جمعه 28 تیر 1387

معامله بزرگ و جام زهر، الاهه بقراط، کيهان لندن

کيهان لندن ۱۷ ژوييه ۲۰۰۸

www.alefbe.com
www.elahe.de


تلويزيون مداربسته در قطار متروی برلين عکسی از مانور نظامی جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد: افراد مسلح دست راست خود را مانند سلام هيتلری تا موازات شانه بلند کرده‌اند. اين حرکت به ويژه برای آلمانی‌ها بسيار معنادار است و هرگاه در بجز موارد طنز و تمسخر و همچنين بازسازی مستند و يا دراماتيک وقايع تاريخی به کار رود، می‌تواند پيگرد قانونی به دنبال داشته باشد. خبر مربوط به حمله به تل‌آويو و ناوگان آمريکا در خليج فارس در صورت حمله نظامی به ايران است که در رسانه‌های عمومی نيز به شدت بازتاب يافت.
يک روز بعد رسانه‌های همگانی خبر از آزمايش موشک‌های دوربرد توسط ايران می‌دهند. موشک‌هايی که می‌توانند اسراييل را هدف قرار دهند. و اين همه در حاليست که فقط يک هفته از انتشار مقاله علی‌اکبر ولايتی در روزنامه‌های غربی و هم چنين روزنامه «انتخاب» در جمهوری اسلامی می‌گذرد. مقاله‌ای که در ترازوی نامتوازن بيم و اميد برخی از مفسران و سياستمداران، کمی بر وزن اميد افزوده بود، بدون آنکه اندکی از بيم کاسته باشد.

دو درک
همزمان، گروه پنج بعلاوه يک در روز دوشنبه هفدهم تيرماه با يکديگر درباره پاسخ جمهوری اسلامی به بسته پيشنهادی گفتگو کرده بودند. سران هشت کشور صنعتی جهان نيز در همين مورد تبادل نظر کردند بدون آنکه اعتنايی به نامه‌ حاوی «راه حل مشکلات جهان» توسط احمدی‌نژاد کرده باشند که خطاب به کنفرانس آنها ارسال شده بود.
در همان روزها احمدی‌نژاد در کنفرانس کشورهای «دی هشت» در مالزی که به تقليد از کنفرانس هشت کشور صنعتی جهان «جی هشت» از سوی هشت کشور مسلمان‌نشين ايران، اندونزی، مصر، بنگلادش، مالزی، نيجريه، پاکستان و ترکيه در سال ۱۹۹۷ تشکيل شده است، به خبرنگاران اطمينان داد: «شما نگران نباشيد، جنگی در راه نيست!» هنگامی که رييس جمهوری رژيمی که تنها مسبب يک جنگ احتمالی می‌تواند باشد، هر چند وقت يک بار با نيش باز به همه اطمينان دهد جنگی در کار نخواهد بود، لابد از چيزی خبر دارد! اما چه چيز؟! تمام مسئله بر سر همين «چيز» است که آيا جمهوری اسلامی و جهان غرب، هنگامی که از مذاکره و بسته پيشنهادی و راه حل سياسی سخن می‌‌گويند، آيا اساسا و نخست، منظور و درک مشترکی از اين «چيز» دارند؟ آيا دو طرف درباره يک مسئله مشترک حرف می‌زنند و خط و نشان می‌کشند يا هر کس مسئله خود را مورد نظر دارد؟ آيا طرفی که بسته را گرفته متوجه اين هست که توقف غنی‌سازی اورانيوم، نه تنها مضمون سه قطعنامه شورای امنيت که تحريم‌ها را مقرر کردند، بلکه مضمون مذاکرات مستقيم از جمله با شرکت آمريکاست؟ آيا اين همه گرد و خاک نظامی از سوی جمهوری اسلامی و تشديد حضور نظامی غرب در منطقه و به ويژه خليج فارس، به اين دليل است که دو طرف با درک مشترک از مواضع يکديگر، قرار است به يک توافق برسند؟!
اين صحنه‌آرايی مشکوک به نظر می‌رسد. يک چيزی اين وسط می‌لنگد. وگرنه منطقی اين است هنگامی که دو طرف درباره يک مسئله از دو موضع کاملا مخالف حرف می‌زنند، سرانجام نيز به دو راه مخالف بروند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

از سوی ديگر اگرچه مضمون بسته پيشنهادی گروه پنج بعلاوه يک به طور کامل انتشار نيافته است، ليکن از تفسير کسانی که سالها در جريان مذاکرات اتمی با رژيم ايران بوده‌اند و در بسته‌بندی اين هديه سياسی و اقتصادی نقش داشته‌اند، چنين بر می‌آيد که غرب برای کمک‌های دست و دلبازانه‌ای که به رژيم ايران پيشنهاد کرده است، به چيزی کمتر از ميان برداشته شدن چرخه توليد انرژی هسته‌ای در ايران قانع نيست.
سياستمداران در اين سوی جهان در هر کلمه و اصطلاحی که به کار می‌برند، دقت می‌کنند تا گريبانشان را نگيرد چه برسد به تنظيم قرارداد و پيشنهاد که بر روی هر کلمه دقت ويژه صورت می‌گيرد. کمک به «داشتن» انرژی هسته‌ای صلح آميز مطلقا به معنای کمک به «توليد» انرژی هسته‌ای صلح‌آميز نيست. چرا بايد غرب برای چيزی که سالهاست حتی با تهديد به حمله نظامی می‌خواهد آن را از بين ببرد، خود پيشگام شده و پيشنهاد کمک بدهد؟! که چه بشود؟! که جمهوری اسلامی چرخه توليد انرژی هسته‌ای و در نتيجه رسيدن به مرحله ساختن تسليحات اتمی را با کمک غرب و يا زير نظارت آن درست کند؟!

يک نتيجه
آيا منطقی است رژيمی که خود را در حال برآمدن و غرب را در حال افول می‌بيند، به معامله و توافق با شکست‌خوردگان بنشيند؟ احمدی‌نژاد از چه «چيز» خبر دارد که هر بار با خونسردی می‌گويد: جنگی در کار نخواهد بود؟ آن هم در حالی که تغيير و تحولات درون کشور هر روز بيش از پيش آرايش جنگی به خود می‌گيرد؟ احمدی‌نژاد در نامه خود به کنفرانس «جی هشت» از جمله نوشت: «جهان وارد دوره جديدی از تغييرات بنيادين شده است که به نظم بين‌المللی کنترل شده توسط يک قدرت پايان می‌هد. قدرت آمريکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان در حال افول است».
آيا يک ميليارد مسلمانان جهان پشت احمدی‌نژاد نماز گزارده‌اند که او دچار چنين توهمی شده است، يا اينکه تصوری غلط و مبالغه‌آميز از قدرت انرژی اتمی دارد؟! آن هم در حالی که ولايتی مشاور سياست خارجی رهبر سياسی و مذهبی رژيم در مقاله خود تأکيد کرده است «رهبری ايران» آگاه است داشتن تسليحات اتمی سبب مصونيت يک کشور نمی‌شود. به راستی غرب بسته پيشنهادی را به چه کسی تقديم کرده است؟! و اگر قرار است مذاکره‌ای صورت گيرد، چه کسی از سوی جمهوری اسلامی پشت ميز «معامله بزرگ» خواهد نشست؟
واقعيت اين است که غرب از درگيری‌های درونی حکومت ايران، آن هم نه فقط بر اساس آنچه منتشر می‌شود، خبر دارد. بسته پيشنهادی گروه پنج بعلاوه يک علاوه بر اينکه واقعا با هدف توقف غنی‌سازی اورانيوم و مذاکراه و رسيدن به يک راه حل سياسی تهيه و تقديم شده است، ليکن اين هدف ظاهرا جانبی را نيز در نظر داشته که با توجه به وضعيت خطير جمهوری اسلامی و تأثيرات انکارناپذير تحريم‌های اقتصادی و سياسی بر بنيه حکومت و هم چنين جامعه، اين بسته پيشنهادی بين قبيله حاکم و گروه‌های خودی، از هر طايفه و تفکری که باشند، تفرقه بيندازد.
در عين حال جمهوری اسلامی خود، خويشتن را به نقطه‌ای رسانده است که ديگر چاره‌ای جز پاسخ صريح «آری» يا «نه» ندارد. تناقض اما در اينجاست: از يک سو مقدمات «آری» را فراهم می‌کنند، و از سوی ديگر «نه» را در گمان می‌پرورانند يا می‌خواهند به آن پيروانی که باور داشتند حکومت اسلامی تا آخر بر روی «حق مسلم» خود خواهد ايستاد، بنمايانند که «نه» گفته‌اند و آنکه «آری» گفته و بسته پيشنهادی جمهوری اسلامی را پذيرفته بدون آنکه به «غنی‌سازی اورانيوم» اشاره‌ای کرده باشد، همانا غرب است. اين دودوزه‌ بازی ممکن است به درد رسانه‌های الکن رژيم بخورد ليکن غرب اين زبان دوگانه را نمی‌فهمد. هر چه زمان بيشتر می‌گذرد، جامعه جهانی بيش از پيش صراحت و شفافيت از جمهوری اسلامی می‌طلبد.
يوشکا فيشر وزير امور خارجه پيشين آلمان که به پرونده اتمی رژيم ايران و مذاکرات آن آشنايی نزديک دارد، در ماه‌های اخير صراحتا از حمله نظامی به ايران در صورت رد بسته پيشنهادی به مثابه يک راه حل سياسی سخن گفته است. حمله‌ای که جهان عرب نيز با آن موافقت دارد. ليکن آن راه حل سياسی تنها چند هفته مذاکره و سپس دست يکديگر را فشردن نيست. بلکه آن گونه که جامعه جهانی بر آن تأکيد می‌ورزد، يک «توافق الزام‌آور» است. توافقی که نتيجه روند مذاکرات می‌تواند باشد. مذاکراتی که در طی آن از يک سو بايد غنی‌سازی اورانيوم متوقف شود، و از سوی ديگر شورای امنيت تحريم و تنبيه «جديدی» برای حکومت ايران در نظر نخواهد گرفت. اين به معنای اين نيست که شرايط کنونی به ناگهان به پيش از ارجاع پرونده اتمی جمهوری اسلامی به شورای امنيت برخواهد گشت. بازگشت به آن شرايط به اضافه معاملات نان و آب‌آور و «تضمين امنيتی» البته تا آنجايی که به کشورهای خارجی مربوط می‌شود و نه به مردم ايران (بدبخت آن حکومتی که تضمين امنيتی خود را نه از مردم بلکه از بيگانگان دريافت کند) حاصل آن «توافق الزام‌آور» و آن «معامله بزرگ» خواهد بود که پذيرفتن قدرت و نقش اسراييل در معادلات منطقه‌ای جزء جدايی‌ناپذير آنهاست. چيزی که کشورهای عربی در توافقی نانوشته در عمل پذيرفته‌اند و سوريه و حماس و حتی حزب‌الله نيز خواهند پذيرفت.
ولی آيا آن گونه که يوشکا فيشر در تفسير خود (ديتسايت/ ۷ ژوييه) گمان می‌کند، تهران نيز دريافته است که «يک راه حل فراگير در منطقه بدون اسراييل نمی‌تواند وجود داشته باشد»؟ آيا جمهوری اسلامی حاضر است «با اسراييل نيز وارد معامله» شود؟ اين گمان به اندازه‌ای بر زمينه بی‌اعتمادی به جمهوری اسلامی سست است که خود سياستمدار کهنه‌کار آلمانی نيز چاره‌ای جز اين ندارد که با احتياط بيفزايد به اين همه «تنها در جريان عمل و آزمون مذاکرات» می‌توان پاسخ داد. ليکن چيزی که سياستمداران و مفسران غربی از آن شناختی ندارند، خوی و شخصيت جمهوری اسلامی است که چه بسا در يک «معامله بزرگ» که نه تنها بر سر ماديات، بلکه بر سر ايمان و اعتقاد و ادعاهای جهانی و آن‌جهانی يک ايدئولوژی نيز هست، چنان سرانش را به جان يکديگر بيندازد که بسته پيشنهادی لت و پار شده و به ميانه ميدان پرتاب شود.
البته اگر قرار باشد «معامله بزرگ» انجام شود و جمهوری اسلامی مجبور گردد جام زهر اتمی را نوش جان کند، دست کم برای مدتی موج سرکوب در ايران از اين که هست بسی بيشتر خواهد شد. اين تاوانی است که جامعه مدنی ايران و مردم بايد برای شکست سياست اتمی جمهوری اسلامی بپردازند. درست همانگونه که بيست سال پيش تاوان شکست جنگ‌طلبی سران رژيم و نوشيدن جام زهر قطعنامه ۵۹۸ را با اعدام‌های سراسری پرداختند.
امروز شرايط به گونه‌ای است که جمهوری اسلامی به بسته پيشنهادی چه «آری» بگويد و چه «نه» يک نتيجه بيشتر ندارد: انکار و نفی خود! با «آری» موجوديت ذهنی (باورها و ايدئولوژی) خود را انکار می‌کند که با وجود تشديد سرکوب، سرآغاز تحولات بنيادين خواهد بود، و با «نه» پايان موجوديت عينی خود را سرعت می‌بخشد. اين همان چاه اتمی است: جمهوری اسلامی تنها زمانی می‌تواند اين «معامله بزرگ» را بپذيرد که پيروان و باورمندان خود را نيز در آن به معامله بگذارد: کسب اعتماد جامعه جهانی به بهای از دست دادن اعتماد کسانی که سی سال است بر شانه آنها قرار گرفته است. حقيقتا اين جام زهر، از نوع ديگريست.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'معامله بزرگ و جام زهر، الاهه بقراط، کيهان لندن' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016