حدود چهار دهە از انقلاب ۱۳۵۷ گذشتەاست. انقلابی کە دستاورد آن برقراری یک حکومت اسلامی با معجونی از اندکی جمهوری و مقدار زیادی ولایت یا همان سلطنت خودکامەی فقیە بود. درواقع ایران از سلطنت بە جمهوری گذار نکرد، بلکە در نظامی بدعتی کە نە این است و نە آن، گرفتار شد. بیش از هزار سال مبلغین حکومت اسلامی چە در فرم شیعە و چە در فرم سنی آن داعیە برابری، عدالت و رفع همە مشکلات را داشتند. تجربەی برپایی جمهوری اسلامی در ایران، حکومت طالبان در افغانستان و خلافت داعش در بخش هایی از سوریە و عراق پردە از ادعاهای پوشالی برداشت و باردیگر ناتوانی ترکیب سیاست و دین را در ادارەی امور بشری اثبات کرد. علی رغم تمامی دردهایی کە چند نسل در طی این چهار دهە در ایران کشیدەایم، شاید این مرحلە از تجربەی حکومت اسلامی لازم بود تا ادعاهای آن در عمل آزمودە شدە، تابوهای تقدسش از بین رفتە و بە شکست کامل بیانجامد. دیگر حتی تجویز نسخەی "اسلام واقعی" و ادعای اینکە اینها مسلمین واقعی نبودند هم نمی تواند پاسخگوی فریاد کسانی باشد کە در خیابان های ایران شجاعانە خواستار پایان نظام اسلامی شدند. البتە شکستن این تابوهای ۱٤٠٠ سالە سهل و سادە نبود. مقاومت تابوهای درونی شدە و پایبندی های دینی تا همین چند سال پیش در میان برخی از روشنفکران، هنرمندان و سیاسیون تا جایی دیدە می شد کە مدتی طول کشید تا بە عنوان مثال کاریکاتورها، نقدها و مقالاتشان مستقیما مقام ولی فقیه و روحانیت را نشانە بگیرد.
بهر روی تجربەی تلخ اسلام سیاسی و برپایی حکومت اسلامی در ایران انسان های بسیاری را آزرد و یا قربانی کرد. زنان از بزرگترین بازندگان این انقلاب اسلامی بودند. هرچند کە حجاب اجباری و تحمیل پوشش اسلامی نماد ظاهری تبعیض شدید علیه زنان است، اما داستان تنها بە همین ظاهر ختم نشدە و دریایی عمیق از انواع تبعیضات در ورای آن قرار دارد. زنان نە تنها حق انتخاب آزادانە پوشش، بلکە بسیاری از حقوق خود را در همەی عرصەهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی از دست دادند وبە شدت تحقیر شدە و اعتماد بە نفسشان تخریب گشت. شاید فقط باید زن بود و سالها تجربە زیستن در داخل کشور را داشت تا نهایت تلخی زن بودن در سایەی یک نظام اسلامی را کاملا درک کرد. نسل جوانتر زنان امروز از جهاتی تجربەی تلخ و دشوار نسل مادران خود را در یکی دو دهەی وحشتناک اول انقلاب ندارند. در واقع برای هر سانتیمتر اضافی مویی کە از پیشانی زنان مجال بیرون زدە شدن از زیر حجاب اجباری را یافتە، و نیز برای هر تغییر اندک مثبت در جامعە و در قانون ازدواج، خانوادە و قوانین قضایی هزینەهای بسیاری توسط زنان پرداخت شدە است.
با این وجود، جای بسی افتخار است کە علی رغم تمامی این ناملایمات جنبشی نوین با ماهیتی فمینیستی و خودآگاهی زنانە بە دست زنان ایران شکل گرفت و طرق مختلف مبارزەی غیر خشونت آمیز، از تظاهرات خیابانی گرفتە تا کمپین های مختلف را آزمود. اگرچە جنبش زنان ایران فراز و فرودهای فراوانی داشتە، در مواردی توسط استمرار طلبان (نام جدید جناح اصلاح طلب) و حتی جریانهای سیاسی اپوزیسیون مصادرە بە مطلوب شدە؛ با بازداشت و تبعید فعالان خود مواجە گشتە؛ پراکندگی و دلسردی فعالان و کنشگران را از همدیگر تجربە کردە؛ و علی رغم تمامی تلاشها هنوزهم بە دستاورد برابری جنسیتی دست نیافتە است، اما باز هم پتانسیل انسجام و تأثیر گذاری در بزنگاههای مختلف را داراست. در واقع با توجە بە بافت فرهنگی جامعە و حتی اپوزیسیون نظام کە بشدت متأثر از تبعیض های جنسیتی است، بخش بزرگی از کار اصلی جنبش زنان از فردای تغییر حکومت اسلامی، تازە آغاز خواهد شد.
و اما این روزها شاهد ظهور موج جنبش اعتراضیی بودیم کە بە جنبش دی معروف شد. موج اول جنبش دی خود را بە صورت جنبشی سکولار، تحول طلب و بی پروا نشان داد . دست بر قضا زن شجاع ایستادە در خیابان انقلاب کە متعاقب شرکت در کمپین چهارشنبەهای سفید علیه حجاب اجباری، حجاب خود را برداشتە و چون پرچم صلح و آزادی بە نوسان در آوردە بود، بە سرعت نماد جنبش دی شد. حضور شجاعانەی دیگر زنان در تظاهرات و اعتراضات خیابانی نیز فرصت بسیار مهمی فراهم آورد کە این بار زن در حاشیە انقلاب و خیزش اعتراضی بە مثابەی امری "مردانە" نباشد. البتە هنوز تا پذیرفتە شدن حضور کارای زنان و حتی لیدرشیپ زنانە راه طولانیی در پیش است. زدودن شعارها از بار ضد جنسیتی و زن خوار پنداری نیز نیاز بە کار و ممارست فراوان دارد. بهر تقدیر بە نظر من این جنبش و موجهای پیاپی آن کە خواه ناخواه در آیندە روی خواهند داد، یک بزنگاه مهم تاریخی برای جنبش زنان ایران است. بزنگاهی کە می تواند تأثیرشگرفی نە تنها در منطقە بلکە بر جهان داشتە باشد.
همچنانکە اشارە شد حجاب اجباری و تحمیل پوشش اسلامی نماد ظاهری تبعیض شدید علیه زنان است. فمینیست های مسلمان در غرب حجاب را همچون حق مسلم زنان در انتخاب پوشش مطرح و کار را بە جایی رساندند کە زنی محجبە با پوشش مقنعەای از پرچم آمریکا را سمبلی از تظاهرات بزرگ زنان علیه ترامپ کردند. در حالیکە برخی فمینیستهای غربی رفتە رفتە در حال پذیرش حجاب بە عنوان یک "انتخاب" هستند، ناگهان زن ایرانی خستە از چهاردهە حجاب اجباری، در میانە میدان مبارزە، حجاب اجباری را بە مانند نماد ظلم و تبعیض علیه زنان مطرح و کشف حجاب می کند. او خود عامل این کشف حجاب است و هیچ فمینیسم غربی ای مشوق و خط دهندەاش نیست. پس در اینجا زن مبارز ایرانی خالق یک گفتمان جدید و کاملا متضاد با گفتمانی است کە در غرب در حال رواج است. زن ایرانی پس از چهاردهە تجربەی تلخ عینی حرف های بسیاری برای فمینیست های جهان دارد و می رود تا نماد سکولاریزم در منطقەای گردد کە اسلام سیاسی امانش را بریدە است. در واقع همچنانکە بروز انقلاب اسلامی در ایران تأثیرات غیر قابل انکاری بە لحاظ گسترش اسلام سیاسی در منطقە داشت، برچینی نظام اسلامی و برپایی نظام سکولار پس از تجربەی تلخ حکومت اسلامی نیز تأثیرات شگرفی در منطقە خواهد داشت.
و اما نقش جنبش زنان ایران در این بزنگاه تاریخی چیست؟ جنبش زنان ایران در عین سمبل مبارزەای سکولار بودن، می تواند بحث انتخابی بودن یا نبودن حجاب را بەصورت مستدل بە چالش کشیدە و بە بحث بگذارد. بازگویی تجربە زنان ایرانی برای دیگر فعالان حقوق زنان در جهان و بەویژە آنان کە هنوز زیستن تحت لوای یک حکومت اسلامی را تجربە نکردەاند، اما آرزویش را دارند، و یا حجاب را بە مثابە ابراز یک هویت سیاسی بە کار می برند، بسیار ضروریست. آیا حجاب کە بر مبنای آموزەها و قوانین دینی کە چند همسری و حتی تبعیض و خشونت علیه زنان را روا می داند و اساس حجاب بر مبنای ترس از مجازات و عقوبت اخروی و نیز پوشاندن زن برای جلوگیری از هوس غیر قابل کنترل مرد است، براستی یک انتخاب است؟ آیا می توان فقط حجاب را بە عنوان یک هویت سیاسی در مقابل هویت غربی علم کرد و از بقیەی موارد قوانین و دستورالعملهای ضد زن چشم پوشید یا آنها را توجیه کرد؟ این پرسشها و بسیاری دیگر نیاز بە پاسخ های مستدل و از روی تجربە دارد. باشد آنچە کە نسل سوختەی ما تجربە کرد چراغ آزادی و آسایش نسل پس از ما قرار گیرد.
رویا طلوعی
دی ماه ۱۳۹٦