یثم بهروش - رادیو زمانه
۴ نوامبر ۲۰۱۷ روزی بهیادماندنی در تاریخ معاصر عربستان سعودی خواهد بود. در این روز ۱۱ شاهزاده و دهها مقام کنونی و سابق سعودی توسط یک نهاد تازهتاسیس که برای مبارزه با فساد تشکیل شده و مدیریت آن را ولیعهد کنونی محمد بن سلمان ار عهده دارد از کار برکنار یا بازداشت شدند. در این میان نام برخی از شاهزادههای معروف و مقامات متنفذ نیز به چشم میخورد. شاهزاده ولید بن طلال، میلیاردر مشهور سعودی که سهام قابلتوجهی در شرکتهایی مانند توییتر، اپل و بانک سیتیگروپ دارد، در میان بازداشتشدگان است. پاکسازى سیاسى به دست ملک سلمان و محمد بن سلمان همچنین شامل برکنارى شاهزاده متعب بن عبدالله، وزیر گارد ملی، و دریادار عبدالله بن سلطان، فرمانده نیروی دریایی عربستان، میشود. در نهایت، شاهزاده منصور بن مقرن، معاون استاندار استان عسیر، نیز طبق گزارشها بر اثر سقوط هلیکوپتر کشته شد و سرنوشت شاهزاده عبدالعزیز بن فهد، از مالکان شرکت رسانهای امبیسی عربستان در هالهای از ابهام قرار دارد.
با برکناری شاهزاده متعب از ریاست گارد ملی - که به طور سنتی به خانواده ملک عبدالله متوفی وفادار بوده و مسئول حفاظت از خاندان سلطنتیست - کنترل هر سه شاخه نظامی عربستان یعنی گارد ملی، نیروهای ارتش وابسته به وزارت دفاع و نیروهای امنیتی وابسته به وزارت کشور در اختیار محمد بن سلمان قرار میگیرد.
بسیاری از ناظران بازداشتها و برکناریهای مذکور را تلاشی از سوی ولیعهد ۳۲ ساله برای حذف رقبای احتمالی و به دست گرفتن انحصاری قدرت تلقی کردهاند. با توجه به اینکه قدرت در عربستان سعودی به طور تاریخی میان خانوادهها و قبایل مختلف تقسیم شده و اداره کشور و توزیع ثروت بر اساس اجماع میان این نیروها صورت گرفته است، پاکسازی ناگهانی رقبای بالقوه و متمرکز ساختن قدرت در دستان یک خانواده میتواند در آینده به شورش، ناآرامی و بیثباتی منجر گردد. به گفته تامس فریدمن، روزنامهنگار و نویسنده معروف آمریکایی، "عربستان سعودی" در حال تبدیل شدن به "عربستان سلمان" است.
همزمان با این پاکسازی سیاسی در قالب مبارزه با فساد، دو تحول مهم دیگر توجه بسیاری را به خود جلب کرد: اعلام استعفای سعد حریری نخست وزیر لبنان پس از سفر به عربستان، و شلیک موشک بالستیک از یمن به فرودگاه بینالمللی ریاض.
با توجه به انتقاد شدید سعد حریری از ایران در سخنرانی استعفایش از یک سو و حمایت ایران از شورشیان حوثی از سوی دیگر، مقامات سعودی ایران و فعالیتهایش در لبنان و یمن را عامل اصلی هر دو رخداد میدانند. و این در حالی است که ماجرای استعفای حریری، آن هم در عربستان، مبهم و موضوع گمانورزی است. نقش ایران در موشکپرانی از یمن هم ناروشن است. اما محمد بن سلمان، ولیعهد و وزیر دفاع کنونی عربستان، تا جایی پیش رفت که حمله موشکی حوثیهای یمن را "تجاوز مستقیم نظامی" از سوی ایران توصیف کرد و وعده پاسخ درخور به آن را در آینده داد.
برخی از تحلیلگران با اشاره به دیدار سعد حریری با علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر ایران در امور بینالملل، صرفا یک روز پیش از اعلام استعفا، فشار جمهوری اسلامی به دولت حریری برای امتناع از اعمال تحریمهای ایالات متحده علیه حزبالله را عامل اصلی فرار وی به عربستان و کنارهگیری از مقام نخستوزیری دانستهاند. حریری در نطق استعفایش تاکید کرد که جانش در خطر است و نمیتواند به لبنان بازگردد. بسیاری از ناظران اما انگشت اتهام را به سوی حاکمیت جدید سعودی دراز کرده و بر این باورند که ریاض به دنبال آغاز یک جنگ نیابتی تمامعیار در لبنان با هدف تضعیف ایران و حزبالله است تا شکستهای خود در دیگر عرصههای مقابله در منطقه مانند یمن، سوریه و عراق را جبران کند.
آینده روابط ایران و عربستان
با در نظر گرفتن تصویر فوق و تحولاتی که در عرصه داخلی و خارجی عربستان رخ داده، دو سناریوی متضاد را میتوان برای آینده روابط ایران و عربستان متصور شد.
■ طبق سناریوی نخست که به پدیدهای به نام "امنیتیسازی" مربوط میشود، ولیعهد جدید میکوشد با تشدید تنشهای خارجی و بزرگ جلوه دادن تهدید ایران به امنیت ملی عربستان پاکسازی رقبا و مخالفان در داخل را توجیه کرده و بدین ترتیب حاکمیت خود را تثبیت کند. بر اساس این سناریو، مشکلاتی مانند فساد که سالها ادامه داشته و ریشه در ساختار اقتصادی-سیاسی حکومت دارند به نام دفاع از امنیت ملی در مقابل تهدید خارجی به مقولاتی "امنیتی" تبدیل میگردند که مستلزم برخورد عاجل و فوریست و بلافاصله باید ریشهکن شوند، مشکلاتی که چه بسا در شرایط عادی برخوردی با این سرعت و در این مقیاس با آنها را نتوان به راحتی توجیه کرد.
معمولا هدف عاملان و مجریان چنین رویکردی در حاکمیت مشروعیتبخشی به رفتار سیاسی خود و تثبیت جایگاهشان در مسند قدرت از طریق حذف رقباست.
البته نمیتوان انکار کرد که این سناریو از جهاتی نویدبخش نیز هست، بدین دلیل که حاکمیت پس از دستیابی به هدف مذکور و احساس امنیت در جایگاه جدید ممکن است شروع به تنشزدایی در سیاست خارجی کند چرا که دیگر به "تهدید خارجی برای مصرف داخلی" چندان نیاز ندارد. شاید تشدید ایرانستیزی محمد بن سلمان پیش از انتخاب به مقام ولیعهدی و تلطیف نسبی در در رویکرد او در قبال جمهوری اسلامی پس از انتخاب را بتوان نمونه چنین فرآیندی برشمرد. در همین راستا و بر اساس این دیدگاه نظری، بن سلمان شاید پس از رسیدن به مقام پادشاهی و آسودگی خاطر از جایگاه و قدرت خود رویکرد سیاست خارجی ریاض در قبال ایران را تغییر داده و به سمت تنشزدایی حرکت کند.
■ سناریوی دوم اما بیشتر با ساختار قدرت در سطح منطقه و جهان سر و کار دارد تا پویاییهای داخلی عربستان و به اندازه سناریوی اول خوشبینانه نیست. طبق این سناریو، اقدامات حاکمیت جدید عربستان برای ایجاد تغییرات رادیکال در داخل از یک سو و تشدید تنشها با رقیب اصلی خارجیاش یعنی ایران از سوی دیگر در واقع ناظر به تلاشهای آن در جهت تغییر جایگاه جهانی عربستان است. برای نیل به این هدف، اتحادهایی جدید - مانند نزدیکی بیسابقه ریاض و تلآویو در شرایط کنونی - شکل گرفته و مقابله همهجانبه با جمهوری اسلامی به کمک متحدین جدید و قدیم در دستور کار قرار میگیرد تا در نهایت همزمان با تغییرات داخلی توازن قوا در منطقه نیز تغییر یابد و بدین ترتیب چهرهای جدید از عربستان در جهان ترسیم گردد. به بیان دیگر، طبق این دیدگاه نظری، دشمنی عربستان و ایران عمدتا جنبه کلان و ساختاری دارد تا شخصی و خُرد، و تا نیل به هدف مذکور بر شدت تنشها افزوده خواهد شد که خود میتواند در مقطعی به درگیری نظامی نیز بیانجامد. حاکمان عربستان همچنین حضور دولت ترامپ و خصومت تشدید شده آمریکا و ایران از آغاز ریاست جمهوری او را غنیمت شمرده و در پی ایجاد اتحادی بینالمللی علیه رقیب دیرینه خود هستند.
در نهایت، اینکه کدام یک از سناریوهای فوقالذکر در آینده نزدیک به تحقق خواهد پیوست چندان مشخص نیست، اما به جرات میتوان گفت که عملکرد ایران در حوزه سیاست داخلی و به ویژه در قبال تحولات منطقه در سمت و سو دادن به آنها بیتاثیر نخواهد بود.