آقای ترامپ به تازگی سربخشی بزرگی نسبت به اسرائیل، و انکار حق کامل حق فلسطینی را کرده است. تبعیضی که با وجود تصویب کنگره، چند دهه است که رئیس جمهورهای آمریکا، از بیم محکومیت جهانی، از اجرای آن خودداری کردهاند. وآن اعلام آن که اورشلیم پای تخت اسرائیل است و ادعای دیرینه فلسطینیها در این مورد مردود است. جالب است که پس از این ناعدالتی بزرگ از فلسطینیها شدیدا گلایه کرده که چرا از او سپاسگزار نیستند. او میگوید اورشلیم سال هایکی از موارد اختلاف بزرگ فلسطینیها و اسرلئیل بوده است. خوب من تنها رئیس جمهور آمریکا هستم که موضوع را حل کردهام. فلسطین دیگر حقی در اورشلیم ندارد، پس دعوایی هم نخواهد بود. بعد هم که فلسطینیها معترض شدهاند، فرمودهاند تمام کمک به آنان را قطع میکنم، تا بدانند اگر قدر این بزرگواری مرا ندانند، بلاهای بسیاری بر سرشان میآید، و آینده اشان تیره تر میشود.
با این گونه نگرش آقای ترامپ نهایت آرزوی دولت ناتینایا هواست. جالب است که تنی چند از اهل قلم ایرانی هم وارد با همین بینش، به رابطه اسرائیل و فلسطین پرداختهاند. از آن جمله آقای علی صدر زاده. ایشان در نشریه گویا مطلبی نوشتهاند در نقد نوشته آقای اشکوری، تحت عنوان "تراژدی فلسطین"، با عنوان "تراژدی ما، تاریخ نگاری یک سویه در خدمت خشونت"، نوشته آقای صدرزاده، نشان میدهد ایشان فردی است آگاه و صاحب نظر و خوش قلم. ایشان در نقد آقای اشکوری، از همان دو ترفند کهنه و تکراری اسرائیل در پاسخ به معترضانش بهره گرفته است. در ذیل نخست آن دو ترفند را در رابطه با این مطلب میشکافم، سپس با مراجعه به مسایل روز، به نقد عملکرد اسرائیل میپردازم. ودر آخر به سیاست اسرائیل در مورد ایران، و همدلی آقای صدرزاده و هم اندیشانشان با آن میپردازم
۱-پای تاریخ را در میان نکشید: ایشان هیچ یک از مطالب آقای اشکوری را که نشان میدهد اسرائیل از بدو تشکیلش جنایت پشت جنایت کرده است نا درست نخواندهاند. اما همانند خود اسرائیل گفته اندبهتر است پای تاریخ را در میان نکشیم زیرا تاریخ را میشود هرگونه که بخواهید تفسیر کنید.. ضمن آن که این سخن بسیار مغلطه آمیز و غیرعلمی است و راهی برای گریز از مسئولیت، اگر قومی در دنیا حق نداشته باشد این حرف مغالطه آمیز را بگوید اسرائیل است. زیرا تمام ادعای یهودیان برمشروعیت حکومتشان بر تاریخ، آن هم تاریخی که خود نوشتهاند و خود تفسیر کردهاند، استوار است. هم چنین تمام ادعای مظلومیتشان در تمام ادوار تاریخ، ودر تمام کشورها، بر تاریخ استوار است. اصطلاح "یهودی سرگردان"، که ستون خیمه مظلومیت آنان است، از همین منبع ایجاد شده است
۲- مسئله پیچیده است و حق روشن نیست: جالب است که چگونه است که این حق فقط برای اسرائیل، و تنها حامی بدون قید و شرطش آمریکا، روشن نیست. اما هر بار که به مجمع سازمان ملل میرود، با همه تهدبدات و خط ونشان کشیدنهای آمریکا، و نفوذ اسرائیل، اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان، اسرائیل را غاصب، و فلسطین را قربانی اعلام میکنند. و این محکومیت فرا مذهبی، فراقومی، فراایدئولوژی وفرا نژادی است. شما یک سازمان حقوق بشری و فعال مدنی و نهاد بین المللی را نمیتوانید معرفی کنید که درمحکوم کردن تردیدداشته باشد. این بدان معنی است که جهان گیج است ومنگ و نمیفهمد اسرائیل مظلوم، اسیر چه زبان نفهم هایی بدجنس ودوروی و جنایت کار است.
بسیار خوب من این دو ترفند را میپذیرم، وتمام استدلالم را بر مبنای اتفاقات روز، و مسایل ساده و غیر پیچیده میگذارم.
۱-شهرک سازی: این تجاوز آشکار و ساختن شهرک نشینان بر ویرانههای خانه و باغات فلسطینیان کجا تجاوز آشکار نیست. امری که تمام جهان محکوم کرده، و حتی روسای جمهور آمریکا و وزرای خارجه آن آن را تجاوز خواندهاند، و شورای امنیت سازمان ملل به اتفاق آرا آن را محکوم کرده است. آیا این جنایت تاریخی است یا موضوع پیچیده مورد مناقشه
۲-دیوار فلسطین: این را دنیا محکوم کرد، و هزاران مطلب دررد نوشته شد که این حتی ضرورت امنیتی ندارد، که اگر دارد چرا اولا در زمین فلسطینیها ساخته میشود. هر کس در دنیا برای حفاظت خود در ملک خودش دیوار میکشد، نه در خانه همسایه. دوم بیشتر این زیگزاگ زدنها، بجای مستقیم رفتن، آشکارا به خاطر غصب زمینهای فلسطینیان است، تا ضرورتهای دیوار کشی. آیا این امر تاریخی است و موضوع پیچیده محل مناقشه
۳-آزارهای روزمره: آزارهایی که هدفش خورد کردن فلسطینیان، و رها کردن خانه و کاشانه خود، ومهاجرت آنان است
آب: در حالی که شهرک نشینان آب برای چمنهایشان به وفور دارند، باغهای فلسطینیان در اثر خشکی به تدریج میمیرند. آنان حتی اجازه حفر چاه در زمینشان ندارند.
پستهای امنیتی: تعداد این پستها چنان زیاد است، که راندن پنجاه کیلومتردر داخل غزه، در حالت عادی ۳-۴ ساعت به طول میکشد. تعداد مریضهای که به این دلیل در راه از بین میروند، از جمله زنان زائو، بیش از کشتار در حملات غزه است. جالب تر آن که این پستهای بازرسی به دلایل امنیتی نیستند، زیرا داخل غزه هستند نه در مرز ورود به اسرائیل، یا نزدیکیهای آن. آیا اینها مسایل تاریخی هستند و یا موضوعات پیچیده محل مناقشه
۴- سطح تحصیلات: فلسطینیان شکست خورده و سرگردان، مثل یهودیان سرگردان، تنها راه ترقی رادر سواد آموزی میدیدیدند. لذا تا چند دهه پیش متخصصان فلسطینی در کشورهای عربی، ویا غرب، به مشاغل علمی دست یافته بودند. این موفقیت در سطحی بود که اسحاق رابین با این پذیرش، برآن بود که فلسطین را هنگ کنگ دیگری میکند. اما امروزه بی سوادی و کم سوادی، وجه غالب مناطق فلسطینی شده است، وهمین عامل بزرگی شده برای جذب جوانان به نیروهای افراطی خشن جنگ آور. آیا این بیان مسئله تاریخی است یا موضوع محل مناقشه؟
۵- فرصت سوزی: این هم یکی دیگر ازترفندهای اسرائیل است، که برای لوث کردن طرح رد دو کشور، که مورد قبول تمام جهانیان، حتی آمریکا است، بکار برده میشود. ومتاسفانه شما، و اخیرا چند صاحب قلم دیگرهم، آن را تکرار میکنید. جالب است هر قرارداد صلحی که بسته میشود، اسرائیل به بهانهای لغوش میکند و بعد پیشنهاد چانه زنی تازه میکند. دوباره چانه زنیای که یک طرفش کشور نیرومندی چون اسرائیل است، با نفوذ وسیع در آمریکا، و تسلط وسیع بر وسائل ارتباط جمعی دنیا. تسلطی که میتواند کنجشک را رنگ کرده و به اسم قناری بفروشد. و یک سوی فلسطینیانی هستند، که حتی حامیانشان به خاطر منافعشان در بزنگاههای بسیاری آنها را تنها میگذارند. و تنها ابزار آنان توسل به اخلاقیات جهانیان است، که با امکانات تبلیغی اندک اینان، و سطح اخلاق در جهان داستان، جنگ فیل و پشه است. این ستیز چنان نابرابر است که فلسطینیان بسیاری از سر ناامیدی و استیصال به طمع اندکی رفاه تن، به هر خیانتی میدهند.
در نتیجه باز سالها بحث و گفتگو، ودر این میانه ساختن شهرکها، و سرکوب بی رحمانه فلسطینیان، تا باز بر اثر عمق جنایت و ستم پای میز مذاکره کشانده شوند. و بازاسرائیل همان تعهدات قبلی خود را نفی کرده، ومزایای کمتری ارائه کند. این بازی هم چنان ادامه مییابد تا مسئله اورشلیم پیش میآید. وبعد هم امثال شما انگشت در چشم فلسطینیان کنید چرا آنان فقط نیمی از شهر شمارا میخواستند بگیریند راضی نشدید، که حال همه آن رابگیریند.
داستان تکراری و کهنه تجاوز گران. آیا محمودعباس هم فرصت سوز بود، که تمام آبروی خود و حزبش را بر سر مصالحه با اسرائیل گذاشت، و مبارزان حمس را زندانی کرد، و بودجه آنان را قطع کرد، و برای رضاییت آمریکا و اسرائیل تن به انتخابات نداد، و سال هاپست ریاست جمهوررا غیرقانونی را اشغال کرد، اما پاداش این همه تمکین چه بود، جز آن که در آخردید که اسرائیل چنان یاغی بی شرمی است، که قصد قبول طرح دو کشوررا ندارد. لذا تنها راه چاره را تقاضای عضویت در سازمان ملل دید. جالب آن که نتانیایاهو بدون هیچ گونه شرمی اعلام کرد، حال که چنین کردی من برای تنبیه تو پنج هزار خانه جدید در سرزمین فلسطینیان میسازم. چه میخواهی بکنی، چند محکومیت بیشتر جهانی اسرائیل. خوب واقعیت سیاسی را زور تعیین میکند. و لذا پس از گرفتن اورشلیم میگوید رهبران جهان باید به فلسطینیان بفهمانند که واقعیت وضع موجود رابپذیرند. و بعد هم مثال آقای علی صدر زاده بگویند ملت فلسطین فرصت سوزاند. و به فلسطینیان توصیه کنند که هر زهر ماری را به شما میدهند، با چهره باز و لب خندان بخورید، نکند دیو هفت سر خشمگین شود، و این بار همین زندگی فلاکت بار را هم از شما بگیرد و یک لقمهتان کند.
آری بخش حاکم اسرائیل، با حمایت وسیع مردمش بر آن باورند که، در دنیای اخلاقی نیست، هرچند سخن اخلاقی بسیار است، و تنها حق" برندگی" است. جرج حبش کمونیست مسیحی، در جریان حمله به المپیک مونیخ، وقتی ملامت شد که شما با این عمل تروریستی اتان حمایت افکار جهانی را از دست میدهید گفت: این حمایت چه فایده دارد، چند قطعنامه دیگر، که اسرائیل پاره کند و درسطح آشغال بیاندازد.
شما به عرفات و دوگانه سخن گفتنش درزبان انگلیسی وعربی اشاره میکنید، همین سخنی که اسرائیل برای فرار ازانجام تعهداتش در قرارداد اسلوگفت. طرحی که نیروهای تند روی اسرائیلی چنان بر علیه آن بودند که بگین را که آن را امضا کرده بود ترور کردند. وبعد از آن سالها قدرت را در دست گرفتهاند. آنان و همین دونویسنده بزرگوار میدانند هیچ سیاستمداری روی شعار سیاستمدار در برابر جمعیتش حساب نمیکند. و لذا برای آن اصطلاح "خوراک داخلی" را وضع کردهاند. در صحنه واقعی سیاست نگاه میکنند که کدام طرف ازانجام تعهد سرباز میزند، نه آن که چه کس چه شعاری سر میدهد. سیاستمداران اسرائیل برای خوراک داخلیشون دهها برابر ازعرفات و سردمداران جمهوری اسلامی از این گونه سخنان بیشترمی گویند. آنان رسما خواستا ترور مخالفان، حتی شخصیت هایی که به ایران سفر کردهاند، میشوند.
نکاتی داخلی و مربوط به ایران
آقای صدرزاده نوشتهاید چون جوابی برای مطالب آقای اشکوری نداشتند، از در دیگر وارد شدند. آقای اشکوری را سرزنش کردند اگر یک یهودی ساده و غیرسیاسی این کلمات تند شما علیه اسرائیل رابخواند، چنان وحشت زده میشود که حتی مطالب آخر شمارا، که خواستار پذیرش دولت اسرائیل و برقراری صلح شدهاید، را نمیخواند. از آنجا که این یهودی بی خبر و بی گناه باید یک ایرانی باشد، چون مقاله آقای اشکوری و شمارامی خواند، سوال من از شما این است که چه گونه او فکر نمیکند که یک ایران همردیفش، از تهدیدات جدی اسرائیل علیه ایران در همه مجامع بین المللی نباید چنان هراسناک شود، که با وجود مخالفت مردم با انرژی هستهای درآمارگیریها معتبر، دراوج فشارهای جهانی برایران، ۷۷در صد از داشتن صلاح اتمی ایران حمایت کنند.
چگونه است که آقای نتانیاهو در سازمان ملل، کنگره آمریکا ودر دیدار با اوباما، برای توجیه حمله غافلگیرانه به ایران، مدعی میشود که، ایرانیان از دوهزار و پانصد سال قیل به دنبال قتل عام یهودیان بودهاند. اما ما با زیرکی دست آنان را خوانده، و نقشه اشان را بر آب کردیم، و به انتقام هزاران هزارشان را از دم تیغ گذراندیم.. یعنی کسانی که از هولو کاست مینالند، کشتاری را، که با توجه به جمعیت آن روز جهان از هولوکاست بزرگتربود، تجلیل میکنندو هر ساله به عنوان یک سنت مذهبی "پوریم " آن راجشن میگیرند، واز کشتار وسیع ایرانیان در آن روز با افتخار یاد میکنند. چگونه است که همین یهودی ساده وبی گناه و نازک دل در همین ایام، نه در تاریخ، چنین نخست وزیری را سالها است انتخاب میکند.
ویا چگونه است که وقتی یک ایرانی ساده، از جنس آن یهودی ساده شما، وقتی مطلع میشود که یهودیان چه نفرت عمیقی از ایرانیان دارند، و هزاران سال این نفرت را جشن میگیرند، باور کند که آنان خواستار نابودی ایران نیستند. و تحت عنوان دشمن مشترک مارا علیه اعراب برای منافع خود تحریک نمیکنند و شعار نه غزه نه لبنان را توسط ایادی خود در دهان ما نمیگذارند. چگونه این ایرانی بیخبربا خود نگوید این قوم در تعریفشان از کوروش در جمع ایرانیان، منافقانه به دنبال خام کردن ما نیستند، تا در اولین فرصت با ۲۵۰ بمب اتمی، و داشتن آمریکا در جیبشان، ایران را نابود نکنند. مگر اوندیدکه چپ ترین و همدل ترینشان نسبت به ایرانیان، همان که بلندگوها، رادر جو ضد ایرانی، در اختیارشان گذاشتند، مدعی شدند که ایرانیان همیشه یهود ستیز بودهاند، و برای نمونه از قتل القانیان شاهد آوردند. در حالی که هر ایرانی میدانست وی به عنوان یک ثروتمند متعلق به نظام شاه کشته شد، مثل ثابت پاسال بهایی، و دهها ایرانی مسلمان و بی دین با همین خصوصیات. و جالب آن که نه آن یهودی ساده، که حتی این همه یهودی اهل قلم و رسانه، سخنی در رد این اتهامات نگفتند. ووقتی از چند تن اهل قلم ومدافع حقوق بشریشان گلایه کردم، که چرابه این همه توهین به ملت ایران اعتراضی نمیکنید، گفتند از جامعه یهودیان ایرانی خودمان میهراسیم.
سوالاتی شخصی
اجازه بدهید از شما و همفکرانتان بیرسم که چرا شما در این مورد سکوت کردید. آیا شما نمیدانید هم اینان با در دست داشتن حکم غیابی علیه ایران به دنبال آنند که از مصادره ساختمان بنیاد علوی، که با موسسات وابستهاش نزدیک به یک بیلیون دلار ارزش دارد، میلیونها میلیون از ثروت ملت ایران را غارت کنند. آن هم با یک ادعای واهی که چند عضو حمس، چند اسرائیلی را ترور کردهاند، و ایران حمس را حمایت میکند.. این مفت خوران چپاولگر میدانند شرایط برای غارت ایران مساعد است، و الا هیچ یک از این اتهامات در یک دادگاه صالح و جو سیاسی مناسب، حتی قابل مطرح شدن هم نیست. آن هم با پشتیبانی دولتی که رسما پاسپورت کشورهای دیگر را جعل میکند، تا با آنها تروریستهایش روز روشن دشمنان خودش را ترور کند. یا دانشمندان اتمی ایران را ترور میکند.
سوال آن است که چه گونه شما که از مشتی کلمات خشن آقای اشکوری به جوش میآئید، در مورد غارت اموال ملت ایران ساکتید، و در اوجش میگویید چشم جمهوری اسلامی کور، میخواست از مبارزین فلسطین حمایت نکند. و حال هم دوباره همین غارتگران به دنبال تصاحب آثار باستانی و گران قیمت ایران در آمریکا هستند. و نه یهودیان ایرانی، و نه صلح خواهان نازک خیالی چون شما لب ترنمی کنید، همان گونه که تهدیدهای جدی و وحشتناک آقای نتانیاهو به اندازه همین چند کلمه خشن آقای اشکوری دل شمارا به درد نیاورد.
کلام پایانی
بله بنده هم مثل آقای اشکوری اسرائیل را به عنوان یک واقعیت متعین میپذیرم، مثل بسیاری از واقعیتهای متعین دیگر در جهان، از جمله مناطقی از سرزمین ایران که از آن جدا شده. اما این پذیرش به معنی قبول ادعا هایی ازاین دست یهودیان نیست، که یهوه این سرزمین را به آنان بخشیده، و اینان نه تنها غاصب نیستند، بلکه هنوز بخش وسیعی از سرزمینی را که خدایشان به آنها بخشیده، باید تصاحب کنند. خدایی که من میشناسم نه در کار معاملات ملکی است، نه مدافع نژاد پرستی، و قومی را سرور جهان کردن.
آقای صدر به دوستانتان توصیه کنید، به یهودیان ایرانی به قبولانند که این همه علیه ایران تبلیغ نکنند. وشما هم کمی جانب انصاف را بدارید، و در مقابل این همه تهدید و تجاوز وستم اسرائیل با جهانیان همراه شوید، و به آنان بگوئید از ملت آلمان یاد بگیرند، و از قربانیان خود پوزش به طلبند. نه آن که با توطئه و تبلیغ بکوشند جای ظالم و مظلوم را عوض کنند.