هاشمی را عادت آن بود که در جای نفر دوم، دارای نقش اول باشد.
برای این رفتار هم رو دست خورد اما کم نیاورد.
او توسعه سیاسی را باور نداشت پس با دولت اصلاحات همراه نشد.
ولی با اصلاح طلبان هم دشمنی نکرد تا این که اصلاح طلبان که در روش هنوز اهل حذف بودند تصمیم گرفتند که هاشمی را حذف کنند.
اصلاح طلبان اتاق فکر نداشتند بلکه محفل جدل داشتند با اشتراک نظر بر توسعه سیاسی.
برای توسعه سیاسی هم عجله داشتند چرا که میترسیدند که رشته کار از دستشان بیرون رود.
اول تصمیم گرفتند که هاشمی به مجلس ششم نیایید چون اگر میآمد رئیس میشد و ترمز اصلاحات را میکشید.
پس او عالجناب سرخ پوش شد در صورتی که او در برابر قتلهای کثیف نمیتوانست نقش عالجناب داشته باشد با ترور بختیار و قاسملو برنامه توسعه وی به هوا رفت. اما هاشمی در برابر این قتلها موضع مقاومتی هم نگرفت.
هاشمی با عنوان عالی جناب سرخ پوش از اصلاح طلبها ضربه خورد.
هاشمی صبور بود در نتیجه در زمانی که اصلاح طلبها زیر فشار رفتند او همراه شد تا اصلاح طلبها له شوند.
در جریان انتخابات مجلس ششم دو نفر از روشنفکران اصلاح طلب برای این که هاشمی را بزنند با سحابی تماس گرفتند که وی مطلبی برای نقد هاشمی در ویژه نامه مفصلی که اصلاح طلبان بیرون میآورند، بدهد.
دید سحابی این بود که هاشم را باید امثال وی نقد کنند نه اصلاح طلبان. چرا که اگر اصلاح طلبان با او ضدی برخورد کنند او پشت آنها و خاتمی را خالی میکند.
سحابی را نظر این بود که نقد اصلاح طلبها به هاشمی تند و انتقامی است.
نظر اصلاح طلبان این بود که اگر هاشمی را امثال سحابی نقد کنند ممکن است که پیشتازی اصلاحات را از دست بدهند.
اما روز گار چرخید اصلاح طلبها زیر فشار رفتند و هاشمی همراه با این فشار شد.
در این کشمکش هاشمی و اصلاح طلبها، برنده بیت رهبری شد.
در سال ۱۳۸۴ در رقابت هاشمی و احمدی نژاد دیگر هاشمی شانسی نداشت. بیت هم کسی را به عنوان عالجناب سرخ پوش، قتلهای زنجیرهای قربانی کرده بود این قربانی را هم اصلاح طلبها به بیت رهبری تقدیم کرده بودند.
اما زمانه دیگر شد توازن قوا در نظام به سمتی رفت که اصلاح طلبها باید با هاشمی همراه میشدند. اما آنان که هاشمی را عالی جناب سرخ پوش خوانند هیچگاه خود را نقد نکردند.
در برخی از اصلاح طلبها آن کینه دیروز، امروز به شیفته گی به هاشمی رسیده است که هر دو نادرست است.
اما نگارنده چرا این یاداشت را مینویسد.
برخی مانند من از آغاز این که هاشمی عالی جناب سرخ پوش است منتقد بودیم در این مورد در همان سال مطلب نوشتم. اگر چه با سیاست تعدیل هاشمی و هم روش مرموز اما استبدادی وی مخالف بودم.
ولی توجه باید داشت که بعد از این که قدرت در ایران به دست رهبری نظام افتاد در آن وانفسا تنها کسی که میتوانست در برابر این اقتدار ویرانگر مقاومت کند هاشمی بود چرا که وی نظام را در خطرمی دید. ما هم ایران را در خطر میدیدیم.
این خطر را سحابی در سال ۱۳۸۴ حس کرد در دور دوم به هاشمی رای داد.
از سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۳۹۵ که وی فوت کرد هاشمی وزنهای جبری در برابر بلند پروازی رهبری نظام شد. که در سال ۱۳۸۸ این سنگینی وزنه را نشان داد.
هاشمی و ملی -مذهبی
هاشمی در حذف ملی-مذهبی نقش مهمی داشت وی با مرحوم بهشتی کار ملیون را یکسره کردند. هاشمی در کتک زدن نهضتیها در مجلس آتش بیار معرکه بود هاشمی در سال ۱۳۶۹ موافق دستگیری ملیون شد. که سحابی هم دستگیر شد.
اما شورای فعالان ملی- مذهبی با هاشمی برخورد انتقامی نکرد.
افراد ملی-مذهبی با هاشم یکسان برخورد نداشتند اما هیچ کدام به وی عالجناب سرخ پوش نگفتند.
وزرات اطلاعات در سال ۱۳۹۲ برای توجیه برخی از فعالان ملی-مذهبی در بازجوئیها گفته بود که ملی-مذهبی مشوق هاشمی برای ورود به انتخابات هستند.
اما هاشمی را باید درست دید و نقد کرد.
عبور از وضع مرزی و تحلیل سیاه و سفید در نقد هر کس لازم است حتی در نقد هاشمی.
او عالی جناب سر پوش نبود اما در برابر کشتار هم مانع نبود.
هاشمی تغییر کرد اما نه در اندازه فردی دموکرات.
هاشمی در مسائل فقهی استنباط خوبی داشت. وی در مورد رهبری نظام در سال ۱۳۶۸ نکته توان استنباط امور شرعی به روز گفت که بیشتر شایسته خودش بود.
اما هاشمی مردمی به معنی واقعی و دموکرات در سیاست نبود او خواجه نظام بود تا امیرکبیر.
هاشمی خوش بین بود پس حکمت ایرانی را ناقص داشت عمق بین نبود. خوش بینی او گاه به خوش باوری ختم میشد.
عمل گرای وی مثبت و گاه هم منفی بود. این عمل گرای باعث میشد که در شرایط فشار تسلیم شود امروز مشخص است که وی در حذف مهدی هاشمی برادر هادی هاشمی رئیس دفتر منتطری نقش داشته است اما در حذف منتظری چندان نقش نداشته است ولی به دلیل فشار و دوستی با احمد خمینی به این حذف رضا داده است.
هاشمی هیچ گاه خود را نقد نکرد همیشه طلب کار بود و طلب کار ماند چرا که تلاش میکرد که یکی را بدتر از خود نشان دهد که خوبی خود را توجیه کند اما از قضای روز گار آن بدتر را خود وی به مقام بالا رسانده بود رهبری نظام و هم اقتدار سپاه با کمک هاشمی به این مرحله رسیدند.