خيلى سعى كردم عنوان بهترى براى اين مطلب پيدا كنم، اما نتوانستم. براى من سنگين است به كار بردن كلماتى مانند كلماتى كه در تيتر مى بينيد. ولى در مورد آن چه خواهيد خواند، چه مى توانستم به عنوان تيتر بگذارم كه دل آزار -حتى براى خودم- نباشد؟
خوشبختانه فرصت تماشاى تلويزيون و تلويزيون هاى خارج از كشور را ندارم. گهگاه كه به دنبال فيلمى يا برنامه اى مى گردم، سراغ آن در يوتيوب مى روم، و گاهى هم كه دوستان فيس بوكى، فيلمى در صفحه شان مى گذارند، آن ها را تماشا مى كنم.
علاقه ى من بيشتر مربوط است به فيلم هاى حيوانات و برخورد آن ها با هم، فيلم هاى مربوط به شيرين كارى هاى بچه ها و بزرگسالان، چرند گويى آخوندها، در گذشته هم كه «دكتر» سعيد سكويى، براى بازگشت سلطنت گلو پاره مى كرد، و گهگاه كارش به فحش و فحش كارى مى كشيد، گوشه هايى از جيغ و داد او را هم نگاه مى كردم و لبخندكى بر لب مى آوردم.
بنابراين به طور كامل از آن چه در سطح تلويزيون هاى ماهواره اى و اينترنتى اتفاق مى افتد بى خبرم، و بايد بگويم كه بسيار خوشحالم كه بى خبرم! با آن چه امروز ديدم، كه دستمايه ى يادداشت امروز شد نيز، به نديدن و ندانستن خود افتخار مى كنم!
سال ها، اسير چنگال روحانيون حاكم بر ايران بودن، دوران سلطنت پهلوى را براى ما تبديل به دورانى رويايى كرده است. البته ما ايرانيان كه ٤ دهه است به انتخاب ميان بد و بدتر عادت كرده ايم، اگر ميان سلطنت پهلوى و حكومت اسلامى مقايسه اى بكنيم، طبيعتا دومى، بسيار بسيار بدتر از اولى خواهد بود و اگر قرار بر انتخاب باشد، حتى چپ هاى دو آتشه، محاسن بسيار بيشترى در سلطنت پهلوى خواهند ديد تا حكومت اسلامى.
ولى در جهان تخيلات و تصورات، احتمالا اين حق را داريم كه نه به اين نه به آن بلكه به يك نظام سوم فكر كنيم كه هيچ كدام از اين دو نباشد و بهتر از اين دو، بر كشور حكومت كند! اگر به اين نظام سوم باور داشته باشيم يا لااقل به آن فكر كنيم، يكى از چيزهايى كه از او خواهيم خواست و بر داشتن اش پاى خواهيم فشرد، رعايت «ادب» است.
ادب، آموختنى ست. به عبارتى ادب با ژن به انسان منتقل نمى شود. انسان، ادب يا بى ادبى را ابتدا در خانواده، بعد در مدرسه و محل تحصيل، و البته از برنامه هاى تلويزيونى كه مى بيند فرا مى گيرد.
شما يك اشراف زاده را در محيط فحش و فضيحت قرار دهيد، همان زبان را خواهد آموخت.
در سياست اما ادب، صرفا در بيان كلمات نيست. ادب در برخورد با موافقان نيست. ادب در بر خورد با منتقدان و مخالفان است. سياست يا حكومتى كه نتواند در مقابل منتقد و مخالف ادب در گفتار و كردار را حفظ كند قطعا نخواهد توانست به ايده آل هاى انسانى در كشور خود صورت تحقق بخشد.
اثر كلام، در صورت رعايت ادب، بيشتر مى شود. كلام عصبى و آميخته به ناسزا، خصوصا ناسزاهاى زشت و زننده، ارزش گوينده و سخن را از ميان مى برد.
در زمان شاه، متاسفانه بدگويى و هرزه گويى در ميان حكومتيان و خاصه ارتشيان و امنيتى ها سخت رايج بود. حتى كلمات زشت و فحاشى هاى رايج، در دوران نوجوانى فرزندان شاه و ملكه، از آن ها شنيده مى شد. من در اين موضوع ايرادى نمى بينم چرا كه بچه ها، در دورانِ نوجوانى، با بسيارى چيزها، از جمله بيان كلمات زشت، مى خواهند خود را بزرگ نشان دهند. اما يادآورى من از آن روست كه بدانيم نفوذ بى ادبى، حتى تا خانواده ى سلطنتى هم مى تواند دامن بگستراند، و زشتْ زبانى را ميان آن ها رواج دهد.
*****
امروز، در صفحه ى فيس بوك يكى از دوستان، قطعه ويدئويى را ديدم از برنامه موجودى به نام «مهندس» شهباز قهرمانى از گروهى موسوم به «سربازان آيين پادشاهى».
اين آقا، كه من خوشبختانه، بريده ى ١٣ دقيقه اى از برنامه ى ٤٠ دقيقه اى اش را ديدم، در گفتارى مشحون از فحش و اهانت جنسى، يك آقاى سلطنت طلب ديگر را مورد هجوم قرار داد، البته با بزرگداشتِ رضا شاه دوم يا همان رضا پهلوى خودمان.
جناب مهندس، تقريبا همان سخنان گهر بار «دكتر» سعيد سكويى را با كلماتى زشت تر و صريح تر تكرار مى كرد، بدون جيغ و داد، آن هم نه در باره ى جمهورى اسلامى، در باره ى كسى كه خود ادعاى سلطنت طلب بودن دارد.
طبعا براى ما جفنگ گويى اشخاصى چون قهرمانى اهميت ندارد چرا كه امروزه مى توان با كمى تلاش، در اينترنت، كانال تلويزيونى به راه انداخت و رطب و يابس به هم بافت.
بنابراين قصد سخن گفتن با موجوداتى مثل مهندس و دكتر و پروفسور ندارم بلكه روى سخنم با رضا پهلوى ست.
كار رضا پهلوى با وجود چنين هوادارانى بسيار دشوار است چرا كه اين دوستان، باعث مى شوند انسان نيازى به دشمن نداشته باشد، و گاه اينقدر كثافتكارى توسط دوستان صورت مى گيرد كه دشمنان بايد به ميدان بيايند و شخص را از دست دوستان اش نجات دهند!
البته من دشمن رضا پهلوى نيستم و دوستى يى هم با او ندارم. من نظام سومى در نظر دارم كه نه پادشاهى است و نه اسلامى. اما ديده ام كه رضا پهلوى و مادر ارجمند و با فرهنگ اش، زبان شان عارى از زشت گويى ها و فحاشى هاى بى پرواست.
من اگر جاى رضا پهلوى بودم، خوشحال مى شدم كه كسى به من خبر دهد كه هوادارى مثل مهندس قهرمانى دارم كه بدتر از دشمن من به من ضربه مى زند. به محض خبر دار شدن هم، در يك جمله و يك پيام، هر گونه وابستگى اين شخص را به خودم -با ذكر اسم و نام برنامه ى تلويزيونى اش- نفى مى كردم و چنين خزعبل گويى هايى را هم به شدت محكوم مى كردم تا لااقل هنوز كه در چنگال حكومت اسلامى اسيريم، از يك سو مجاهدين خلق، از سوى ديگر مهندس قهرمانى به نمايندگى از نظام سلطنت، آينده ى وحشتناكِ پيشِ رو را جلوى چشمان ما نياورند، و بر وحشت ما نيفزايند طورى كه عطاى تغيير حكومت اسلامى را به لقايش ببخشيم و سردار سعيد قاسمى را به سرباز شهباز قهرمانى ترجيح دهيم! چنين مباد!