یکشنبه 9 اردیبهشت 1386

و دوباره مسئله حجاب، آرش سليم

با بالا گرفتن بحث حجاب، شايد مرور چند نکته ی محوری پيرامون "حجاب" و "نگاه نامحرم" خالی از فايده نباشد- بويژه برای جستجوگران حقيقت!
نگارنده اين نوشته بيش از چهار سال در قرآن پژوهش داشته است، البته پاره وقت. همزمان با نوشتن تز دکترا در يکی از رشته های مهندسی در يکی از دانشگاه های خارج از کشور. پرسش اصلی که مرا به اين جستجو واداشت اين بود:

چرا يک آيت الله حکم قتل فرزند خويش را به جرم «دگرانديشی» صادر ميکند، و بقيه هم برای «تقوی» او در کشتن جگر گوشه اش هورا می کشند؟

برای اين کار هم می بايست به سراغ قرآن ميرفتم. اگر ميخواستم آنچه را که درمساجد و کتابهای درسی از خود اين آقايان شينده بودم مبنا قرار دهم، خب من هم می بايست هورا می کشيدم و ديگر لازم به تحقيق نبود. سعی کردم همه ی شنيده ها را تا آن جا که می توانم از ذهنم بزدايم و پژوهشی مستقل داشته باشم.

«متدولوژی» بکار گرفته شده هم «قرآن با قرآن» بود، و نه هيچ منبع ديگر. چرا که بين آيات بايد انسجام وجود داشته باشد. از طرف ديگر چون قرآن تنها سند مشترک بين همه ی مسلمانان است، نتايج احتمالی آن شايد بتواند در کم کردن اختلاف و برادر کشی بين مسلمانان اندکی موثر واقع شود.
به آنچنان نتايج شگرفی رسيدم که ايمان سنتی و سست من هزاران بار افزايش پيدا کرد، آن هم به يک ايمان عقلانی. برخی از نتايج آن را هم با مراجع در ميان گذاشته ام. با بعضی بيش از ۵۰ بار نامه نگاری داشته ام. ببينيد حوزوی ها مثلا بر مبنای دو کلمه از قرآن به يک نتيجه گيری رسيده اند. من برای هر موضوعی «تمام» آيات مربوطه در قرآن را مطاالعه کردم. از چهار ترجمه ی فارسی و دو ترجمه ی انگليسی (توسط عرب زبانان) هم استفاده کردم. هيج اظهار نظری نکردم مگر اين که دو آيه "مستقل" درباره آن آمده باشد.
نتيجه گيری اصلی اين پژوهش که تصورش حتی برای خود من ممکن نبود، دکترينی جديد درباره ی دين است که سعی ميکنم طی چند يادداشت در سايت وزين گويا با هموطنان عزيز و جستجوگران دانش درميان بگذارم. اينجا به مسئله حجاب می پردازم. بر مبنای پژوهش من، با اطمينان صد در صد ميتوانم بگويم که حجاب در قرآن وجود ندارد. آن چه الان به عنوان "حجاب" و "نگاه به نامحرم" فهميده می شود، در زمان حيات پيامبر اصلا وجود نداشت.
چالش بزرگ پيامبر(ص) در اين زمينه، تربيت مردم آن زمان بود برای کاستن از ولنگاری هايشان. پيامبر خون دل می خورد و تلاش می کرد کاری کند عورت مردان و زنان در انظار عمومی آشکار نشود. زيرا که آن مردمان بدوی و فقير لباس درست و حسابی بر تن نمی کردند و لباس زير هم نمی پوشيدند. تا جايی که در سوره ی مومنون که صفات ايمان آورده ها را بر می شمارد، ميگويد: مومنين رستگار شدند... آ ن هايی که در نماز خاشع اند... زکات ميدهند... عورت خود را مواظبند.. اين مضمون در آيات ديگر هم آمده است.

آيات ۳۰ . ۳۱ سوره نور که حجاب و نگاه به نامحرم از آن استخراج شده است، درباره عدم نگاه مرد و زن به عورت يکديگر و آشکار نشدن سينه و باسن و عورت زنان در انظار عمومی است! در آخر هم گفته اين کار را نکنيد تا "رستگار شويد". نه صحبت از مجازات برای نگاه کردن به عورت يکديگر است و نه مجازات برای آشکار کردن سينه و باسن و عورت زنان. و نه صحبتی از امر به معروف و نهی از منکر.
خب چطور ميشود در زمان خود پيامبر آشکار نکردن عورت به مردم «توصيه» بشود، ولی حالا ما برای آشکار نشدن "مو" ی سر زنان "مجازات" تعيين کنيم؟
اين آقايان بايد جواب بدهند کجای قرآن حتی يک بار کلمه "مو" آمده است. در مکاتباتی که با آيت الله منتظری داشتم، خود ايشان گفتند که حتی موقع رکوع و سجود آلت مردان و زنان پيدا می شد و موجب حواس پرتی نمازگزاران در مسجد می شد. لذا پيامبر برای آن تدابيری انديشيد.
روش حوزه های علمی در پژوهش اشکال اساسی دارد. علاوه بر اين، آن قدر حديث و روايت جعلی وارد شده که اين بندگان خدا را گيج کرده است. سال گذشته به يازده تن از مراجع برجسته نامه نوشتم و پيشنهاد کردم بياييد يک بار قرآن را مستقل از حديث و روايت مرور کنيد و ببينيد به چه نتايجی می رسيد.
مثلا آقايان از امام جعفر صادق(ع) نقل می کنند که ايشان گفته اند: کل بدن زنان مثل عورت است و نگاه کردن به آن حرام. خب همين کافی است که هر بحثی با حوزوی ها برمبنای قرآن به جايی نرسد. درباره ی مواردی هم که در قرآن به ايمان آورده ها توصيه شده است از آشکار شدن عورت خود جلوگيری کنند (حفظ فروج)؛ می گويند امام جعفر صادق گفته است فقط يک مورد آن حفظ فروج است و بقيه منظور زنا نکردن است! در اين باره زمانی که آقايان فتوی تحريم حضور تماشاگران زن را در ورزشگاه ها صادر کردند، نامه ی زير را به آن ها نوشتم که در سايت گويا هم منتشر شد. باور کنيد دستشان بيش ار حدی که تصورش می رود خالی است. حالا من هم نمی خواهم ادعا کنم که هر چيز را من ميگويم درست است. ولی اين بندگان خدا عمرشان را دارند با بهره وری بسيار کم تباه ميکنند و چيزی جز مزاحمت برای مردم و زده کردن مردم از اسلام و دين، از روش های آن ها در نمی يايد! نظر به اهميت و ارجاع نامه به آيه های مختلف متن نامه را اينجا می آورم:
بنام خدا
حضرات آيات عظام فاضل لنکرانی، صافی گلپايگانی، و مکارم شيرازی
رونوشت: حضرات آيات عظام سيستانی، منتظری، صانعی، و موسوی اردبيلی
دفتر رهبر معظم، رياست محترم جمهوری اسلامی، رياست محترم قوه قضاييه، رياست محترم مجلس شورای اسلامی
با سلام و آرزوی سلامتی و طول عمر به اطلاع ميرساند به گمان نگارنده فتوای شما در مورد عدم حضور زنان در ورزشگاه ها بر مبنای نگاه زن به مرد پشتوانه قرآنی و تاريخی (زمان حيات پيامبر (ص)) ندارد:
الف) آيه های ۳۰ و۳۱ سوره نور مبنی بر پرهيز نگاه مرد و زن به يکديگرمنظور چشم چرانی و متوجه «فروج» است زيرا:
۱- بلافاصله می گويد حافظ «فروج» خود باشيد.
۲- آيه۳۱ سوره نور در ادامه به زنان می گويد با «زينت» های خود بدن نمايی نکنيد- {با سربند خود مانع آشکار شدن زينت بالا تنه (سينه) شويد و با درست قدم برداشتن با پايين تنه (باسن) جلوه گری نکنيد.}
۳- درهمان آيه ۳۱ سوره نور کلمه «عورت» را در رديف «زينت» بکار برده است.
۴-هيچ مجازاتی ذکر نشده- اگر منظور حفظ فروج دوری از زنا بود (مانندآيات ۲ و ۳ سوره نور). فقط گفته است برای آنان پاکتر است.

ب) در آيه ۳۵ سوره احزاب «حفظ فروج» همرديف شکبيا بودن، نرم دل بودن، خاشع بودن و غيره آمده و نه به مفهوم عدم انجام يک حرام!
ج) در آيه های ۹۱ سوره انبيا و ۱۲ سوره تحريم کلمه فرج به منظور بالا بکار رفته و «احصنت» فرجها برای عدم نزديکی جنسی حضرت مريم (ع) بکار برده شده است! پس منظور حفظ فروج درآيات بالا پرهيز از نزديکی جنسی نمی باشد.
د) در آيه های ۶ سوره ق و ۹ سوره مراسلات «فرج» به مفهوم «شکاف» بکار برده شده است که شکاف در اندام های مورد نظر را تائيد می کند.

ح) در آيه ۵ سوره مومنون حفظ (پوشاندن) فروج را يکی از شاخصه های مومن بودن بر شمرده است. ميتوان برداشت کرد که اعراب دوره جاهليت در حفظ و پوشاندن بايسته «فروج» خود جدی نبوده اند (لباس زير با کاربرد کنونی آن متداول نبوده است).
و) در آيه های ۹۲ سوره انعام و ۲۵ سوره شوری به روشنی مخاطب اصلی قرآن عربی را اهالی ام القری و اطرافش- که طبق آيه ۴۴ سبا برايشان قبلا کتابی نيامده بوده - بيان کرده است:
وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَیْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِی السَّعِيرِ ... وَمَا آتَیْنَاهُم مِّن کُتُبٍ یَدْرُسُونَهَا وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِن نَّذِيرٍ
البته مورد (و) بالا را می توانيد فعلا ناديده بگيريد. چرا که زيرمجموعه بحث گسترده تر محلی-قومی بودن مخاطبين کتاب پيامبران است و پرداختن به آن اينجا مراد نيست.
ذ) لطفا نوشته پيوست زير را که درباره «حجاب» نوشته شده است و نگاهی تاريخی و متديک هم دارد در تائيد موارد بالا مرور فرمائيد (در زير لينک آن آوره شده است).

حال اينجا نمی خواهم وارد بحث کلی تر شوم. وگرنه توجه داشته باشد که در قرآن دو آيه صريحا ميگويد مخاطب اصلی "قرآن عربی" اهالی مکه و اطرافش بوده اند. در بحث طولانی که با آيت الله منتظری داشتيم، ايشان می گفتند منظور از "اطرافش" همه ی دنياست. شما ببنيد از آن همه شهرهای آباد و پرجمعيت آن روز دنيا، خدا آدرس دنيا را از يک ده کوچک مکه با ساکنينی بدوی می دهد؟ مثل اين که بگوييم آدرس مجلس شورا روبروی دکه ی اصغر آقا جگرکی است. در قرآن بارها از کلمه ارض (زمين) برای طول دنيا استفاده شده است. بارها مردم را به سير و سفر کردن در "ارض" برای عبرت گرفتن و دانش اندوزی تشويق کرده است. چرا نگفته اين قرآن برای ساکنين ارض آمده است؟ البته همانطور که در نوشته های بعدی خواهد آمد، بر مبنای بسياری از آيات قرآن شريعت همه ی پيامبران قومی- منطقه ای است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

حالا بياييد مسايل سياسی و عقيدتی را کنار بگذاريم. آيا به عنوان يک انسان، مواجه شدن با حقايق حق همه ی ما نيست؟ مومنينی که اين طور زندگانی را برای بقيه ی هموطنانشان تلخ کرده اند، می توانند همين نامه بالا را برای مراجعی که قبول شان دارند بفرستند و از آن ها بخواهند بر مبنای قرآن (توجه داشته باشد بر مبنای قرآن نه حديث و روايت) نظرشان را بگويند.
گوهر کلام در اين است که قرآن تنها سند مشترک مسلمانان است. و بايد برای کمتر کردن اختلافات به آن رجوع کنند. برای مثال ببينيد تمام حرف های آيت الله خمينی، يا صدا و يا صدا و تصويرش موجود است. اما هنوز چند سالی از آن نگذشته، هر کس به نفع خودش جوری تفسير می کند. در عرض هزار وچهار صد سال هر کس از هرکس هر طوری دلش خواسته است چيزی نقل کرده است. همه هم ميگويند ما "حق" هستيم. نتيجه اش اين فقر و فلاکت و عقب ماندگی و کشتارهای خونين بين مسلمانان بوده است! چند قرن ديگر می خواهند اين وضع ادامه پيدا کند؟ من وشما و ديگران می توانيم راه های بهتر انديشيدن و برای مسائل «راه حل» ارائه دادن را تجربه کنيم. اين آقايان نه تنها راه حل ندارند که خودشان «بخشی از مسئله» هستند.

اين نوشته بطور خيلی خلاصه ريشه ی قرآنی مسئله حجاب را بررسی کرده است:

روز جهانی زن و نگاهی به مسئله حجاب!

دوستان علاقه مند ميتوانند درباره ريشه های تاريخی مسئله ی حجاب به مقاله پژوهشی ارزشمند آقای دکتر خنجی مراجعه کنند:

http://doust114.persianblog.com/1385_2_doust114_archive.html#5013380
بار الها به ما پشتکار "جستجوگری" و توان مواجهه با حقايق را عنايت فرما. آمين.

دکتر آرش سليم

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'و دوباره مسئله حجاب، آرش سليم' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016