در دو دهه گذشته با ورود کامپیوتر، موبایل و اینترنت به ايران، انقلاب دیجیتالی، جامعه سنتی ما را دگرگون کرده است. کامپیوتر و موبایل تبدیل به ابزار مهم در زندگی افراد در سرتاسر جهان شده. مردم در تمام سنین روزانه هدفمند از کامپیوتر استفاده میکنند؛ کودکان و نوجوانان وبگردی میکنند. با دیگران نه فقط در کشور خودشان بلکه جهان میتوانند چت کنند. بازیهای کامپیوتری بسیار محبوب است.
اصولا بدون کامپیوتر و موبایل نمیتوانند زندگی کنند. برای بزرگسالان امروزه کامپیوتر یکی از وسایل ضروری هم در محل کار و خانه است. بازنشستگان به دنبال اطلاعات در وب هستند . پرداخت پول دیجیتالی جایگزین پرداختهای سنتی شده است. بجای آلبوم عکس، امروز تصاویر را در کامپیوتر و یا موبایل قرار می دهیم. دوستداران موسیقی قبلا برای خرید صفحه گرامافون، نوار و سی دی به فروشگاه می رفتند اما امروز همان موسیقی را از وب دانلود میکنند. هنگام رانندگی از «جی پی اس» استفاده میشود که دیگر نیازی به پرسیدن آدرس نیست. روزنامهها و مجلهها در مقابل این غول برای بقا مبارزه می کنند.
بنابراین انسان با پدیدههای جدیدی روبرو شده است. بهعبارتی ما در محدوده چهارمین انقلاب صنعتی قرار داریم که ادامه مدرنیته و دموکراسی شهروندان جهان است. شاید برای اروپا، عصر دیجیتال دنباله عصر روشنگری است که آغاز شد. اما با اینحال این پدیده برای آنها هم که در کشورهای دموکراتیک زندگی میکنند جدید و چالش انگیز است. به همین خاطر روشنفکران غربی برای فهمیدن این پدیده، میاندیشند و مینویسند تا بتوانند فرهنگ عصر دیجیتال را شناسایی و بعد فلسفی آنرا تعریف کنند. شهروندان کشورهای جهان سوم و غیردموکراتیک بدون آنکه خواسته باشند وارد عصر دیجیتال شدهاند. در این کشورها مردم از کامپیوتر، موبایل و محصولات دیگر این تکنولوژی، چون غربیها استفاده میکنند. بعبارتی این پدیده جهان شمول شده است و این بزرگترین فرصتی است برای شهروندان جهان سوم، بدون آنکه دوران روشنگری غرب را طی کنند و یا دست به انقلابی از نوع مشروطه بزنند میتوانند به آزادی و مدرنیته برسند.
شما اگر توجه کنید امروز دیکتاتورها نمیتوانند چون گذشته روی جنایتهای خود سرپوش بگذارند. شهروندان این کشورها از حرکت غیرمتعارف عکس میگیرند و آن را به تماشای جهانیان میگذارند. وبلاگ مینویسند، شبکههای اجتماعی فعال هستند، میدانند در دنیا چه میگذرد. با افراد و دوستان خود در همه کشورها چت میکنند، در مورد استبداد در کشورشان مینویسند و کلی مسایل دیگر که این همه مقاله جداگانهای را طلب میکند. شوربختانه روشنفکران جهان سوم و از جمله روشنفکران ایرانی در خواب خرگوشی هستند و مردم از آنها جلوترند. کمتر روشنفکر ایرانی را میبینی که اهمیت این عصر را درک کرده باشد. آیا تاکنون چند مقاله و کتاب در مورد عصر دیجیتال و پیوند آن با تحولات ایران نوشته شده؟ این روشنفکران دینی و غیردینی هنوز درگیر انقلاب مشروطهاند؛ بدون تعارف بگویم برخی از این روشنفکران هنوز هم کار با کامپیوتر را نمیدانند و از موبایل تنها برای زنگ زدن استفاده میکنند.
حال اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی هم بهتر از حال روشنفکران ما نیست. امروزه شرکتهای چند ملیتی سمینار و کنفرانسهای خود را بصورت تصویری و آنلاین برگزار میکنند و شرکت کنندگان بدون آنکه شهر یا کشور خود را ترک کنند و یا هزینهای برای شرکت داشته باشد فعالانه در جریان بحثها قرار میگیرند. احزاب راست و چپ ایرانی ما هنوز نشست کنگره حزبی را با صرف هزینه هنگفت در کشوری برگزار میکنند. شما اگر برنامههای اپوزیسیون داخل و خارج را مطالعه کنید هیچ تحلیل علمی از شرایط واقعی امروز، یعنی عصر دیجیتال در آن نمیبینید. تازه برخی از روشنفکران اپوزیسیون از مردم و بویژه جوانان میخواهند برای رسیدن به دموکراسی در ایران دوران روشنگری اروپا را طی کنند. رسانههای تصویری خارج از کشور به روز نیستند.
اکثر برنامههای این رسانهها برای نسلی است که به پایان خط رسیدهاند. بطور مثال هر کدام برنامههایی چند ساعتی دارند که یک طرف مجری نشسته و آنطرف مهمان که معمولا این مهمانها تکراری هستند. نخست مجری، برنامه را با معرفی مهمان و با کلی تعریف و تمجید آغاز میکند و بعد مهمان دو تا سه ساعت در مورد زندان رفتناش سخن میگوید، و نقد توهین آمیز به سازمانها و احزاب چپ و راست میکند، در حالیکه مجری چرت میزند و این حکایت نود درصد تلویزیونهای خارج از کشور است. خلاصه بگویم آنها نمی توانند با جوانان ارتباط برقرار کنند چرا که زبان این جوانان و عصر دیجیتال هنوز برایشان ناشناخته مانده است.
باید بگویم هیچ زمانی ایران و کشورهای جهان سوم چنین به دموکراسی نزدیک نبودهاند. اگر احزاب، روشنفکران، اندیشمدان و فلاسفه بتوانند ویژهگی این عصر را دریابند دموکراسی در ایران در یک قدمی است.
اسدالله علیمحمدی ۲۶/۱۰/ ۲۰۱۷