اعتماد ـ زهیر موسوی ـ سیاسیون در هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا مدتها است كه از فواید گفتوگو و تعامل میگویند. اما هرچه هست بیشتر حرف بوده نه عمل. تكثر آرا در میان هر كدام از جریانهای سیاسی از یكسو و تقسیمبندی تاریخ جمهوری اسلامی به قبل و بعد ٨٨ توسط برخی اصولگرایان از سوی دیگر مانع از آن شد كه فعالان عرصه سیاست بتوانند رویای گفتوگو را واقعی كرده و سر یك میز بنشینند. جریان اصلاحطلب نیز اگرچه بهجد هوادار گفتوگو است و از هر پیشنهادی در این باره استقبال میكند، اصرار دارد كه باید برخی حوادث را به فراموشی سپرد. همین است كه ایده گفتوگوی ملی فراتر از حرف نرفته است. اظهارات و مواضع برخی چهرههای شاخص و قدیمی اصولگرا در ماههای اخیر اما این امید را ایجاد كرده كه ممكن است آنها دست از شرط و شروط گذاشتن بردارند. نمونهاش حرفهای محمدرضا باهنر كه حساب سیدمحمد خاتمی را از كاندیداهای محصور انتخابات سال ٨٨ جدا میكند یا اظهارات صفار هرندی كه معتقد است دو كاندیدای اصلاحطلب انتخابات آن سال با خارجیها نشست و برخاست نداشتهاند. بدون شك همین دو اظهارنظر دلیل نمیشود كه گفتوگوهای مورد نظر به زودی انجام شود زیرا چند سالی است كه هرازگاهی اینچنین امیدوار میشویم و خبری هم از گفتوگو نیست.
برخی اصولگرایان از جمله مرحوم عسگراولادی تلاشهایی در این زمینه داشتند اما هرچه بود راه به جایی نبرد به همین خاطر هم بود در آستانه انتخابات مجلس دهم یك بار دیگر حرف از ضرورت گفتوگو به میان آمد. اصلاحطلبان پرچمدار بودند و تاكید داشتند كه تعامل تنها راهحل مشكلات كشور است. اصولگرایان اما گوششان بدهكار نبود و این حرفها را آنطور كه باید جدی نگرفتند. انتخابات ریاستجمهوری اخیر و پیروزی دوباره حسن روحانی یك بار دیگر بحث گفتوگوی ملی را داغ كرد، چنانكه برخی اصولگریان حرف از ضرورت آن بزنند. مثلا غلامرضا مصباحی مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز در یك نشست خبری از آمادگی این تشكل سیاسی- مذهبی برای گفتوگو با مجمع روحانیت مبارز خبر داد. این اعلام آمادگی به سرعت مورد استقبال اصلاحطلبان قرار گرفت. به عنوان نمونه حجتالاسلام مجید انصاری در گفت وگو با «اعتماد» تاكید كرد كه این گفتوگوها میتواند بسیار مفید باشد.
آیتالله موحدیكرمانی، دبیركل جامعه روحانیت مبارز اما برای چندمینبار حرفهای مصباحیمقدم را تكذیب كرد و آب پاكی را روی دست منتظران گفتوگو ریخت. با این وجود اظهارات صفار هرندی مبنی بر اینكه « بنده از كسانی هستم كه میگویم پیش از وقوع فتنه بین سران فتنه و دشمنان نشست و برخاستی نبوده و برای آن نیز سندی نداریم» یا حرفهای باهنر مبنی بر اینكه «سید محمد خاتمی را جزو سران فتنه نمیدانم و از گفتوگو میان این دو جریان سیاسی كشور استقبال میكنم» نشان میدهد برخی از اصولگرایان در تلاش هستند تا فضا را برای عملی شدن گفتوگوها آماده كنند. اصلاحطلبان نیز پذیرای این همنشینی و هماندیشی خواهند بود.
نتیجه پشت كردن به افكار عمومی
تغییر رویه برخی از اصولگرایان در شرایطی كه هنوز هم برخی رسانههای تندرو این جریان در تلاشند تا با نبش قبر اظهارات برخی اصلاحطلبان در سال ٨٨ آب را گلآلود كنند؛ این سوال را ایجاد میكند كه چه موضوعی سبب شده كهنهكارهای اصولگرا گامی در جهت تعامل برداشتهاند و همزمان كانالهای تلگرامی تندروی اصولگرا سراغ برخی اظهارات متهمان دادگاههای سال ٨٨ رفتهاند؟
عبدالواحد موسویلاری، وزیر كشور دولت اصلاحات معتقد است جریان اصولگرایی در دوازده سال گذشته از سیاست حذف استفاده كرد و نتیجه این عملكرد شكست در تمامی انتخاباتهای دهه ٩٠ بود. او اگرچه هنوز هم در مورد جدی بودن اصولگرایان برای گفتوگو تردید دارد، در گفتوگو با روزنامه اعتماد در این خصوص گفت: «بعضی از عقلای اصولگرا از نوعی گفتوگو، تفاهم و یافتن مشتركات صحبت میكنند. اگر با نگاه خوشبینانه به این موضوع دقت كنیم اتفاق خوشایندی است. اما نكته اساسی آن است كه جریان اصولگرایی به ویژه افراد عاقل و خردورز این جریان به این نتیجه رسیدهاند كه با طیف وسیعی از مردم ایران كه علاقهمند به اصلاحطلبی هستند درگیر شدهاند و نتیجه این درگیریها پشت كردن افكار عمومی به جریان اصولگرایی بوده است.»
وی افزود: «من معتقدم ٦٠ تا ٦٥ درصد جامعه طرفدار اصلاحات هستند. اصولگرایان پس از بررسی عملكرد خود متوجه شدند كه با این ٦٥ درصد از جامعه دچار درگیری و تنش بودند و به همین دلیل است كه مردم در انتخاباتهای مختلف به صورت قاطع به آنها نه گفتهاند.»
موسویلاری در حالی درك واقعیت در مورد بدنه اجتماعی اصلاحطلبان را دلیل تغییر رویكرد جریان رقیب میداند كه محمد عطریانفر، عضو شورای مركزی حزب كارگزاران نیز با او همنظر است و از ضرورت به رسمیت شناخته شدن هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب سخن میگوید. او در گفتوگو با «اعتماد» گفت: «عمدهترین موضوعی كه میتواند ملاك و موضوع گفتوگو باشد به ویژه از جریان اصولگرایی آن است كه هویت سیاسی و موجودیت رسمی آنها را در سپهر سیاسی به رسمیت بشناسند. یكی از مشكلات اصلی كه بین این دو جریان وجود داشت آن بود كه به ویژه در دوران پس از رحلت امام جریان اصولگرایی به اعتبار برخی تندرویهایی كه از سوی جریان چپ سیاسی رخ داد، به طور كلی جریان اصلاحطلب را در سپهر سیاست به رسمیت نشناخته و موجودیت آنها را زیر سوال برد و خواست نشان دهد جریان وفادار به انقلاب تنها اصولگرایی است و این افترایی به اصلاحات بود. با وجود تمام فشارهایی كه داشتند، به خودشان ثابت شد جریان اصلاحطلب كه ریشه در انقلاب دارد یك جریان پایدار و ذاتی و غیرقابل حذف است.»
تیغ كند حذف
فعالان سیاسی اصلاحطلب اصرار دارند كه نگاه حذفی نتیجه خوبی نخواهد داشت. به زعم آنان گفتمان اصلاحطلبی حذف شدنی نیست و در عین حال باید پذیرفت كه اصولگرایان نیز در بدنه جامعه آرای خود را دارند. اصولگریان نیز كه با نگاه غلط یعنی نگاه حذفی چند سالی را گذراندهاند اكنون دیگر میدانند كه این راه به جایی نمیرسد و از همانجایی كه هستند باید به سوی تعامل و آشتی ملی بازگردند. موسویلاری با اشاره به اینكه شكست اصولگرایان در انتخاباتهای اخیر در استقبال آنها از گفتوگو اثرگذار بوده است، گفت: «آنها در انتخاباتهای اخیر از ابزار حذف استفاده كردند اما شاهد بودیم به مرور زمان این تیغ حذفكننده كندتر شد. نمونه آن انتخابات مجلس و شوراهای شهر بود كه آقایان مانند گذشته و بلكه چهرههای سرشناس اصلاحطلبان را رد صلاحیت كردند اما اصلاحطلبان در یك سنجش درست و دقیق از موجودی خود، افرادی را گزینش كرده و به مردم معرفی كردند و نتیجه انتخابات از اقبال كامل مردم به جریان اصلاحات پرده برداشت.»
به گفته وی، «اصولگرایان در جمعبندی خود به این نتیجه رسیدند كه به جای خصومت و حذف، باب گفتوگو را باز كنیم. اگر در این موضوع جدی باشند كار مفیدی برای كشور انجام دادهاند و جامعه را چند پاره نمیكنند. ما نیز نشان خواهیم داد كه در ایران جریانهای سیاسی میتوانند زیر یك سقف قرار گرفته و درباره موضوعات مختلف صحبت كنند و در عین حال اختلاف سلیقه نیز با یكدیگر داشته باشند.»
نقش احمدینژاد در تغییر رویه اصولگرایان
جریان اصولگرا اما غیر از شكست در چند انتخابات، شكست دیگری را نیز تجربه كرده است. همان شكستی كه پیشتر آن را پیروزی تلقی میكردند. رفتارهای اخیر احمدینژاد به آنها ثابت كرد كه در حمایت از او اشتباه كرده بودند. این اشتباه را نمیتوان جبران كرد مگر آنكه در انتخاباتهای پیش رو قویتر ظاهر شد و موفقتر باشند. موفقیت در این عرصه نیز ممكن نیست مگر اینكه از در تعامل در آمده و با جریانهای سیاسی دیگر همكاری كنند. در غیر این صورت حتما بازهم شاهد ائتلاف و همكاری نیروهای میانهرو اصلاحطلبان و نهایتا شكست خودشان خواهند بود. موسویلاری از جمله اصلاحطلبانی است كه اعتقاد دارد رفتارهای اخیر احمدینژاد حامیان دیروز او را به تعامل با جریانهای سیاسی دیگر ترغیب كرده است. او در این باره گفت: « اصولگرایان عاقل به محاسبه عملكرد خود پرداخته و شاهد بودند كه هزینه ندانمكاریهای دوره احمدینژاد را پرداخت میكنند. هرچه فاصله جریان اصولگرایی از اصلاحات بیشتر باشد در اذهان عمومی وابستگی اصولگرایی به جریان احمدینژاد بیشتر است. بنا بر این برای آنكه خرج خود را از احمدینژاد جدا كنند و بیش از این هزینه حمایت از احمدینژاد را پرداخت نكنند این تصمیم را گرفتند. برخی از افراد این جریان میگویند از احمدینژاد تبری جستهایم. این تبری جستن چیزی را عوض نخواهد كرد. برخی از این افراد هشت سال با جان و دل از این آقا حمایت كردند حال این تبری جستن چه نتیجهای خواهد داشت؟ افراد دیگری كه در این جریان حضور داشته و عاقلتر نیز هستند مانند آقای باهنر میگویند اگر بنا باشد قدر مشتركی باشد، میان ما و جریان اصلاحطلب است كه ریشه در انقلاب داریم و نمیشود تا پایان مسیر را با احمدینژاد رفت. آنها متوجه شدهاند كه با احمدینژاد نمیتوانند تا پایان مسیر همراهی كنند زیرا هزینه این همراهی گزاف خواهد بود بنابراین تصمیم گرفتهاند خرج خود را از احمدینژاد جدا كنند. نخستین گام جریان اصولگرایی برای این جدایی از احمدینژاد، گفتوگو با اصلاحطلبان است كه البته نشان میدهد این جریان در مسیر عقلانی قرار گرفته است.»
آمادگی كارگزاران برای گفتوگو
حال كه برخی از چهرههای نسبتا میانهرو اصولگرا با اصلاحطلبان همنظر شده و از ضرورت گفتوگوی ملی میگویند، سوال اینجاست كه چطور باید از مرحله حرف عبور كرد و به عمل رسید. محمد عطریانفر با تاكید بر اینكه « نفس پیشنهاد برای گفتوگو یك پالس مثبت برای پذیرفتن این امر است كه برای این هویت یك ارزش قایلیم» در این باره گفت: « باید بتوانیم بین دو اندیشه سیاسی یك باور مشترك به وجود بیاوریم كه هر دو جریان در راستای منافع ملی موضع واحد دارند اما به اقتضای زبان خود موضوعاتی را مطرح میكنند. طبیعی است در ادامه این روند اگر این گفتوگوها ادامه پیدا كند، میتواند به جزییات ورود كرده و چالشهارا برطرف كنند.»
وی افزود: «وقتی كه یك سوءتفاهم بزرگ به وجود آمده نمیتوان انتظار داشت این گفتوگوها یكشبه آغاز شود. در گام چنین نظریهای مطرح میشود گام بزرگی است. وقتی این ایده فراگیر شد، راههای عملیاتی آن سخت نیست اما برای عملی شدن این ایده نیاز به صبر وجود دارد. از این جهت نباید توقع داشت بلافاصله پس از طرح ایده عملی شدن آن را ببینیم.»
عضو شورای مركزی حزب كارگزاران با بیان اینكه كارگزاران همواره یك نهاد سیاسی معتدلی بوده است، از آمادگی حزبش برای ورود به این گفتوگوها و پیشقدم شدن خبر داد و گفت: «موضوع اتفاقات سال ٨٨ موضوع روز نیست اما میتوان درباره آن گفتوگو كرد. اتفاقات تلخی در سال ٨٨ افتاد اما آن جریان نسبتی با اصلاحات ندارد و برچسب براندازی كه جریان رقیب به اصلاحطلب داد اصلا درست نیست. همه شخصیتهای برجسته اصلاحطلب وفاداری خود را به نظام ثابت كردهاند و حتی روحی از براندازی در میان اصلاحات وجود ندارد. بسیاری از چهرههای اصلاحطلب در سال ٨٨ به زندان افتادهاند و هزینه دادند اما هیچگاه تهمت براندازی را قبول نكردند.»
گفتوگو با چه كسی و در مورد چه چیزی؟
به فرض اینكه اصلاحطلبان و اصولگریان در مورد عبور از ٨٨ یا ماندن در آن به توافق برسند و گفتوگوی ملی عملیاتی شود، باز هم یك سوال باقی است. باید در مورد چه چیز گفتوگو كرد؟ موسویلاری در پاسخ به این سوال گفت: «مسائل مشترك و منافع ملی. حرف مشترك میان اصلاحطلبان و اصولگرایان زیاد است. اگر ما اساس گفتوگو را مصلحت ملی قرار دهیم، هرآنچه به مصلحت ملی مربوط میشود قدر مشترك ما خواهد بود. ما همواره از گفتوگو استقبال كرده و میكنیم اما باید دید اصولگرایان چقدر در عملی شدن این گفتوگو مصر هستند.»
نكته قابل توجه بعدی در مقوله گفتوگوی ملی این است كه چه كسانی باید سردمدار انجام گفتوگو باشند؟ موسویلاری اشاره باهنر به سید محمد خاتمی را نشانه این دانست كه جریان اصولگرا میزان اثرگذاری او را پذیرفته است. وی در این باره گفت: «آقای خاتمی در دوران پس از انقلاب همواره نماد گفتوگو، تفاهم، حل گرههای مختلف اداره كشور از طریق تبادل نظر بوده است. نمونه آن موضوع گفتوگوی تمدنهاست كه نمادی از تفكر ایشان برای حل مشكلات و بحرانهاست. ایشان معتقد است به تعداد افراد حاضر روی كره زمین اختلافسلیقه وجود دارد اما مجموعههایی كه در یك كشور زندگی میكنند قدر مشتركی دارند كه درباره آنها میتوانند صحبت كنند. این حرف را آقای خاتمی مرتبا تكرار كرده است و جریان اصولگرا نیز امروز به این نتیجه رسیده است. جریان اصولگرایی اگر واقعا میخواهد گفتوگو كند باید بپذیرد یكی از افرادی كه باید در گفتوگوها حاضر باشد آقای خاتمی است. دلیل این حضور، نفس كارساز آقای خاتمی است كه در افكار عمومی وجود دارد. تجربه تلخ ١٢ ساله حذف، تجربه ناموفقی در مجموعه اصولگرایی بوده است از این رو اصلاح رفتار خود را در پیش گرفتهاند.»
گفتوگوی ملی با مختصاتی كه ذكر شد یعنی با حضور بزرگان و معتدلان هر دو جریان سیاسی و صحبت در مورد موضوعاتی كه مصالح و منافع ملی را محقق میكند، این روزها مورد خواست سیاسیون در هر دو جریان است و اظهارات اخیر اصولگرایان روزنه امیدی برای تحقق آن است. استقبال همیشگی اصلاحطلبان از این گفتوگوها نیز نقطه امیدواركننده دیگری است.