!Dieu n'habite pas La Mecque
Amin Zaoui
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یبهوده در نزنید!
الله در کعبه زندگی نمیکند.
به هنگامی که احزاب سیاسی اسلام گرا در الجزیزه روزگار شکست سیاسی کامل خود را میگذرانند، و آخرین آثار چهرۀ فرشته وار پیشین خود را از کف میدهند و هر روز از خود منظری اهریمنی تر از روزِ پیش به نمایش میگذارند، مشاهده میشود که چامعه، از خیابان گرفته تا کارخانه و کارگاه و دانشگاه و مدرسه و مطبوعات و زبان و پوشش و.... به طور کامل، یا تقریبا به طور کامل، اسلامی شده است.
احزاب اسلام گرا که تا دیروز تودههای خشمگین را به خود جذب میکردند، محبوبیت سیاسیشان فروکش کرده و اعتبار الاهیاتی خود را از کف میدهند و از طرف دیگر احزاب و گروه هایی که ملی گرا، دموکراتیک، لاییک، سوسیالیست، مارکسیست، کارگری... خوانده میشوند، همگی، یا تقریبا همگی اسلامیده* یا اسلام زده شدهاند!
البته پایداری کنندگان معدودی هنوز موجودیت دارند.
گهگاه، تعداد معدود و جمع کوچکی ازروشنفکران، صدا یا قلم خود را در برابر این سلطه گری اجتماعی سنگین و خطرناک و بر علیه این فریبکاری شوم بلند میکنند!
یک جامعه اسلامیده (اسلامیزه) همچون جامعه ما، فاقد فرهنگ اسلامی و به دور از سازمانیافتگی سیاسی، تهدیدی برای نظم عمومی ست و تهدیدی ست پیشبینی نشده برضد هر برنامهای اجتماعی که توسعۀ جامعه را در گوناگونیاش، در رؤیاها و در امیدواریهایش مد نظر قرار دهد!
هنگامی که میگویم جامعه اسلامیده (اسلامیزه)، به این معناست که غالب تصورات (ایده ها) و ارزش هایی که از سوی اهالی چنین جامعهای حمل یا اقتباس میشوند مستقما از ایدئولوژی داعشی الهام میگیرند.
آری، میباید اعتراف کرد که ما هر لحظه بیش از پیش، به روشنی، شاهد داعشی شدن جامعه خویشیم.
این سیر داعشی شدنِ غول آسا، به ویژه خود را در رابطه با زن، به نمایش مینهد: واقعیتی تلخ که در خشونت ورزیها و به انزوا راندگیها وبدل به شیئی شدنها بروز مییابند.
داعشی شدن جامعه، خود را دررابطه با کار، نشان میدهد که تنبلی و کم کاری و بی دقتی و فراراز وظیفه ازنمودهای آن است.
این داعشی شدن، خود را درپیوند با مدیریت شهر نشان میدهد که در آلودگی شهر و با درهم آشفتگیهای شهری ظاهر میشوند.
یک جامعۀ اسلامیده (اسلامیزه) بی فرهنگ، بدون سازماندهی سیاسی هرلحظه برای درغلطیدن به خشونت کور و جهادگرایی خودکشی آور آمادگی دارد.
روح داعش در ذهنها و تصورات فردی و جمعی آشیان دارد. یک رفتار ماجراجوی جمعی درمرز خودکشی.
الجزایریها و به طور کلی مغربیها (مراکشیها، تونسیها بربرها)، اسلام ساده لوحانه یا خشنی دارند، برخوردار از خشونتی که ساده لوحیاش مادرزاد است.
و این ساده لوحی دینی ـ اسلامیی مغربی از رابطۀ ما با تقدس نیرو میگیرد.
الجزیرهای یا به طور کلی مغربییان، در برابر امر مقدس، چه رفتاری از خود نشان میدهند؟
واقعیت انست که الجزیرهایها و به طو کلی مغربیها، از آنجا که به لحاظ جغرافیایی از مکه دورند، بر این تصورند که هرآنچه از این زمین تقدس یافته میآید نیز به ناگزیر مقدس است.
بدینگونه تسبیح و سجاده ارزان قیمت ساخت چینی هم که به دست بودیستها یا کمونیستها یا خداناباوران ساخته شدهاند، مقدسند، برای این که از خاکی میآیند که پیغمبر روی آن قدم زده است! **
پیراهنهای بلندی (قمیص) که به دست فرزندان لاییک آتاتورک در ترکیه بافته و دوخته شده ست مقدسند و متبرکند تنه ابه این علت که از یک بازارچه در شهر رسول خدا یعنی از مکه خریداری شدهاند.
عطریات سوختنی ساختۀ هند به دست نبوغ آسای پرستشگران گاومقدس، متبرکاند، زیراآنها را در باروبندیل زائری یافتهاند که از مدینه یعنی از شهری که پیغمبر در آن مدفون شده، خریده بوده است!
ازد ید مؤمنانی که در کرانهها زندگی میکنند و در نزد مذهبی هایی که مقیم حاشیهها هستند، عنصر مقدس بازهم مقدس تر میشود و درجۀ تقدسش افزون میگردد.
احساس دور ماندن از مکان مقدس، با تهی کردن عنصر مقدس از تاریخیت آن، میزان ساده لوحی مؤمنان را بسی افزونتر میکند.
آنهایی که گرفتار ساده لوحی مذهبی هستند، متأثر از تبلیغات سَلَفی گری، در این خیال غوطه ورند که همه کسانی که در مکه زندگی میکنند ـ یعنی مقیم جایی هستند که روزی در آنجا به پیغمبر وحی شده بوده است ـ موجوداتی کامل و بی نقصاند، پاک و طاهرند، فرشتگانی هستند که نمایندگان و سخنگویان پیامبر محسوب میشوند.
خدا درمکه زندگی نمیکند؛ او مقیم دل هایی ست که از عشق واز دوستی و دوستداری سرشارند.
***
امین زاویی الجزایری و نویسنده و روشنفکر و استاد دانشگاه است
در مقاله پیشین زیر عنوان «آیا مسلمان یک شهروند ناکام است» توضیحاتی در باره او دادهام. این مقاله و توضیحات همراه آنرا را در لینک زیر میتوانید بخوانید:
http://news.gooya.com/2017/07/post-5926.php
یادداشت:
* واژۀ اسلامیده را من به جای اسلامیزۀ فرانسوی به کار برده از مصدر جعلی اسلامیدن
** چین، همچنین وارد کنندۀ مهر و تسبیح و جا نماز و قرآن چاپ چین و بنجلبافته هایی ست که مساجد و حسینیههای ایران را انباشتهاند.
ظاهرا آنگونه که رفسنجانی طی سحنانی اظهار کرده بود، حکومت ایران برای مقابله با تحریمها سپردهها و نقود دلاری خود رابه چین میفرستد وهنگامی که قصد مطالبه داشته است، چینیها به دولت اسلامی میگویند پول نداریم بدهیم.
ازین رو در ازای دلارهای امانتی به شما، کالا خواهیم داد.
هنگامی که حکومت ملایان از دولت چین کالاهای مورد نیاز خود را مطالبه میکند، «کمونیستهای سرمایه دارتنگ چشم» به آنها میگویند: ما هرکالایی یرا به شما نمیدهیم، بلکه کالایی را به شما خواهیم دادکه خودمان بخواهیم.
ظاهرا اینگونه بوده است که ملیونها قرآن چاپ چین با غلطهای فاحش و ملیونها مهر و تسبیح و جا نماز و بنجلبافته برای مفروش کردن مساجد و مقابر و امامزادههای قدیمی یا جدید الاکتشاف به ایران میفرستند و بدینگونه اموال و بخشی ازثروت ملی ایرانیان با این «ابزار آلات معنویت» ساخته کمونیسم سرمایه سالار چین تاخت زده میشود و البته در این «معامله» اسلام عزیزآخوندها به همت چین کمونیست تقویت میشود و نمازخوانان و مؤمنان با برخورداری از مهر تربت شانگهای و پکن، آئینها و مراسم عبادی خود را در خانهها و مساجد به جا میآورند.
اگرگرسنگی و کارتن خوابی و کلیه فروشی و صدور دختران جوان به شیخ نشینها همچنان در کشورما باقی میماند هم البته غمی نیست. سر خّم میسلامت!
مهم آنست که «امت مسلمان» از مهر و تسبیح و قرآن چاپ چین کمونیست سرمایه سالاربی بهره نماندهاند وحریم مسجدهای ایران از بوی زنندۀ و حضور زشت فرشهای بنجل چینی خالی نیست.
سحنرانی رفسنجانی در باره این موضوع در دسترس همگان است.