Wednesday, Oct 24, 2018

صفحه نخست » رضا تقی‎زاده: فروپاشی جمهوری اسلامی اجتناب‌ناپذیر است

nezam.jpgکیهان لندن ـ حامد محمدی - جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا، ششم اکتبر (۱۲مهر) در یک سخنرانی به بیان تشریح استراتژی جدید آمریکا برای مبارزه با تروریسم و دستیابی به امنیت پایدار پرداخت که یکی از اصلی‎ترین محورهای آن «مبارزه با تروریسم با تمرکز روی ایران و شبه‌نظامیان تحت حمایت جمهوری اسلامی» بوده است.

دستور کار وزارتخانه‌های خزانه‌داری، خارجه و دفاع آمریکا و همچنین نهادهای امنیتی این کشور تعقیب و شناسایی و قطع منابع مالی سازمان‎های تروریستی است که زیر چتر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فعال‌اند و منافع آمریکا و متحدان ایالات متحده را تهدید می‌کنند.

در همین ارتباط مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در مقاله‌ای با عنوان «مقابله با ایران» (Confronting Iran) که ۱۵ اکتبر در «فارین افرز» (مسائل بین‌المللی) منتشر شد می‎نویسد: «دولت ترامپ در مورد ایران در پی یک کارزار فشار حداکثری برای قطع درآمدهای رژیم و خصوصا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که مستقیماً به رهبر ایران پاسخگوست و گروه‎های تروریستی مثل حزب‎الله و حوثی‎ها را حمایت می‎کند.»

او تاکید کرده «ما درپی جنگ نیستیم. اما باید روشن کنیم که تشدید رفتارها یک گزینه شکست خورده برای رژیم ایران است، جمهوری اسلامی نمی‎تواند به پای نیروی نظامی ایالات متحده برسد و ما از اینکه این را به رهبران ایران گوشزد کنیم ترسی نداریم... دیگر جنبه دیپلماسی پرزیدنت ترامپ تمایل او به گفتگو با سرسخت‌ترین دشمنان ایالات متحده است و... نشان داده که دیپلماسی و تفاهم بر درگیری و دشمنی ارجحیت دارند.»

مطالب بیشتر در کیهان لندن

تحریم‎ها و فشار حداکثری روی جمهوری اسلامی اگر منجر به تغییر رفتار جمهوری اسلامی نشود، از جمهوری اسلامی نظامی ناکارآمد و نامشروع و وامانده می‎سازد و به قول حسن روحانی به تغییر رژیم منتهی می‎شود.

از خصوصیات نظام‌های وامانده ناتوانی حکومت در اجرای قوانین خودش و همچنین ناتوانی در پاسخگویی به مطالبات مردم است.

وسلی وارک در مقاله‌ای با عنوان «آینده ناامنی جهانی» با اشاره به اینکه امروزه «جنگ دولت‌ها با هم دغدغه‌ی اصلی نیست» تهدیداتِ نوینِ جهان پیش رو را چهارگانه‌ی تروریسم، گسترش جنگ‌افزارهای ‎‌کشتار جمعی، جاسوسی و تجاوز سایبری برمی‎شمرد. او در این مقاله از «دولت‌ درمانده» و ناکارآمد «failed state»، تهدیدات انرژی و تهدیدات زیست محیطی به عنوان خطرات جاری نام می‎برد. بر این اساس نظام جمهوری اسلامی منشاء اغلب این تهدیدات برای ایران و منطقه است.

در گفتگو با دکتر رضا تقی‎زاده کارشناس مسائل سیاسی و استاد دانشگاه گلاسکو بررسی می‌کنیم که آیا جمهوری اسلامی در چارچوب نظام‌های درمانده و ناکارآمد قرار می‎گیرد؟ عاقبت درماندگی و ناکارآمدی یک نظام سیاسی چیست؟

-گروهی از تحلیلگران سیاسی از دولت‌ها یا حکومت‎های درمانده و ناکارآمد به عنوان یک تهدید برای امنیت نظام بین‎‎الملل نام‎ می‎برند. با توجه به شرایط امروز ایران فکر می‎کنید آیا ناکارآمدی و اعتراضات داخلی و فشارهای خارجی از جمهوری اسلامی یک نظام درمانده می‌سازد؟

-همینطور است و این همان جمع‎بندی است که جان بولتون در یک نگاه متفاوت با دولت اوباما به آن رسیده. نه تنها او بلکه وقتی ترامپ او را به عنوان مشاور امنیت ملی کاخ سفید استخدام می‎کند با توجه به آشنایی که به نظرات او و مشکلاتی که رفتن بولتون به کاخ سفید می‎توانست درست کند، او را می‎پذیرد و به دولت می‎آورد. این یک نگاه تازه و متفاوت به ماهیت و موجودیت جمهوری اسلامی است. تعریفی که شما کردید تعریفی تقریباً نو است. نو نه به این عنوان که دیروز درآمده و نه کهنه با این استدلال که متعلق به چهل سال پیش است. از این نظر که هنوز یک تعریف شناخته‌شده نیست و نمی‌دانیم بطور مطلق کدام کشور یا دولت را می‎شود «نظم سیاسی وامانده» یا «دولت درمانده» گفت. اما واقعیت این است که جمهوری اسلامی در حالت انتقالی است. منظورم این است که در آن ثبات نیست. این فصل مشترکی است که همه‎ی دولت‌ها و حکومت‎های اقتدارگرا که متکی به رای مردم نیستند و همچنین دولت‎هایی که با زور سر کار مانده‌اند دارند. هرگز نمی‎شود به این دولت‎ها اطمینان کرد و این حکومت‎ها دوام نخواهد داشت.

حالت انتقالی گاهی می‎تواند کُند باشد و گاهی شدت پیدا کند. وقتی خیلی تند باشد و به صورت «بیماری حاد» ظهور می‌کند مرگ آن بیمار و در واقع مرگ آن حکومت قابل دیدن است و شمارش معکوس آغاز شده و یا اینکه به شکل «بیماری مزمن» است و هنوز معلوم نیست شمارش معکوس برای مرگ آن چه زمانی آغاز می‎شود اما در وقوع مرگ تردیدی نیست و این وضعیت تغییر خواهد یافت. جمهوری اسلامی الان در این چارچوب قرار گرفته است.

تعریف‎های دیگری از این دولت‎ها هم هست مثل «دولت در حال فروپاشی» یا «دولت شکننده» که همه آنها تازه‌اند و صاحب‎نظران در مورد آن حرف زده‌اند و چند الگو مثل افغانستان، سومالی، سودان یا لیبی و نیجریه را به عنوان نمونه‎هایی مطرح می‌کنند که در آنها دولت قادر به حفظ موجودیت خود نیست و وامانده است. این حالت بطور کلی در مورد جمهوری اسلامی نیز صدق می‎کند اما باید دید که این در شرایط نیمه‌ابتدایی یک بیماری مزمن است یا در حالت شروع مرگ. در این حالت باید تحلیل کرد که چه عواملی می‎تواند به آن شدت دهد. اگر در مرحله مزمن است چطور می‎تواند به حالت دوم یعنی شمارش معکوس برسد. بنابراین مرگ آن بیمار (جمهوری اسلامی) غیرقابل اجتناب است.

به زبان ساده حکومت جمهوری اسلامی یک خانه‎ی کلنگی است یعنی دولت در حال فروپاشی. در این خانه کلنگی ساکنانی هستند که حفظ این بنا به عهده‎ آنهاست. البته عوامل بیرونی مثل همسایه‌ها و شهرداری محله (که می‎تواند جای نظم جهانی باشد) در این وضعیت تاثیرگذارند. از فروپاشی جمهوری اسلامی هم کشورهای منطقه و هم کشورهای بین‌المللی نگرانی‎های امنیتی دارند.

جمهوری اسلامی اول با مردم داخل کشور درگیر است چون قادر نیست سرویس و خدمات به آنها عرضه کند. در این خانه کلنگی که مثال زدم آب آشامیدنی نیست، سقف در حال فروریختن است، ناودان چکه می‎کند، برق نیست، مردم در داخل خانه احساس امنیت نمی‎کنند. ناامنی فقط این نیست که سقف فروبریزد و بمیرند، امنیت این است که غذای خوب و آب آشامیدنی در خانه توزیع شود، گرما و سرما متعادل باشد و زندگی طبیعی را به ساکنان خود عرضه کند که جمهوری اسلامی به عنوان دولت چنین خدمات اولیه‌ای را عرضه نمی‎کند. در منطقه نیز همسو با همسایگان نیست. خانه‎های دیگر نو و برافراشته‌اند و این خانه‎‌ای که مسئول آن جمهوری اسلامی است نه تنها عقب مانده است بلکه از این خانه کلنگی به بیرون سنگ‌پرانی هم می‎شود و شیشه‎های اطراف را هم می‎شکنند.

بنابراین با توجه به شرایط درونی و بیرونی و وضعیت ساختاری این حکومت باید جمهوری اسلامی را در چارچوب دولت‎های درمانده قرار داد.

-جمهوری اسلامی رقبای منطقه‌ای خود به ویژه عربستان و اسراییل و امارات را متهم به راه‌انداختن جنگ اقتصادی علیه ایران می‎کند. در عین حال نظام معتقد است آمریکا به دنبال براندازی است، اما واشنگتن می‎گوید فشار برای «تغییر رفتار» جمهوری اسلامی است. مقامات رژیم مدعی‌اند نظام در بن‎بست نیست. اقدامات همسایگان چه پیامدهای برای جمهوری اسلامی دارد؟

-حکومت یکجا راست می‎گوید، آنجا که کشورهای همسایه علیه ایران اقدام می‎کنند. باید به ریشه حکومت برگشت. از زمانی که خمینی آمد حکم بر صدور انقلاب اسلامی داد. جمهوری اسلامی یک تفکر عقیده‌گرا و قبیله‎گراست و با نظم روز کشورهای همسایه نمی‎خواند و شکل تخریبی دارد. این تخریب چهل سال است ادامه پیدا کرده. طبیعت ساختار جمهوری اسلامی تخریبی است و کشورهای همسایه را برای حفظ امنیت خود وادار می‎کند واکنش نشان ‎بدهند. در حقیقت مخالفت آنها کُنشی و در ارتباط با مردم ایران و ایران نیست بلکه با ساختار حکومت است. چنا‌نکه پیش از روی کار آمدن رژیم مناسبات ایران با کشورهای همسایه از ثبات بسیار خوبی برخوردار بود و با دو همسایه شرقی و غربی خود پیمان نظامی داشته اما الان بین ایران و همسایگان‎اش پیمان نظامی وجود ندارد. مناسبات امروز ایران و کشورهای منطقه تخاصمی است. آنچه جمهوری اسلامی پنهان می‎کند ریشه‌های این تخاصم است. کُنش را جمهوری اسلامی ایجاد کرده است و باید واکنش‌ها را تحمل کند.

سیاست واحد در جمهوری اسلامی وجود ندارد

نکته دیگری که امثال جهانگیری در مورد آن دروغ می‎گویند این است که در حکومت واقعاً یکصدایی وجود ندارد. نظام هم به آن اعتراف نمی‎کند. یکی از تعریف‎های حکومت درمانده از بین رفتن تمرکز قدرت و وحدت صدا و تصمیم است. در زمان خمینی این وضعیت به نسبت وجود داشت. برای اینکه اگر او حرف می‎زد، ختم کلام بود و حرف آخر را خمینی می‎زد. او بود که جام زهر را با قبول قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل برای توقف جنگ با عراق سر کشید. اما این وضعیت امروز وجود ندارد و در ۲۰ سال گذشته به شدت تمرکز و وحدت تصمیم‎گیری در جمهوری اسلامی از بین رفته و این از عوامل بزرگ نزدیک شدن به فاز فروپاشی است. نکته دیگری که جهانگیری در مورد آن دروغ می‎گوید این است که دولت توان عمل و کار ندارد چون قادر متعال نیست و دولتی در دولت شکل گرفته! البته اگر بگوییم یک دولت، جفا در حقِ حقیقت است. در کنار دولت، دولت‎های دیگری هم هستند و قسمت اعظم نیروهای فعال محرک را سپاه در اختیار دارد. منابع اقتصادی بین نهادهای مختلف جمع شده. سپاه بنگاه‎هایی مثل آستان قدس و بنیاد مستضعفان را در دست دارد و همچنین نهادهای مختلفی که خارج از حیطه دولت کار می‎کنند؛ دولت هم این «دولتچه‎»ها را تحمل می‎کند چون نمی‎تواند آنها را کنترل و حذف کند. زمان احمدی‎نژاد می‎گفتند ۲۰ میلیارد دلار کالای قاچاق در کشور وجود دارد؛ وقتی قاچاق هست یعنی دولت نمی‎تواند مرزها و گمرک‎ها را کنترل کند که این هم یکی از نمادهای «دولت درمانده» است.

سیاست واحد هم در جمهوری اسلامی وجود ندارد. علی خامنه‎ای برای خود یک هیات مشاوره دارد که قدرت آنها در تصمیم‎گیری و سیاست خیلی بیشتر از دولت است چون حرف آخر را آنها می‏‌زنند. روی صحنه چیزی به اسم مجلس شورای اسلامی وجود دارد اما عملاً مثل مُهر روی تصمیمات خامنه‎ای عمل می‎کند و ظاهراً به آنها مشروعیت و رسمیت می‎بخشد. خامنه‌‏ای مشاور امور بین‎الملل، سیاسی، اقتصادی و نظامی دارد، مجمع تشخیص مصلحت نظام را زیر بلیت خود دارد و دولت عملاً هیچکاره است. وقتی عملکرد دولت را با بقیه نهادها مقایسه می‎کنیم می‎بینیم در این چارچوب هم چیزی به اسم دولت وجود ندارد. وقتی دولت در کنترل ارز و بازار و اعتبار پول ملی کنترلی ندارد، این نیز نشانه‌ای از تعریف دولت درمانده است که درباره دولت حسن روحانی صدق می‌کند.

بنابراین خلاصه بگویم، آنچه دولت در مورد تحریک از سوی کشورهای همسایه علیه ایران می‎گوید تحریک نیست بلکه یک «اقدام» است و این اقدام برای دولت‎ها شکل دفاعی دارد و در سطح بین‌‏الملل نیز حمایت‎هایی دارند و کشوری مثل آمریکا وارد قضیه شده چون آنها منافع درازمدت پشتیبانی از متحدین خود با حفظ امنیت منطقه را دنبال می‎کنند. پیش‌بینی من این است که اروپایی‎ها نیز به این فشارها خواهند پیوست.

-مقام‎های آمریکایی در بسیاری از سخنرانی‌های خود روی شنیدن صدای مردم ایران و اعتراض‎ها و اعتصاب‎ها تاکید می‎کنند. مقامهای جمهوری اسلامی هم ۴۰ سال است دائم شعار می‎دهند و از جایگاه و نقش عظیم آحاد مردم در تصمیم‌گیری‎ها می‎گویند. در عمل جایگاه مردم ایران در تحولات سیاسی کجاست؟

-صحبت از کشوری می‎کنیم که بسیار وسیع است. از نظر وسعت خاک شاید سیزدهمین کشور بزرگ دنیا محسوب می‎شود آنهم در منطقه‎ای بسیار حساس که در شمال و جنوب آن دو منبع و شاهرگ انرژی وجود دارد و ادامه سلامت این دو شاهرگ بر اقتصاد و امنیت بقیه دنیا تاثیرگذار است. وقتی از هم پاشیدن کشور خیلی کوچکتر مثل سوریه و عراق می‎تواند بر امنیت منطقه تاثیر بگذارد طبیعتاً تغییر حکومت در ایران به سادگی و کم‌هزینگی تغییرات در عراق و افغانستان نخواهد بود. بنابراین مقدمات کار متوجه تضعیف بیشتر حکومت و سوق دادن آن به مرحله‏‌ی فروپاشی است.

تلاش دولت ترامپ نزدیکتر کردن فروپاشی است

حکومت ایران ۳۵ سال هرگز رو به جلو حرکت نکرده و دائم به تضعیف خود و تخریب آن خانه کلنگی که مثال زدم اقدام کرده، اما چون ذخایر زیادی در این خانه بود سقف آن نسبتاً محکم و ستون‎ها پایدار بودند و این تخریب خیلی به چشم نیامد. در دولت اوباما به این فکر بودند که شاید تَرَک‎های دیوار آن خانه را می‏‎شود گچ گرفت و کاغذ دیواری چسباند و آن را مرمّت کرد. بنابراین امکانات عرضه می‎کردند که محکم‎تر شود، به این امید که تغییری پیدا شود. اما دولت ترامپ نگاه دیگری دارد و از این خانه کلنگی قطع امید کرده و می‌گوید این حکومت در حال فروپاشی است و تلاش دولت او این است که مرحله‎ی فروپاشی را نزدیکتر کند و از حفظ این مجموعه قطع امید کرده است. حالا هم می‎گوید جواز صادر می‎کنیم که تخریب به دست خود مردم در داخل صورت گیرد و تدریجاً این بنا را فرو بریزند و جواز ساخت هم می‎دهیم که یک بنای تازه درست کنند ولی مداخله‎ی آنها در این مرحله از اعمال فشارهای غیرحاد و غیرنظامی خارج نمی‎شود. البته تاثیر این فشارها کمتر از فشار نظامی نیست. اعمال فشارهای غیرنظامی طبیعتاً برای کشوری مثل آمریکا هزینه بسیار کمتری دارد و عملاً هزینه‎ای ندارد. هزینه آن چانه‎زنی و دیپلماسی و مذاکره با اروپایی‎هاست. اما اگر برگردیم و الگوی عراق را مقایسه کنیم می‎بینیم هزینه‌های نظامی چقدر سنگین است و در مورد ایران با توجه به وسعت خاک و ابعاد جمعیت در صورت تغییر به وسیله‎ی مداخله مستقیم نظامی صورت گیرد هم نیروی خیلی زیادی می‎خواهد که در اختیار آمریکا نیست و هم هزینه مالی گزافی می‎خواهد که آمریکا آماده پرداخت آن نیست و ضرورتی هم ندارد این هزینه و خطر را بپذیرند. بنابراین به تشدید روند فروپاشی کمک می‎کنند ولی حرف آخر را در این میان مردم ایران می‎زنند.

حکومتِ درمانده برای بهبود امور هیچ راه حلی ندارد

مردم ایران باید به زندگی آینده فکر کنند. در این خانه‏ کلنگی زندگی امروزشان تباه شده و باید زیر سقفی که هر روز نگران فروریختن آن هستند زندگی کنند. آب آشامیدنی ندارند و تنور آنها نان درست نمی‎کند و هزار و یک امکانات اولیه دیگر برای بیشتر مردم وجود ندارد. نکته مهمتر که مردم باید فکر کنند اینست که در این خانه فرزندی که به دنیا آوردند حتی قادر به آموزش دیدن نیست. بزرگترین دارایی کشور مثل بزرگترین ارزش یک خانه، ساکنین آن هستند و ساکنین امروز در فقر و ترس و نگرانی‌اند و امیدی به فردا ندارند. جمهوری اسلامی با وضع موجود برای نسل آینده نه برنامه و امکانات و نه نیت سرمایه‎گذاری دارد. حکومت دانشگاه را عقب‎تر از حوزه قرار می‎دهد و تعلیمات دینی را بالاتر از تعلیمات علمی می‎بیند و همه تلاش آن در خدمت پیشبرد مسائل عقیدتی خودش است. جمهوری اسلامی با علم امروز روی موافقت ندارد. با این توصیفات، مردم برای فردا فرزندان خود را به عنوان عامل مولّد از دست می‎دهند. به این ترتیب جوانان امیدی به فردا ندارند. مردم باید به جمع‎بندی برسند که یک روزی امکان دارد این ساختمان فروبریزد و خطرهای امنیتی آن برای همسایگان بیشتر شود، حتی برخورد نظامی در آن شرایط قابل توجیه باشد آن وقت سقف بر سر این مردم فرو می‏‌ریزد و آوار می‌شود. در حالی که کم‎هزینه‎تر آنست که مردم با دست خود تکلیف‌شان را با حکومت روشن کنند؛ یعنی بگویند این خانه کلنگی قابل ترمیم و نجات نیست و باید شروع تازه‌ای داشته باشیم و خانه‌ای نو بسازیم؛ این بهترین موقعیت برای مردم است. خارج از این خانه‏ کلنگی تقریباً همه موافق‌اند. بعضی موافق ساکت و بعضی مثل آمریکا موافقِ فعال. حکومت کاملا درمانده است و برای بهبود امور هیچ راه حلی ندارد. نقش کشورهای خارجی هم مهم است اما بزرگ‏ترین نقش را مردم در داخل کشور بازی می‌کنند. شرایط فروپاشی حکومت غیرقابل اجتناب است. به هر کجای حکومت نگاه می‌کنید فاسد است و نمی‎شود آن را نگه داشت.

-چه اندازه احتمال دارد رژیم ایران برای فرار از این موقعیت دست به آتش‏بازی بزند و وارد یک جنگ شود؟ شبیه کاری که بشار اسد در سوریه‏ بحران‎زده کرد و هفت سال جنگ را ادامه داد اما قدرت را هنوز حفظ کرده...

-فردی را می‎شناختم که همسر و خانواده خوبی داشت. همسر بدون اینکه به شوهر گفته باشد از بیماری خود مطلع شد. این خانواده یک فرزند دختر داشتند که نیازمند کمک مادر بود و شرایط روحی عادی نداشت و احتیاج داشت تنگانگ مورد مراقبت مادر باشد. مادر وقتی اطلاع پیدا کرد مرگ او ناگزیر است در تصمیم آنی هم خودش را از بین برد و هم فرزند را، چون فکر می‎کرد بعد از او دیگر امکان حیات عادی برای فرزندش وجود ندارد. از دید آن بانو تصمیمی که گرفت خیراندیشانه بود ولی کسی‌ که در این مرحله قرار می‎گیرد شبیه معتادی است که در لحظه‌ی نیاز به مواد لازم دسترسی ندارد و هر کاری ممکن است انجام دهد و حتی به دیوانه‏‌ی زنجیری تبدیل می‎شود.

علت اینکه حکومت‎ها از جمله اروپایی‌ها با نرمش با نظام جمهوری اسلامی برخورد می‎کنند به این علت نیست که جمهوری اسلامی حکومت مورد پسند اروپایی‎هاست یا قصد نگه‎داشتن آن را دارند. هیچ کجای این حکومت با معیارهای زندگی در غرب همخوانی ندارد. ولی آنها نگران هستند مبادا این زنگیِ مست در شرایط فروپاشی آسیب‎هایی بزند که به همسایه‎ها و صلح دنیا لطمه بخورد. این امکان وجود دارد که اگر جمهوری اسلامی خود را در شرایط دشوار ببیند این کار را بکند اما احتمال آن را خیلی کم می‎بینم. چون در شرایط آخرین روزها حکومت دچار ضعف زیادی خواهد شد و بضاعت‎های خود را از دست می‎دهد. ما تصور می‎کنیم حکومت اقدامات غیرقابل پیش‎بینی می‌کند، در حالی که تدریجاً وقتی ضعیف‎تر شد امکانات نیز از دسترس حکومت دور می‎شود. نمی‎شود فردای حکومت را با ظرفیت‎های امروز در نظر گرفت. اما دیکتاتورها هیچوقت خود را در شرایط فروپاشی و روز آخر نمی‎بینند و همواره امیدوارند خود را نجات دهند. اتحاد شوروی هم این کار را نکرد. من معتقدم جمهوری اسلامی بعید است خودش را در مقطعی ببیند که گمان کند روز آخر است و به همین دلیل دست به اقدامات مخرّب بزند.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy