Saturday, Dec 9, 2017

صفحه نخست » چرا این زغیم ذالفنون نیست (بخش دوم)، تقی رحمانی

Taghi_Rahmani_4.jpg

بخش اول این نوشته را از اینجا بخوانید.

تعارض تاکتیک ها با راهبرد و اهداف

این مقاله متمرکز بر این است که دستاوردهای تاکتیکی حکومت ایران،با راهبرد منطقه ای یعنی رهبری مبارزه با سلطه غرب و همچنین هدف حکومت ایران یعنی تمدن سازی اسلامی همراه نیست و این تعارض ها را بر می شمرد.

در مقدمه زعیم ذوفنون قسمت اول گفتیم که حکومت ایران در منطقه دستاوردهای تاکتیکی و راهبردی به دست آورده است اما این دستاوردها نه با اهداف حکومت و نه با منافع ملی نمی خواند و همراه نیست. البته میان اهداف حکومت و منافع ملی فرق می گذاریم که توضیح خواهیم داد.

ایران یک قدرت منطقه ای است و هر کس در تهران بر حکومت بنشیند به دلیل شرایط سوق الجیشی و موقعیت جغرافیای ایران به عنوان چهار راه حوادث و همچنین وسعت سرزمینی و منابع طبیعی و نیروی انسانی، حاکمی با قدرت منطقه ای می شود. اما مشکل هر قدرت منطقه ای این است که کدخدای جهان و کشورهای غربی و حتی روسیه، با قدرت منطقه ای به خصوص در خاورمیانه ماه عسل های موقت دارند چرا که قدرت منطقه ای چه شاه، چه صدام و چه خامنه ای را در نهایت مطلوب نمی دانند مگر آن که مطیع باشند و اطاعت کنند.

راهبرد مطرح شده در انقلاب ایران شعار "نه شرقی و نه غربی" بوده است که در عمل بصورت رابطه با کشورها بر اساس عدم تعهد به روسیه یا امریکا تعریف شده است. اما عدم تعهد به دلیل عدم پیوند کشورهای مزبور در جهان و در منطقه، در عمل کامیاب نبوده است.

در دروه جنگ سرد برخی از کشورها در منطقه به ناچار برای مقابله با دشمن خود به قدرت دیگر نزدیک شده اند اگر چه کاملا با این قدرت یکی نشده و وابسته نبوده اند. بعد از فروپاشی شوروی نقش قدرت های منطقه ای متفاوت شده است. اما همین تفاوت شرایط مهمی از وضعیت قدرت های منطقه ای را سامان داده است که توهم زا است وامکان بازیگری و نقش آفرینی بیشتری را باعث شده است. این توهم نقش و نقش آفرینی بحران زا را در صدام حسین در عراق، و بعد امروز در حکومت عربستان شاهد هستیم. عربستان در مسائل منطقه بر تصمیم غرب اثر گذاشته است اما آیا توانسته است اهداف خود را پیاده کند؟

اما در این نقد، بر حکومت ایران که متمرکز شویم آنگاه نگاه مبهم حکومت ایران به شرق در برابر غرب را هم می بینیم. امروز بازیگری عربستان و ایران بر رفتار قدرت های جهانی در منطقه تاثیر گذاشته است اما این تاثیر تا چه میزان اهدافی-راهبردی است و چقدر پایدار است؟ اهداف رهبری نظام که نماینده مقاومت در برابر سلطه غرب است همراه با راهبرد 1- رهبری مبارزه دنیای اسلام در برابر سلطه و 2- در سایه این مقاومت، سودای ساختن تمدن اسلامی است.

هم شاکله این راهبرد و هم هدف آن با چالش جدی روبرو شده است. به نظر می رسد که دستاوردهای تاکیتکی در منطقه که با خرج فراوان از امکانات دولت نفتی فراهم شده است حجابی برای دیدن این چالش ها در راهبرد رهبری دنیای اسلام در برابر سلطه و همچنین هدف برپائی تمدن اسلامی شده است.

موانع جدی برای رهبری جهان اسلام در برابر سلطه وجود داد که در عمل به تقابل شیعه و سنی انجامیده است. عواملی که از سوی حکومت ایران ایجاد شده و مهم هستند عبارتند از:

- رفتار هژمونی طلبانه و ناگزیر حکومت ایران و همچنین ادبیات شیعه محور ایران که به این تقابل کمک کرده است. اگر چه ایران برای این موضوع نقش از پیش تعیین شده ای نداشته است اما دقت کافی برای این که به این تقابل کشیده نشود به کار گرفته نشده است.

- گفتمان شیعه ایران در اندیشه، به دلیل حوزوی بودن، شیعه محوری شدید بر اساس نقد تفکر اهل سنت دارد

- در شکل سیاسی هم، گفتمان ایران ولایت فقیه را محور قرار می دهد که با اهل سنت بسیار فاصله دارد

- ایران مرکز این صدور است که اعراب با فارس ها مرزبندی دارند.

پان عربیسم صدامی و سنی گری عربستان سعودی

صدام حسین به نام عرب و سردار قادسیه به ایران حمله کرد و با رفتن صدام حسین نگاه عرب در برابر عجم دچار افت شد. عربستان سعودی با ادعای هژمونی بر دنیای اسلام وارد تقابل با ایران شد و این تقابل تا آنجا رفت که عربستان بهار عربی را نابود کرد و داعیه دار مقابله با ایران شیعه شد و به توجیه مقابله با نفوذ ایران، حتی به جریانات القاعده و داعش میدان داد که در منطقه آشوب کنند. میزان خطای راهبردی عربستان بسیار زیاد بوده است که جای بررسی دارد اما نفوذ ایران را در منطقه به چالش کشیده است. ایران سیاست روشن تری نسبت به متحدین شیعه خود در منطقه دارد.

سیاست رسمی ایران جدال شیعه و سنی نیست اما سیاست رسانه ای قدرتمند عربستان و غرب این جدال عربستان با حکومت ایران را جدال شیعه و سنی نشان می دهد و بحران سوریه هم به این نگاه دامن زده است. حکومت ایران در مواجه با اسرائیل حمایت دینای عرب را خواهد داشت اما این مواجهه با بحران یمن و سوریه و عراق تحت شعاع قرار گرفته است.

غرب ایران را به عنوان قدرت منطقه ای صاحب نفوذ در 4 کشور عربی می داند. این قدرت منطقه ای تحمل نمی شود پس در نهایت همراه با عربستان در پی کاهش نفوذ ایران هستند؛ هرچند که غرب با هیچ قدرت منطقه ای کنار نمی آید.

تعارض راهبردی ایران موارد نقض بسیاری دارد که در دوره آرامش خود را نشان می دهد. بعد از داعش باز ایران سیبل برخورد غرب در منطقه می شود. در این سیبل شدن درایت تاکتیکی ایران پسندیده است اما با اهداف راهبردی نمی خواند. برای روشن شدن علت این امر، وضع لبنان را مثال می زنیم. در لبنان ایران منطقه حیاتی برای تقابل با اسرائیل تعریف کرده است. لبنان منطقه نفوذ عربستان بوده ولی امروز لبنان نمی تواند در وضع گذشته اش باشد یعنی نه زیاده خواهی عربستان عملی است نه وضع حزب الله به این شکل می تواند پایدار بماند. در این صورت یا بیرون کردن عربستان از لبنان باید در دستور کار باشد یا ایران با غرب علیه عربستان کنار بیاید یا این که ایران با عربستان همراهی کند.

هر کدام از این راه حل ها با رهبرد ایران همراه نیست. رفتارهای تاکتیکی بحران نهائی را عقب می اندازد اما زمینه حل بحران را فراهم نمی کند و منطقه را شاهد گروگان گیری می کند که مانع از رشد و توسعه آن می شود. این رفتار نه به تمدن اسلامی منتهی می شود و نه کمکی به رشد این کشورها می کند. متهم اصلی که اسرائیل است را هم تبرئه می کند. در نتیجه ایران در منطقه بحران راهبردی دارد.

بحران راهبردی ایران در منطقه

دستاوردهای تاکتیکی حکومت ایران نباید مشکل راهبردی آن را نادیده بگذارد. در نتیجه این شرایط سخت در منطقه، ایران در جدالی فرساینده قرار گرفته است که یا باید با عربستان کنار بیاید یا با غرب که در هر دو این صورتها با راهبرد خود دچار مشکل می شود. راهبرد ایران رهبری مبارزه با سلطه غرب تعریف شده است.

عربستان هم به عنوان بازنده دیگر این ماجرا نقش تخریبی خود را ادامه می دهد. تجربه عراق پیش روی عربستان است. حکومت ایران هم بحران در سیاست خارجی را تجربه می کند. سیاست منطقه ای ایران به تجدید نظر اساسی نیاز دارد.

اهداف تمدن اسلامی

رهبری نظام از برپائی تمدن اسلامی می گوید ولی این هدف با راهبرد تنش مدیریت شده با غرب نمی خواند. می توان گفت که ایران با جهان دچار اختلاف فاز شده است. فاز پیشرفت در جهان در کشورهای گروه 8 و گروه 20 رقابت اقتصادی -سیاسی است که این کشور ها با آن درگیر هستند. ایران عضو گروه 20 کشور نیست. در نتیجه ایران وارد فاز سیاسی -نظامی شده است. این فاز سیاسی - نظامی باعث می شود که ایران به دلایل نادرست هم تحریم شود و هم به دلیل اختلاف با غرب در سازندگی در منطقه سهمی اساسی نبرد. این ویژگی باعث قطع رابطه منطقی ایران با فن و تکنیک جدید شده است و بده و بستان اقتصادی شرکتها و دولت ها با ایران دچار انقطاع شده است.

ایران برای هزینه ای که در عراق و سوریه و افغانستان متحمل شده است در سازندگی پر سود این کشورها سهم مهمی ندارد. کشورهای غربی هم ابتدا حمله نظامی می کنند و بعد هم کشورهایی را که تخریب کرده اند می سازند. در این میان سهمی هم به کشورهای منطقه ای می دهند مانند سهمی که به ترکیه داده می شود. اما ایران فقط هزینه می کند.

اختلاف فاز ایران با جهان جدید باعث شده است که ایران به دلایل سیاسی نتواند در مدار تمدنی وارد شود چرا که برپائی تمدن نیاز به ثبات و رابطه با جهان بر اساس منافع مشترک دارد.

نگاه به شرق رهبری نظام هم در مسائل اقتصادی و فنی جیب ایران را پر نکرده است بلکه نفت ایران را ارزان تر به شرق یعنی چین و دیگر کشورها داده است. مانور سیاسی ایران با منافع بلند مدت اقتصادی و تمدنی آن در تعارض قرار گرفته است. این بی سهمی حکومت ایران در برنامه های سازندگی کشورهای منطقه ایران را از دایره پیشرفت فنی و اقتصادی و تکنیکی بیرون نگه داشته است.

ایران هدف تمدنی دارد اما فاز سیاسی -نظامی ایران با فاز حاکم برجهان که اقتصادی- سیاسی است تفاوت فاحش دارد. تحریم ها کار ایران را در ورود به حلقه پیشرفت فنی و اقتصادی جهان و مراوده با اقتصاد جهانی غیر ممکن یا سخت کرده است.

تعارض راهبرد ایران یعنی مبارزه با سلطه جهانی با هدف حکومت ایران یعنی برپائی تمدن اسلامی مسئله مهمی است که زعیمی که ذوفنون خوانده می شود به آن توجه ندارد. به عبارتی راهبرد رهبری ایران در منطقه با چالش روبرو است و هم زمان به خاطر همین راهبرد، ایران مورد تحریم و ظلم مضاعف قرار گرفته است.

این سیاست های منطقه ای باعث می شود غرب ما را از بازی حاکمان تمدن ساز جهان بیرون بگذارد. در نتیجه دستاوردهای تاکتیکی و جذاب ایران هم در عمل می تواند با وجود پرهزینه بودن، در برابر راهبرد و اهداف حکومت ایران قرار بگیرد. مشکل زمانی پیچیده می شود که صدایی هم از درون حکوت شنیده می شود که در نقد این رفتار زعیم ذوفنون به وادادگی در برابر غرب رسیده است که تا حدی در برنامه روحانی در رابطه با غرب قابل ملاحظه است. این تقابل دیدگاه در درون حکومت هم در نهایت به نفع غرب است چرا که استهلاک توان ملی را در پی دارد.

در مجموع می توان گفت که تعارض راهبرد با هدف حکومت ایران باعث شده که دو صدا در حکومت شنیده شود و این دو صدا بر اختلافات داخلی در درون حکومت هم افزوده است. اگر هدف برپائی تمدن اسلامی است، باید راهبرد خود را داشته باشد. هیچ قدرتی در مرحله تمدن سازی با جهان درگیر نبوده است.

این تعارض هدف با راهبرد ما را به سال اول انقلاب ایران می برد که بازرگان معتقد بود انقلاب ما ضد دیکتاتوری است. انقلاب باید الگو برای دیگران شود نه اینکه صادر شود. اما رهبر انقلاب بعد از اشغال سفارت اعلام کرد که ما انقلابمان را به جهان صادر می کنیم. حال که زمان گذشته اختلاف این دو روش خود را نشان می دهند. اما می توان گفت که دستاورد تاکتیکی در منطقه پر آشوب که بازیگران دیگری دارد نباید تعارض راهبرد و هدف حکومت ایران را پنهان دارد چرا که این تعارض به زیان مردم است.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy