ف. م. سخن - خبرنامه گویا
سال هاى اول انقلاب، بازار دست فروش ها حسابى گرم بود. آن ها چون از قشر مستضعفين به شمار مى آمدند، مى توانستند هر كار كه دلشان مى خواهد بكنند. يكى از مراكز تجمع دست فروشانِ صاحبِ ميز، پشت شهردارى يا همان توپ خانه خودمان بود. دستفروشان بساط خودشان را در مقابل مغازه ها علم كرده بودند و بعضى وقت ها مى ديديد كه خود مغازه دارها، جلوى مغازه شان بساط مى كردند چون فروش بساط بيشتر از مغازه بود!
سال ٦٠ بود. يك روز براى خريدن وسيله اى به پشت شهردارى رفته بودم. ناگهان صداى دزد دزد بلند شد! حواس ها به سمت صدا رفت. در اين لحظه يك نفر يك نفر ديگر را گرفت كه پدر سوخته ى فلان فلان شده دزدى مى كنى؟ الان پدرت را در مى آورم. بعد سيلى آبدارى به گوش اش نواخت طورى كه صداى وحشتناك اين سيلى را همه ى بساط دار ها و مغازه دار ها شنيدند. من چند بار در كتك كارى ها، خاصه در ايام بعد از انقلاب، صداى چك و مشت و لگد شنيده بودم، ولى صداى چك به اين بلندى در عمرم نشنيده بودم.
طرف مقابل هم كم نياورد و يكى با سر كوبيد توو پيشانى كسى كه او را گرفته بود و به او چك زده بود و فرياد زد، مرتيكه ى فلان فلان شده، چك توو گوش من مى زنى؟ من تو رو همين جا نفله ات مى كنم! آى نفس كش! و كله خورده را كه تمام صورت اش خونين شده بود بلند كرد و زمين كوبيد.
حالا اين بزن، آن بزن. مردم ديدند اگر اين دو نفر را از هم جدا نكنند، يك نفرشان در اين درگيرى حتما كشته خواهد شد. لذا همگى ريختند بر روى اين دو نفر و به سختى آن ها را از هم جدا كردند. سه چهار نفر يكى شان را بلند كرد و دور كرد و سه چهار نفر ديگر يكى ديگر شان را. خلاصه جنگ مغلوبه شد. اين از آن طرف شعار مى داد و فحش مى داد كه مى زنم نابودت مى كنم، آن از آن طرف جواب ميداد كه خرد و خاكشيرت مى كنم.
خلاصه مردم موفق شدند دو نفر را از هم جدا كنند و هر يك را به سمتى بفرستند و غائله را ختم به خير كنند.
دو نفر كه گذاشتند رفتند، و مردم كه متفرقه شدند و بساطى ها بر سر بساط شان برگشتند، ناگهان يكى فرياد زد، اى واى، مال ام را بردند! آن يكى فرياد زد، مته هايم را دزديدند! سومى جيغ بنفش كشيد كه كيف پول ام را زدند... خلاصه فرياد بود كه از هر طرف بر خاست و بساطى و رهگذر و مغازه دار، همه داد و فغان بر آوردند كه مال مان رفت! زندگى مان رفت! همه چيزمان رفت!...
حالا شده است حكايت جنگ و جدال جمهورى اسلامى و امريكا! اين ها توو سر هم مى زنند، آن پشت اموال ما مردم غارت مى شود.
اما داد و فريادها چيست؟!
ترامپ از سمت غرب فرياد مى زند: كه آى مردم جهان! جمهورى اسلامى، اين طور و آن طور است! خطرناك است! تروريست است! خطر عمده در منطقه است!
روحانى از سمت شرق نعره مى زند كه: آى مردم جهان! امريكاى جنايتكار، اين طور و آن طور است! خطر اصلى در تمام دنيا امريكا است! خونريز است! خطرناك است! خودش بمب اتم دارد به ما مى گويد حتى نيروى اتمى توليد نكنيد! خودش حامى القاعده بوده است به ما مى گويد تروريست به جهان صادر نكنيد! هواپيماى ما را روى خليج فارس زده است مى گويد خطر عمده در منطقه جمهورى اسلامى است! اين چه وضع است؟! اين چه اوضاع است؟!
در اينجا ترامپ جيغ مى زند كه ما در خليج ع ر ب ى حافظ امنيت كشورهاى منطقه ايم! ما با فروش تسليحات به كشورهاى عربى، حافظ صلح منطقه ايم. ما با عربستان جون مان رقص شمشير عليه تروريست ها مى كنيم!
روحانى در حالى كه لبخند تمسخر آميزى بر لب دارد مى گويد: تو اگه بلدى، برو ابروى خودت رو بردار! اى فاشيست راسيست جنايتكار! تويى كه خلق مكزيك را آدم به حساب نمى آورى! تويى كه اداى آدم هاى نقص عضودار را در مى آورى! تويى كه ميان سياه و سفيد فرق مى گذارى!
ترامپ در حالى كه پوزخند مى زند مى گويد: من فاشيست و راسيست ام! برو ببين خودت با اقليت هاى كشور ت چه مى كنى! با مسيحيا چه مى كنى! با كردها چه مى كنى!
بعد جمهورى اسلامى كه مثلا خيلى عصبانى شده، مانورى انجام مى دهد و قايق هاى تندرو اش، در خليج فارس يك چرخش و گردش تهاجمى انجام مى دهند.
بعد امريكا درجواب جمهورى اسلامى، با كشتى ها و ناوهايش يك تكان كوچولو در خليج فارس به خود مى دهد.
بعد آلمان و فرانسه و ايتاليا و خانم موگرينى مى ريزند اين دو نفر را از هم جدا مى كنند.
بعد براى مدتى نخود نخود هر كه رود خانه ى خود...
حالا اگر گفتيد بعد ش چه مى شود؟! آفرين!
اين بار من و شما هستيم كه داد و فرياد مى كنيم كه آى بردند! آى خوردند! آى هستى مان بر باد رفت!
******
اما بشنويد از اين دو نفر، كه مى روند دو محله آن طرف تر به گفت و گو مى نشينند:
ظريف از يك طرف، تيلرسن از يك طرف!
اين مى گويد ما مخلصيم!
اون يكى مى گويد ما بيشتر!
اين مى گويد فعلا برجام رو نگه داريم!
اون يكى مى گويد چرا كه نه! حتما!
در پايان، اين دو، قرار داد تفاهمى به شكل پنهان، مثل زمانى كه امريكا به افغانستان حمله كرد و مثل زمانى كه امريكا به عراق حمله كرد، منعقد مى كنند، و در اين لحظات حساس و خطرناك، اعلام يك جمهورى پنهان در منطقه مى كنند: جمهورى اسلامى امريكا!