بسم الله الرحمن الرحيم
از وقتي كه مسئولان و كنترل كنندگان امروز سازمان اطلاعات موازي فهميدند كه ديگر نمي توانند از كانال وزارت اطلاعات به خواسته هاي خطي و جناحي خود برسند و به اعمال غيرقانوني و نامشروع خود ادامه دهند، تصميم گرفتند ثقل فعاليتهاي اطلاعاتي و امنيتي خود را به جاي ديگري منتقل كنند كه مطمئن بودند مانند وزارت اطلاعات از سيطره ايشان خارج نخواهد شد. حفاظت اطلاعات سپاه نهادي بود كه براي اين هدف در نظر گرفته شده بود.
تمام واحدها و بخشهاي اطلاعاتي سپاه پاسداران از ابتداي تشكيل وزارت اطلاعات، به يك رقابت ناگفته و پنهان با اين تشكيلات رسمي و قانوني حافظ امنيت نظام دست زدند. در حوزه هاي مختلف خارجي و داخلي، سپاه به موازي كاري با وزارت اطلاعات دست زد و حتي در مواردي رو در روي برنامه ها و فعاليت هاي وزارت قرار گرفت.
تز اصلي فرماندهان اطلاعاتي سپاه اين است كه ما مسئولان اصلي حفظ امنيت كشور هستيم و انقلاب بايد به دست ما حفظ شود. بر همين مبنا آنها معتقدند كه نقطه ثقل و مركزيت تمام فرايندهاي اطلاعاتي و امنيتي و در موارد لزوم عملياتي از سوي نظام بايد در سپاه و بخشهاي اطلاعاتي آن متمركز باشد.
«سازمان حفاظت اطلاعات سپاه» قلب تپنده تشكيلاتي و اطلاعاتي «سازمان اطلاعات موازي» است كه در سه فاز كليدي «جمع آوري و بررسي اطلاعاتي»، «تعيين استراتژي امنيتي» و «هدايت عملياتي» وظيفه اي كه براي خود تعريف كرده را عملي مي سازد.
اين سازمان با پشتيباني اطلاعاتي از حفاظت و اطلاعات قوه قضاييه و حفاظت و اطلاعات ناجا نقش مركزي خود را در حوزه اطلاعات موازي حفظ مي كند و با ارتباط مستقيم و تنگاتنگ با دادستاني، دادگاههاي انقلاب و نيروي انتظامي نقش يك ستاد پنهان را براي فعاليتهاي مراقبتي و عملياتي اين نهادها ايفا مي كند. نقش معاونت اطلاعات سپاه، هم از لحاظ ستادي و لجستيكي و هم از لحاظ نيروي انساني، در تقويت اين روابط تشكيلاتي و تكميل نواقص و نقاط ضعف اين شبكه پيچيده و مخوف و دسيسه گر، بسيار حائز اهميت است.
نيروهاي اطلاعات سپاه با اعتقاد جدي به اينكه حافظان واقعي امنيت كشور ايشان هستند، بدون توجه به حيطه بندي وظايف و مسئوليت ها و تنها براساس تشخيص ضرورت هاي خويش، سعي مي كنند تا از طريق نفوذ و تأثيرگذاري بر ديگر نهادهاي نظام نقش محوري و تسلط خود را به طور غير رسمي حفظ كنند و ديگران را طوري كه ظاهرا نفهمند، مديريت كنند و تصور مي كنند واقعا آنها هستند كه دارند وظيفه خطير حفظ امنيت را انجام مي دهند!
در مورد نهادهاي زير نظر اطلاعات موازي اين اتفاق به شكل سيستماتيك مي افتد و اطلاعات ناجا و حفاظت قوه در مواقع خاص و بسته به ضرورتهاي شرايط به طور كامل در اختيار و تحت فرماندهي واحدهاي اطلاعاتي سپاه قرار مي گيرند. اين براي نهادهاي وابسته سازمان اطلاعات موازي يك روال عادي است كه جمع آوري ها، منابع و در صورت لزوم نيروهاي خود را در اختيار اطلاعات سپاه بگذارند.
به ويژه با ورود فرمانده جديد نيروي انتظامي كه از نيروهاي مورد اعتماد و باسابقه در تشكيلات سپاه بود، هماهنگي ناجا و سپاه به اوج خود رسيد و در واقع نيروي انتظامي به مثابه ركن عملياتي سپاه در امنيت شهري درآمد. تجربه مديريت بحران امنيتي روزهاي 19 تا 23 تير 78 با مركزيت ستادي قرارگاه ثارالله كه بسيار ناهماهنگ و ضعيف بود، باعث شد كه مقامات مافوق سپاه نقش محوري اطلاعاتي و عملياتي را نيز به اين تشكيلات بسپرند.
در مجموع حفاظت اطلاعات سپاه با ايفاي نقش ستادي و مركزيت براي سازمان اطلاعات موازي، گلوگاه هماهنگي هاي اطلاعاتي و در مواقع خاص (مثل بحران دانشجويي خرداد و تير 82 ) هماهنگي و مديريت عملياتي مجموعه نيروهاي اطلاعاتي بيرون از وزارت اطلاعات را برعهده دارد.
چنين وضعيتي باعث شده كه بين سپاه با نيروهاي وزارت اطلاعات و شوراي عالي امنيت هميشه تنش هاي جدي وجود داشته باشد و درباره حيطه فعاليت ها، عمليات مشترك يا مشابه، نوع تحليل و طراحي استراتژي در قبال مسائل داخلي و خارجي و ناهماهنگي هاي روشي و عملي در اين بين شكاف هاي جدي به وجود آيد. اين شكاف ها و تنش ها گاهي به حدي عميق شده كه به صورت اختلافات ريشه اي و نوعي لج بازي و حتي ضربه زدن به ديگري نيز درآمده است.
يكي از موارد اوج اين اختلاف وقتي بود كه وزارت اطلاعات مداركي را براي شوراي عالي امنيت ملي و دفتر رهبري فرستاد كه نشان مي داد سازمان اطلاعات موازي در موارد متعددي از پوشش وزارت اطلاعات براي عمليات خود استفاده كرده است.
وزارت اطلاعات در اين گزارش براي اولين بار افشا كرده بود كه ساختمان سبزرنگي كه در شمال خيابان آفريقا قرار دارد و بسياري از روشنفكران، نويسندگان و روزنامه نگاران ظاهرا توسط وزارت اطلاعات به آنجا احضار و بازجويي شده و در مواردي مورد آزار و تهديد هم قرار گرفته اند، در حقيقت متعلق به سازمان اطلاعات موازي است.
اين گزارش به فعاليتهاي غيرقانوني و سياسي و جناحي سپاه و بسيج كه علي القاعده بايد در منازعات سياسي بي طرف باشند، پرداخته بود و با اشاره به طرح هايي نظير طرح امام علي (ع) نشان داده بود كه چگونه از بودجه بيت المال و نيروهاي جوان و پاك بسيجي در خدمت اهداف نازل جناحي و باندي بهره گيري مي شود.
در بخش ديگري از اين گزارش، اطلاعات دقيقي ارائه شده بود كه نشان مي داد تعدادي از دانشجوياني كه در تير ماه 82 در بند 209 اوين (متعلق به وزارت اطلاعات) بازداشت بودند، پس از آزادي دوباره توسط اطلاعات سپاه بازداشت شده و به بند 325 (متعلق به سپاه) منتقل شده اند. اسناد تكان دهنده ارائه شده در اين گزارش نشان مي داد كه اصلي ترين محور بازجويي هاي خشن از اين چند دانشجو درباره سؤالات و تحقيقاتي بوده كه در بند 209 از ايشان انجام شده بود.
در اين گزارش همچنين آمده بود بسياري از اخبار بازداشت توسط وزارت اطلاعات كه به طور نامشخص و بدون منبع يا با منبع مجهول در اينترنت يا به صورت شايعه منتشر مي شود، در حقيقت يا اتفاقاتي است كه در واقع رخ نداده و يا بازداشت ها و برخوردهايي است كه توسط اطلاعات موازي انجام شده است. در اين گزارش استدلال شده بود كه هدايت كنندگان سازمان اطلاعات موازي قصد دارند با اين اقدامات چهره وزارت اطلاعات را كه در سالهاي اخير از اتهامات گذشته تطهير شده است، مخدوش سازند. البته بعدها خبر رسيد اين گزارش كه به حجت الاسلام حجازي معاون امنيتي دفتر رهبري تسليم شده بود، هرگز به رؤيت خود مقام رهبري نرسيده است.
تلاش سپاه براي ايفاي نقش محوري در مسائل، به حوزه اطلاعات و امنيت منحصر نمي شود. قرار گرفتن قاليباف در رأس نيروي انتظامي، نقطه آغاز روند فتح سنگر به سنگر نهادها و مسئوليت هاي كليدي نظام توسط بچه هاي سپاه بود. اين نيروها كه با روش هاي مختلف نزد مقامات عالي نظام به اعتمادسازي پرداخته بودند و چهره رقبا را نيز مخدوش ساخته بودند، در سه سال گذشته تلاش كردند تا هر مسند و منصبي را كه ممكن است، به نيروهاي مركزي يا پيراموني خود بسپارند. صدا و سيما، شوراي شهر و شهرداري، مجلس شورا و برخي مديريت هاي دولتي سنگرهايي بوده كه به تدريج توسط نيروهاي سپاه فتح شده يا در حال فتح شدن است. آخرين نقطه هدف اين نيروها نيز پست رياست جمهوري است، كه البته فتح آن به سادگي بقيه نيست.
ضميمه: