الف.لام.نیم ـ ویژه خبرنامه گویا
همان ۴۰ سال پیش که مرغ جمهوری از تخم اسلامی در آمد حساب کار دست آنهایی که چهار تا پیراهن بیشتر از ننه باباهای انقلابزدهی ما پاره کرده بودند آمد که با چه شترگاوپلنگی طرفند و خیلیهاشان که سرشان توی کتاب و دستشان به قلم بود و در دم و دستگاه اعلیحضرت هم جایی نداشتند، جل و پلاسشان را جمع کردند و زدند به چاک. به هر رو هر چه که بود دست روزگار این دو تا خشت کج را به کاهگل رای ۹۸ درصد عوام دستپاچهی دنیا ندیدهای که نه چیزی از جمهوری میدانستند و نه از اسلامی کنار هم چسباند و تا امروز دیواری روی آن بنا شده که استحکامش عین وضوست.
حالا درست است که ما آن زمان بچه بودیم و عقلمان مثل بزرگترهایمان به این چیزها نمیرسید ولی بعدش از دو رهبر کبیر و معظممان آنقدر هویج خوردیم که برخلاف اپوزیسیون پیرو خط امام(این ترکیب هم یکی دیگر از همان تضادهاست) مقیم فرنگ ضعف باصره پیدا نکنیم و به چشم خودمان ببینیم که این دیوار کذایی هر روز کجتر شده و این تضاد از بیخ و بن به تمام زوایای زندگی مردم رسوخ کرده و جمع و جور شدنی نیست.
حالا اگر مرا به وسواس متهم نمیکنید بیایید همین اسم و عملکرد نامزدهای ریاست جمهوری را ببینید تا حساب کار دستتان بیاید!
روحانی که از روحانیت فقط اسمش را یدک میکشد و تمامن روی مسايل دنیوی تاکید دارد. هاشمی(کسی که نان در اشکنه ترید میکند)
طبا(نشادر) هم که در تمام عمر انقلابیاش نه تنها اشکنه زهرمارش نکرده بلکه روی دور کند حرف میزند و نشادرش را انگار به میر سلیم داده.
آهان! یا همین میر سلیم! میرش که توی سرش بخورد، شما در این آدم و افکار و عقایدش سلامتی میبینید؟ والله اگر یک پارچهی سیاه پشت سرش بگذارید با پرچم دزدان دریایی مو نمیزند.
یا رییسی! بعد از اینهمه سال که بهش گفتهاند رییسی تازه یادش افتاده که باید رییس جمهور بشود یا همین جهانگیری خودمان را ببینید. فکر کنید ببینید اگر اسکندر و نادر و ناپلئون اینجوری بودند اصلن از در خانه بیرون میآمدند؟
ولی از انصاف نگذریم توی این ششتا تنها کسی که اسم و رسماش با هم تضاد که ندارد هیچ خیلی هم جفت و جور است همین سردار قالیباف خودمان است که با اینکه هم هوا کردن بلد است و هم زمین خوردن ولی هنوز آن کلمهی سرِ دار را از جلو قالیباف برنداشته.