زن و مرد، پیر و جوان،
کارمند و بیکار، سیاه و سفید،
بی سقف و مستأجر
راستگرا و چپگرا، کمونیست و آنارشیست،
بی حزب و بی سندیکا و بی انجمن، بدونِ نماینده و بدونِ سخنگو
خشمگین و آرام، در ابتدا و در انتهای صف،
همگی باهم، با پوشیدن یک ژیله زرد نارضایتی خود را نشان میدهیم.
ژیله زرد یعنی ناخشنودی از وضعیت اقتصادی.
یعنی جشن سال نو است و پول نداری.
یعنی وقت غذاست و غذا گران است.
بدین معناست که آخر ماه است و کرایه خانه گران است.
یعنی بنزین گران شده و هر روز مجبوری مسیر همیشگی را رانندگی کنی تا به محل کارت برسی و حقوقت اضافه نمیشود، فقط مخارج است که هی بالا میرود، اضافه بر همه بر روی بنزین مالیات هم بستهاند.
یعنی فاکتور برق گران شده است، یعنی باز نرخ گاز گران شده است.
زمستان است و دیگر نمیشود اینطوری ادامه داد.
چرا نرخِ مخارج اینقدر بالاست؟ چرا حقوقم تا آخر ماه، دیگر کفافم را نمیدهد؟
چرا چندرغاز حقوقِ بازنشستگی به نسبت بالا رفتن تورم زیاد نمیشود؟
چرا فکری به حالِ مردم نمیکنند؟
به خیابان میآیم تا اعتراضم را نشان بدهم.
فقط من نیستم، بقیه هم هستند، عده مان کم نیست.
اما هیچ شبیه هم هم نیستم از کارگر تا بیکار از آموزگار تا پرستار از کسبه تا کشاورز و دانشجو
فصلِ مشترک همگی ما ناخشنودیمان است از وضعِ اقتصادی.
به خیابان میآییم و به محلات ثروتمندان میرویم تا صدایمان را بشنوند.
علامت مان یک ژیله زرد پلاستیکی است برتن محض احتیاط!
زردی ژیلههای ما رنگِ فوّریت و اضطراری بودنِ حرکت ماست
زردی ما زردی قاشق و چنگالها و بشقابهای طلای ثروتمندان نیست
به خیابان میآییم و در خیابان بزرگ شانزه لیزه جولان میدهیم.
شعار میهیم و نارضایتی خود را آشکار میکنیم.
بیمه و مسکن برای همه، درمان و آموزش و رفاه برای همه.
لشگری عظیم از ماموران با سپر و کلاه خود و ماشینهای آبپاش جلوی راهمان را گرفته است.
این بدین معناست که هیچ قصد شنیدن و فهمیدن ما را ندارند.
خواستههایمان را بیان میکنیم: نان و مسکن و بیمه برای همه!
ما فریاد زدهایم و آنها میخواهند صدای ما را خاموش کنند.
بسویمان گاز اشک آور میاندازند، و ما بسوی کاخ الیزه میرویم تا صدایمان را به گوش آقای رئیس جمهور برسانیم؛ او در حال بازی قایم موشک با خرس پاندا، همان فرزند خوانده ملکه است و ملکه چشم و گوشهای او را با دستمال ابریشم مارکدار گرانبهایی بسته است. ژوپیتر صدای ما را نمیشنود. جلوی کاخ الیزه همچنان شعار میدهیم و خواستههای خود را باز هم تکرار میکنیم. ملکه پردههای گرانبهای الیزه را میکشد و پنجره را میبندد. ژوپیتر اصلاَ ما را نمیبیند. کلافه میشویم و با ژیلههای زردمان به تختههای چوبی ساختمانی در دست تعمیر حمله میکنیم و اشکریزان و فریاد زنان زیر دود و گاز اشک آور همچنان خواستههایمان را تکرار میکنیم تا هر طور شده بشنوند.
ژیلههای زرد مان پناهگاه ماست.
ژیلههای زرد مان راهنمای ماست.
ژیلههای زرد مان، ما را باهم متحد میکند.
ژیلههای زرد مان، ما را به سوی گردانندگی شورایی و قدرتِ مردم میبرد.
ژیلههای زرد مان ما را به سوی برقراری حکومت شورایی میبرد.
ژیلههای زرد مان از همگی میخواهد در رفراندم شرکت کنند و هر قانونی را به رإی ملت بگذارند.
ژیلههای زرد مان جزئی از وجود و تن ماست و به ما وفادار است و برای هیچ سرمایه دار فرانسوی یا اروپایی کار نمیکند.
ژیلههای زرد مان برای سعادت بینوایان تلاش میکند.
ژیلههای زرد مان به نفع بشر و رفاه او برخاسته است.
گرچه زره پوشها و بولدوزرهای غول پیکر سد راهش شدهاند.
ژیلههای زرد مان دربرابر ژوپیتر ساکت نخواهد ماند.
سال عوض میشود و ما شادان و امیدوار در خیابان میمانیم
و سال نو را در برابر هشت هزار پلیس جشن میگیریم.
ژیلههای زرد مان هر شنبه در خیابان خواهد بود.
سال نو مبارک!
اول ژانویه ۲۰۱۹
اندر باب لزوم نوآوری در حل مشکلات اجتماعی، زهرا نجفی