگیر وزارت ارشاد هستم و حقوقم را هم گرفتهام. در سر کار مشکلی برایم پیش نیامد و این مسائل اصلا به این موضوع مربوط نیست. برای همین هرگز فکر نکردم که چرا جراحی کردم. هرگز پشیمان نشدم و خیلی هم خوشحالم. البته مشکل من آنقدرها حاد نبود. به نظر میآید حالا بهانهیی پیدا کردهاند و مدام با توسل به آن به این جریان دامن میزنند. برای تصمیمم بهای سنگینی پرداختم من زمانی تصمیم به جراحی گرفتم که در اوج کارم بودم. راستش باید زمانی میرسید که من به خودم بگویم دیگر نباید به این شکل ادامه بدهم. باید حتما به آن خودشناسی و باور خودم میرسیدم. اینکه باور کنم من مهم هستم. حس کردم باید از این قالب رها شوم و در جسم واقعی خودم قرار بگیرم. من در مصاحبه قبلیام با ایدهآل هم گفتهام که انسان باید به آن مرحله از باور برسد که تصمیم بگیرد. باید این پروسه طی میشد تا به آن برسم. معتقدم آدم برای رسیدن به برخی چیزها، باید بهایش را نیز بپردازد. من باید به آن مرحله میرسیدم که بتوانم بهای کارم را بپردازم و از آن مشکلات احتمالی نترسم. شاید در این بها دادن شما تنها شوید، چیزهایی را از دست بدهید و... که برای من هم بهای سنگینی بود. چیزهای زیادی را از دست دادم. بعد از آن جراحی، دیگر نتوانستم در سینما خیلی کار کنم. بعد از «چشم» ساخته جمیل رستمی کاری نداشتم؛ بیش از 10 سال میشود. سریال «سرزمین کهن» کمال تبریزی هم که توقیف شد. برخی دوستان قدیمیام کنار کشیدند و حتی دیگر جواب مرا هم ندادند. اما جناب تبریزی همیشه باز از من استقبال کردند.
Copyright: gooya.com 2016
|