یکشنبه 23 تیر 1387

شيطان بزرگ و حکومت شرور، فولکر پرتز، دی تسايت، برگردان از الاهه بقراط

روزی واشنگتن پيشنهادی خواهد نمود که ايران نتواند آن را رد کند. اين پيشنهاد می‌تواند از سرگيری روابط سياسی، آزاد کردن دارايی‌های ايران در آمريکا و حمايت از سرمايه‌گذاری مستقيم آمريکا در ايران باشد. موضوع تعيين کننده اما همانا تضمين امنيتی است. آيا چنين پيشنهادی می‌تواند ايران را از ادامه برنامه اتمی خود باز دارد؟

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

فولکر پرتز Volker Perthes رييس انستيتوی امنيت و سياست بين‌المللی و مدير بنياد دانش و سياست و يکی از مشاوران ارشد آلمان در سياست بين‌المللی است. او در مقاله مشروحی در روزنامه دی تسايت (۱۱ ژوييه) نگرش بخشی از غربيان را به نمايش می‌گذارد که برای حفظ منافع سياسی و اقتصادی خود، حاضر به هر معامله‌ای و با هر کسی هستند. اين نگرش از آنجا که چنين خردی را برای طرف مقابل نيز قائل است، تا جايی پيش می‌رود که بنيادهای فکری و ايدئولوژيک رژيم ايران و نيروهای بازدارنده در آن را به سود آرزوی خود مبنی بر «معامله بزرگ» به دست فراموشی می‌سپارد به طوری که از رژيم ايران می‌خواهد «سند مهمی مانند نظر آيت‌الله خامنه‌ای در مورد مسئله اتمی» را منتشر کنند! واقعا چه کسی جلوی انتشار چنين «سند» مهمی را گرفته است؟!

اين مقاله را نيز بايد در چهارچوب ارتباط غيرمستقيم برخی عوامل جمهوری اسلامی و غرب ديد که مطبوعات را وسيله ارتباط خود قرار داده‌اند و رژيم تا کنون آنها را با سه روز موشک‌پرانی همراهی کرده است. (ميان‌تيترها از مترجم است).

در دعوا بر سر برنامه اتمی ايران تحرکاتی ديده می‌شود. طرف ايرانی اخيرا نسبت به بسته پيشنهادی که از سوی جامعه بين‌المللی ارائه شده، واکنش مثبتی نشان داده است. ظاهرا اين آمادگی وجود دارد که نصب سانتريفوژهای جديد برای مدت معينی متوقف شود. در آمريکا موضوع تشکيل يک مرکز صدور ويزا در تهران بررسی می‌شود. ليکن همزمان گزارش داده می‌شود که سازمان جاسوسی آمريکا تلاش می‌کند با پشتيبانی از اعضای گروه‌های اسلامی افراطی، اقليت‌های قومی را در استان‌های مرزی به شورش بکشاند. در عين حال استراتژی اروپا و غرب در اين ميان روشن نيست. تحريم‌هايی که شورای امنيت مقرر کرده است، چندان مؤثر نيستند. پيشنهادهايی که به ايران ارائه شده‌اند به اندازه کافی روشن و جذاب نيستند. نمی‌توان بر اساس آنها آمادگی روشن آمريکا را در اين مورد که جمهوری اسلامی را به عنوان يک بازيگر مشروع به رسميت شناخته و محترم می‌شمارد، دريافت. تحريم‌های احتمالی جديد، مانند تحريم‌های موجود، که برای تغيير رفتار رژيم درباره برنامه‌های اتمی‌اش مقرر می‌شوند، بايد در هر حال روشن باشند و بر همرأيی شورای امنيت سازمان ملل تکيه داشته باشد. اين امر به اين دليل مهم است که بتوان به افکار عمومی ايران نشان داد که کشورشان نه با چند کشور منفرد غربی بلکه واقعا با جامعه جهانی مشکل دارد. هدف همانا بر سر مشروعيت [اين تحريم‌ها] و هم چنين تأثيرات سياسی آنها بر ايران است.


تطميع به جای تحريم
سياستمداران آمريکايی مرتب خواهان اين شده‌اند که اروپا خود تحريم‌های اقتصادی و بازرگانی دو جانبه را عليه ايران اعمال کند. اين امر هم از نظر سياسی و هم اقتصادی چندان معنايی ندارد. البته چنين تحريم‌هايی به منافع اقتصادی اروپا ضربه خواهند زد، ولی برای هيچ حکومتی خارج از اتحاديه اروپا الزام‌آور نيست و تنها نتيجه‌ای که دارد اين است که جريان روابط تجاری را به مسير ديگری هدايت می‌کند. بعلاوه تحريم‌ها نبايد امکانات را دور بزنند و پروژه‌های مربوط به همکاری‌های منطقه‌ای را در خاور ميانه دچار اختلال کنند. پروژه‌های فرامرزی مربوط به زيرساختارهای انرژی مانند آنچه بين ترکيه و ايران و يا بين ايران و پاکستان و هند وجود دارد، نهايتا بر ثبات و شکل‌گيری اعتماد تأثير می‌نهند. در بلندمدت، ايران شريک طبيعی اروپا در منطقه است.

برعکس تحريم اقتصادی، تحريم تسليحاتی يک تحريم هدفمند و مؤثر می‌تواند باشد. اگر چنين تحريمی توسط شورای امنيت همراه با تدابير الزام‌آور بين‌المللی از سوی شورای امنيت تصويب شود، آنگاه واقعا می‌تواند تأثيرات بيشتری بر رهبری و زمامداران ايران و محاسبات سود و زيان آنها داشته باشد تا ممنوعيت سفر برخی از فعالان رژيم که چه بسا اصلا نخواهند سفر کنند. اصل بنيادين بايد اين باشد: اگر بهايی که ايران بايد برای برنامه اتمی خود بپردازد، توسط تحريم يا تهديد به تحريم افزايش می‌يابد، آنگاه بايد شانس و سود ايران نيز در صورتی که راه ديگری را در پيش گيرد، افزايش يابد. اين امر بايد بيش از هر چيز با يک چشم‌انداز واقعی درباره امنيت، همکاری و مشارکت همراه باشد.

به گمان من کاملا و يا تقريبا کاملا به نفع آمريکا و هم چنين همسايگان منطقه‌ای ايران و در عين حال جامعه جهانی است که از يک درگيری نظامی با ايران اجتناب شود اگرچه می‌توان تهديد به يک حمله نظامی را همچنان حفظ کرد. در رابطه با يک سياست قاطعانه چه بسا اين تهديد بسيار مفيد باشد. ليکن انجام عملی اين حمله چيز ديگريست. حمله نظامی عليه تأسيسات اتمی ايران قطعا از نظر «فنی» ممکن است. با اين حمله می‌توان برنامه اتمی ايران را احتمالا برای چند سال به تعويق انداخت. البته می‌توان اطمينان داشت که ايران نسبت به آن واکنش زنجيره‌ای نشان دهد که می‌تواند از تنگه هرمز و کشورهای کوچک خليج وعراق تا لبنان و سوريه و مناطق فلسطينی و اسراييل را به گونه‌ای در بر گيرد که نتوان آن را کنترل کرد. بی‌ترديد جنگ با ايران به چهره آمريکا در منطقه و هم چنين غرب در تمامی جهان خدشه وارد خواهد کرد. موضع ضد آمريکايی و ضد غربی و در واقع دشمنی با آنها در بخش بزرگی از جوامع عربی و اسلامی افزايش خواهد يافت.


راه تطميع و تفاهم
خيلی خوب خواهد بود اگر واشنگتن از سخن‌سرايی‌های تهاجمی عليه ايران که به افراطيون جمهوری اسلامی کمک می‌کند، چشم بپوشد. اگر آمريکا می‌خواهد نهايتا با تهران به يک تفاهم قابل قبول برسد، نبايد همزمان تلاش کند تا مشروعيت خامنه‌ای رهبر انقلاب را به عنوان «تصميم‌گيرنده غيرانتخابی» به پرسش بکشد. خامنه‌ای به هر حال بالاترين مقام تصميم‌گيرنده است درست همان گونه که زمانی مائوتسه دون در چين و يا لئونيد برژنف در اتحاد شوروی بودند. و حتی اگرچه انتخابات در ايران با تقلب انجام می‌شود، زمامداران ايران به طور کلی در مقايسه با رهبران ديگر کشورهای خاورميانه از يک مشروعيت دمکراتيک برخوردارند.

روزی واشنگتن پيشنهادی خواهد نمود که ايران نتواند آن را رد کند. اين پيشنهاد می‌تواند از سرگيری روابط سياسی، آزاد کردن دارايی‌های ايران در آمريکا و حمايت از سرمايه‌گذاری مستقيم آمريکا در ايران باشد. موضوع تعيين کننده اما همانا تضمين امنيتی است. آمريکا چيزی بيش از آنچه به کره شمالی قول داد، لازم نيست پيشنهاد کند آن هم در حالی که کره شمالی کشوری است که برخلاف ايران از پيمان منع گسترش سلاح‌های کشتار همگانی خارج شده است، تسليحات هسته‌ای توليد کرده و حتی يک آزمايش اتمی انجام داده است. آيا چنين پيشنهادی می‌تواند و يا خواهد توانست ايران را از ادامه برنامه اتمی خود باز دارد؟ ما نمی‌دانيم. ديپلماسی اما به اين معنی نيز هست که تمامی امکانات آزموده شوند. در اين زمينه نمونه‌های موفقی وجود دارد. کره شمالی بر اساس توافق‌های همه جانبه با مشارکت آمريکا خود را موظف ديد رآکتورهای پلوتونيوم خود را از بين ببرد. نشانه‌های زيادی وجود دارد که ليبی در سال ۲۰۰۳ زمانی از توليد سلاح‌های کشتار همگانی دست کشيد که «پيشنهادهای قابل قبول در مورد امنيت رژيم» از واشنگتن و لندن دريافت کرد.

اروپا هنوز مدتی طرف مذاکره ايران باقی خواهد ماند. اما بايد آماده باشد که اين نقش را روزی به واشنگتن بسپارد. بی‌ترديد پس از عادی شدن احتمالی رابطه ايران و آمريکا، ايالات متحده طرف اصلی ايران در مورد مسائل امنيتی خواهد بود. اروپا دارای تأثير مشابه نيست و بر خلاف آمريکا حضور نظامی عملی در منطقه خليج ندارد. ليکن اروپا نبايد از اين نگران باشد که به اين ترتيب از دست خواهد رفت. کشورهای اروپايی و اتحاديه اروپا هم چنان از نظر سياسی و اقتصادی حضور خواهند داشت. يک همکاری بين اروپا و ايران با چشم‌اندازهای استراتژيک به ويژه در عرصه انرژی، رشد و توسعه و علم و فن از آن جمله‌اند. به راستی نيز هيچ کشوری در منطقه خليج فارس و يا خاور ميانه از ظرفيت‌های مشابه ايران برخوردار نيست. در بلندمدت، ايران با جمعيتی که خوب دانش آموخته است، با معادن زيرزمينی و سنت‌های فرهنگ و تمدن و هم چنين موقعيت جغراسياسی خود، شريک طبيعی اروپا در منطقه است.


ايران و اسراييل و خامنه‌ای
علاوه بر اين، اروپاييان بايد فعالانه تلاش کنند تا راه‌های ارتباط بين اسراييل و ايران را بگشايند. اين امر بسيار مهم است و آن هم نه فقط برای زمانی که اگر ايران واقعا به يک قدرت هسته‌ای تبديل شده باشد. در حال حاضر هيچ مبادله جدی بين ايران و اسراييل وجود ندارد و درباره يکديگر کم می‌دانند. بيش از هر چيز نمی‌دانند عبور يکی از آنها از آنچه هر کدام به عنوان «خط قرمز» ارزيابی می‌کنند، توسط ديگری به عنوان يک تهديد نابودکننده ديده می‌شود. برای جلوگيری از چنين ارزيابی‌های اشتباهی، می‌بايد زمامداران سياسی و نظامی هر دو کشور، محاسبات استراتژيک يکديگر را درک کنند.

اروپا هرگز راه خاص خويش را در رابطه با ايران در پيش نگرفت. اگر اروپاييان می‌خواهند هم چنان به نام جامعه بين‌المللی با ايران مذاکره کنند، بايد راهی بيابند که بتوانند با رهبر مذهبی، آيت‌الله خامنه‌ای، به طور مستقيم گفتگو کنند. نه رييس جمهوری يا رييس شورای ملی امنيت بلکه اوست که بايد نهايتا تصميمات استراتژيک را اتخاذ کند. از همه رهبران قدرت‌های بزرگ جهان تا کنون تنها پوتين، رييس جمهوری پيشين روسيه، با خامنه‌ای ملاقات کرده است.

بسياری از آنچه من در اينجا با نگاهی به آمريکا و اروپا مطرح کردم، اگر در جمعی از استراتژيست‌ها در تهران مطرح شود، مورد موافقت آنها قرار خواهد گرفت. البته معمولا اين احساس وجود دارد که به نظر ايران، اين آمريکا، اروپا و يا شايد تنها چند قدرت بزرگ هستند که مسئوليت حل يا حل نشدن مسئله اتمی را بر دوش دارند. درباره مسائل ديگری که ايران با آن درگير است نيز همين ديدگاه وجود دارد.


نقش ايران
نهادهای تصميم‌گيرنده در ايران بايد اين موضع غيرفعال را ترک کنند. شايد همه زمامداران اين کشور واقعا نفهميده باشند که صعود ايران به قدرتمندترين کشور خليج فارس هم چنين مستلزم رفتار مسئولانه است و تهران تنها از اين طريق می‌تواند آن مشروعيت و مقبوليتی را در پيرامون و منطقه به وجود آورد، که خواهان آن است. هم چنين ايران می‌تواند از طريق شفافيت آن هم نه تنها فقط در مورد آنچه به بلندپروازی‌های استراتژيک آن مربوط می‌گردد، بيشتر سبب اعتماد شود. برای مثال، اين پرسش وجود دارد چرا سند مهمی مانند نظر آيت‌الله خامنه‌ای در مورد مسئله اتمی منتشر نمی‌شود؟

ايران بايد توضيح دهد از نظر تهران يک همکاری همه جانبه با اروپا و يا کشورهای منطقه و هم چنين عناصر بين‌المللی به چه معنی است چرا که انرژی هسته‌ای نهايتا تنها يک تکنولوژی متعلق به قرن بيستم و بيست و يکم است. يک همکاری گسترده با اروپا می‌تواند به ايران کمک کند که از نظر اقتصادی نيز به يک قدرت منطقه‌ای تبديل شود. يعنی اينکه بهترين و باهوش‌ترين افراد نسل در حال رشد اين فرصت را خواهند يافت تا خود آينده خويش را در کشور خودشان بسازند به جای اينکه در برابر سفارت‌های خارجی برای گرفتن ويزا به صف بايستند. همه اينها به اين بستگی دارد که آيا ايران قدرت خود را بر اساس توان علمی و رشد اقتصادی و اجتماعی و فنی تعريف می‌کند و يا آن را در ظرفيت‌های نظامی و هم چنين ظرفيت‌هايی می‌جويد که می‌توانند در نظامی‌گری مورد استفاده قرار گيرند.


باز هم ايران و اسراييل
ايران برای معامله با آمريکا بايد کمک‌های خود را به حماس قطع کند. آيا ايران خود را به مثابه يک قدرت موجود ارزيابی می‌کند، آن چنان که برخی از شخصيت‌های رهبری آن بعضی مواقع بر زبان می‌آورند، و بر همين اساس نيز عمل خواهد کرد و به عنوان يک نيروی انقلابی و هماهنگی ناپذير واکنش نشان خواهد داد؟ اين امر نه تنها به بسياری از شانس‌های همکاری بلکه به آمادگی کشورهای غربی نيز بستگی دارد که روزی [به گمان زمامداران جمهوری اسلامی] موقعيت هسته‌ای ايران را مشابه ژاپن بپذيرند.

اگر ايران می‌خواهد ديگران نيز آن را به عنوان يک قدرت موجود مورد توجه قرار دهند، بايد تلاش‌های منطقه‌ای و بين‌المللی را برای برقراری صلح بين اسراييل و همسايگانش بپذيرد. هيچ کس نمی‌خواهد ايران بدون آنکه بخواهد، اسراييل را بطور سياسی به رسميت بشناسد. اين مسئله که کشوری يک کشور ديگر را به رسميت بشناسد کاملا روشن در چهارچوب حاکميت ملی قرار دارد. برای يک توافق همه جانبه با آمريکا اما ايران بايد خود را موظف سازد حمايت خود از سازمان‌های شبه نظامی و يا تروريستی مانند حماس و يا جهاد اسلامی فلسطين را که سبب ناکام شدن راه حل تشکيل دو دولت مستقل فلسطين و اسراييل می‌شود، متوقف سازد.

حتی اگر چنين توافقی [با آمريکا] در کار نباشد، باز کارهای زيادی وجود دارد که ايران بايد انجام دهد تا به عنوان يک عنصر سازنده در منطقه شناخته شود. ايران بايد خواست اکثريت بزرگ فلسطينی‌ها را مبنی بر برقراری صلح با اسراييل بپذيرد. اعضای دولت ايران اينجا و آنجا تلاش کرده‌اند تا سخنان تهاجمی رييس جمهوری احمدی‌نژاد را درباره عدم مشروعيت اسراييل کمرنگ کنند و اينطور توضيح داده‌اند که اين سخنان تنها فراخوانی برای تغيير رژيم در سرزمين مقدس بوده است. حتی اگر ما سخنان احمدی‌نژاد را اينگونه بفهميم، يا بخواهيم اينگونه بفهميم، باز هم اين خارج از قامت سياسی موجود است. کاملا قابل درک است که ايران در برابر سياست تغيير رژيم از خارج، تضمين امنيتی بخواهد. ليکن تهران نمی‌تواند انتظار داشته باشد تا زمانی که برای نابودی يک کشور ديگر تبليغ می‌کند، خودش تضمين امنيتی دريافت نمايد.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'شيطان بزرگ و حکومت شرور، فولکر پرتز، دی تسايت، برگردان از الاهه بقراط' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016