ایران را نمیتوان در قالب دولت-ملت جدید تعریف کرد. این ویژگی هم اشکال ایجاد میکند و هم ویژگی و محدودیت به وجود میآورد. ایران قبل از دولت-ملت مدرن، ممالک محروسه پادشاهی بوده است. مردم ایران بنابر ضرورت امنیت، پیدایش دولت را تحمل کردهاند. این مردم امنیت میخواستند اما ادامه ماجرا فقط امنیت نبوده است و شکل گیری این دولت به مرور به تمدن سازی ختم شده و حوزه تمدن ایرانی ایجاد شده است.
این حوزه تمدنی ایران چندین ویژگی داشته است؛
۱-دولتی امنیت آفرین با ساختار غیر متمرکز با مدیریت سلطنتی؛ در این ساختار، نمایندگان اقشار مختلف مردم در نهاد سلطنت به شکل طبقات اجتماعی حضور داشتهاند. این ساختارحکومتی موجب تفکیک نقشهای حکومتی شده که نقش شاه و و زیر و روحانی و لشکری را از هم تفکیک میکرده است.
۲-ساختن فرهنگ و آداب و رسوم مختلف در قالب زبانهای و گویشهای گوناگون
۳-پذیرش تنوع فرهنگی و دینی و گاه دین فرهنگی واحد اما مداراگر
۴- عامل زبان واحد اما نه تنها زبان
۵-تنوع قومیتی
زیر ساخت نظری این ایران هم حکمت ایرانی بوده. این حکمت که ریشه در عرفان داشته است نه فلسفه، تلفیق علم و تجربه بوده است. به دیگر سخن با فلسفه یا ترجمه نظریه برای ایران نمیتوان نظریه کارا خلق کرد.
این نوع دولت سازی ایرانی که با خواست مردم همراه بوده است با شکل دولت-ملت جدید که بر اساس زبان و قومیت در اروپا شکل گرفته است به کلی متفاوت است. دولت - ملت اروپائی براساس زبان یا قومیت شکل گرفته است؛ ایده پردازی هدر آلمانی برای ملت سازی بر اساس زبان و نژاد است و پس از آن مدل فرانسوی دولت - ملت جدید است که با دموکراسی هم مرتبط نیست بلکه به دلایل دیگر به دموکراسی رسیده است.
به عبارت دیگر میتوان گفت که اجزای غیر اصلی حوزه تمدنی ایرانی یعنی زبان و قومیت، در این دولت-ملت جدید اجزای اصلی شدهاند.
توجه به این دو عامل یعنی زبان و قومیت یا ملیت در پیدایش دولت-ملت جدید در اروپا برای ما بسیار مهم است چرا که با دولت سازی ایرانی تفاوت اساسی دارد. ویژگیهای برشمرده شده برای دولت ایرانی باعث شده است که رفتار دولت ایران حتی با دولت ترکیه که با فروپاشی عثمانی شکل گرفت یکسان نباشد. به عنوان نمونه نوع برخورد با کردها در حکومت ترکیه با ایران متفاوت بوده است.
دولتهای ایرانی به طور کلی سابقه تبعیض و گاه ظلم دارد اما سابقه نسل کشی ندارد، سابقه سرکوب قومی دارد اما سابقه قوم کشی ندارد، سابقه تحجر مذهبی دارد اما به جز سرکوب بابیه که سیاسی هم بوده سابقه دین کشی ندارد. دولت ایرانی حتی حکومت عباسیان را نرمتر و پیچیده تر از دولت امویان کرد. به عبارتی در رویکرد منفی حکومتی در ایران ما سرکوب داریم اما نسل کشی یا قوم کشی نداریم، و این سابقه تاریخی معنی دار است.
سنت هخامنشیان با حکومتهای هم دوره خود این ویژگی را شهادت میدهد. این ویژگی ایرانی هم صرفا اخلاقی نیست بلکه اخلاق قدرت و عوامل جغرافیایی و مناسبات و ضرورتهای کشور داری این نوع رفتار را توجیه کرده است. این سنت در امپرطوری هند بهتر اجرا شده است و گر چه تنوع حوزه تمدنی هند اعجاب انگیز است اما دولت-ملت مدرن در هندوستان حمام خون قومی و ملی راه انداخت.
دروازه ملتها در تخت جمشید نشان از راه ورود تمدنی به حوزه تمدن ایران دارد و برخی هم در قلمرو ایران زمین به ناخواسته و به اجبار وارد شدهاند اما ایران فرهنگی ویژگیهای خود را دارد. این ایران فرهنگی به کشور ایران جدید هم ویژگی خود را منتقل کرده است. این فرهنگ با دین اسلام هم تعامل کرده بر روی آن تاثیر گذاشته است.
این سخن که ما به تعبیر امویان و حاکمان اندلس حکومت عباسی را به حکومت ساسانی شباهت دادیم سخن مهمی است. این ویژگی را میتوان حکمت ایرانی نامید که ثمره تلفیق دانش و تجربه است و فلسفی نیست. این خرد امروز با افت حوزه تمدن ایرانی دارای بحران شده است اما این بحران را باید شناخت. پیدایش ایران فرهنگی و کشور ایران با نظریه دولت-ملت جدید تطبیق نمیکند. خلق نظریه برای ایران امروز هم بدون شناخت ایران قدیم ممکن نیست چرا که در ناخود آگاه ما و در روان قومی ما این ایران حضور دارد.
کج کارکردی نظریه دولت -ملت جدید در منطقه باعث تشکیل دولت و کشور به شکل واقعی و طبیعی نشده است و پیدایش دولت-ملتهای تصنعی در عمل بر مشکلات ایران هم افزوده است.
مصائب معاصر ایران
مصائب ایران با قاجاریه شروع شد اما با تغییر سلطنت از قاجاریه ترک زبان به پهلوی بی پی و ریشه بحرانی شد چراکه افسانه ایرانشهری و بعد توهم ایران اسلامی را دامن زد که هر دو با فرهنگ ایرانی امنتاع دارند.
پهلوی بر دولت جدید خود اندیشه افسانه ایرانشهری ایران را با نگاه فارسی و متمرکز و استبدادی ادامه داد. انقلاب اسلامی در ادامه این روال تبعیض مذهبی را پر رنگ تر کرد و بروز داد اگر چه در زمان پهلوی هم یک کرد نمیتوانست نخست وزیر ایران شود اما مدل متمرکز پهلوی با تبعیض مذهبی شیعه هم همراه شد و آشفتگی را بیشتر کرد.
ایران امروزی هم ساختار متمرکز دولت جدید را، هم یک زبان رسمی و واحد، و هم یک مذهب واحد یا غالب را اعمال کرده است. اینها در حالیست که این ایران در گذشتهاش چنین نبوده است بلکه ایرانیت بر اساس امنیت و آداب و رسوم و سلوک هم زیستی حتی با زبانهای متفاوت شکل گرفته است، البته مدارا هم به روال ضرورت مدیریتی حکومت اعمال شده است.
به نظر میرسد که سرزمین فرهنگی ایران میتواند در استمرار ایرانیت موثر باشد. ویژگی ایران به معنی کشور و ایران به معنی سرزمین فرهنگی نیاز به شناخت و بررسی دارد.
مقاله بعدی ایران زمین یا ایران شهر خواهد بود. ۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[افسانه ایرانشهری، توهم ایران اسلامی (۱)، تقی رحمانی]
[افسانه ایرانشهری، توهم ایران اسلامی، بخش دوم: ایران و رسم مصدقی و ملی-مذهبیها، تقی رحمانی]
[افسانه ایرانشهری، توهم ایران اسلامی، بخش سوم: مهندس سحابی و ایران توسعهمحور، تقی رحمانی]
[افسانه ایرانشهری، توهم ایران اسلامی، بخش چهارم: ایران زمین، سرزمین فرهنگی، کشور ایران، تقی رحمانی]