*
*
*
زردیِ زمانه را ز جانِ ما بَبَر !
سرخیِ ترانههای شعلهبار را -
روی لحظههای بیقرارِ ما بریز !
ای تو یادگارِ روزگارِ دور دست !
در شبی که آتشِ خجسته را سلام میکنیم
با پیام روشنِ تو با تو! سرخوشیم.
تا ترانهی تو شادمانهتر شود
پیشِ چشمِ چارشنبهات
هیمه، هیمه، شعله میکشیم.