پس از توافق برجام، خطر حملهی نظامی آمریکا به ایران تا مقدار زیاد کاهش یافته بود. در دو هفته گذشته، پس از اعلان خروج نیروهای آمریکا از سوریه وسیلهی ترامپ، حمله به نظام اسلامی و تهدید نظامی و بتبع آن به ایران، بشدت افزایش یافته است. در این راستا، همزمان دو عضو اصلی شورای امنیت ملی آمریکا یعنی وزیر خارجه و مشاور ترامپ سفر به منطقه را آغاز کردهاند. در تمام ملاقاتها و سخنرانیهای مربوطه از عزم آمریکا برای رویاروئی با نظام اسلامی سخن رانده شده است. اصطلاح بکار برده شده یعنی تلاش در راه "تغییر روش" نظام اسلامی بدون تغییر رژیم ممکن نیست. بولتون دشمن سرسخت نظام اسلامی و حامی تند اسرائیل در آن کشور اعلان کرد که در ماه سپتامبر گذشته، پس از حمله موشکی به سفارت آمریکا در بغداد و کنسولگری در بصره، سخن از حمله به ایران به میان آمد. مخالف حمله به ایران، نیروهای مسلح آن کشور بودند. حال با خروج متیس وزیر دفاع از صحنه تصمیم گیری آمریکا، شرایط برای حمله مستقیم نظامی به ایران، با مخالفت جدی در شورای امنیت ملی آن کشور که یکدست شدهاند، روبرو نخواهد بود.
چنین بنظر میرسد که سیاست آمریکا در خاورمیانه چه از نظر دیپلماتیک و چه نظامی، با خروج نظامیان از تصمصم گیری، بر دوش وزیر خارجه، مشاور امنیت ملی و داماد ترامپ گذارده شدهاند. همگی از هواداران اسرائیل و شخص نتیاهو میباشند. تمامی کشورهای عرب، حتا عراق که سالها زیر نفوذ نظام اسلامی قرار داشت، در این دیدارها موضع تند بر علیه ایران و یا دستکم تا مقداری بی طرفانه اتخاذ کردند. هیچ کشوری سخنی در اتحاد با ایران به زبان نیاورد. روسیه، یگانه متحد موثر نظام اسلامی که به ویژه در سپاه پاسداران و بخش امنیتی آن، بخاطرسالهای زیاد همکاری به صورت آموزش نظامی و اطلاعاتی، ارسال تجهیزات و جنگ افزار، نفوذ زیادی کسب کرده است، ساکت و تنها به نظاره اکتفا کرد. این واکنش روسیه به ویژه پس از اخراج (واقعی و نه رسمی) نظام از سوریه، بسیار گویاست. میتوان نتیجه گرفت که به احتمال زیاد، بده بستانی میان ترامپ (البته بدون مشورت با نظامیان) و پوتین، انجام یافته که روسیه با حفظ پایگاههای خود در سوریه، تعیین کننده اصلی (میان قدرتهای بزرگ جهانی) سرنوشت آینده حکومت و نظام سوریه، چه یکپارچه و یا تجزیه شود، بر گزیده شده. البته در این میان امتیازاتی به ترکیه به صورت اجازه استقرار نیروهای آن کشور در شمال و افزایش نفوذ سنی مذهبها به هزینهی حکومت علوی آن کشور، نیز داده خواهد شد.
در برابر، روسیه نیز تضمین نماید که دست از حمایت از نظام اسلامی برداشته و از نفوذ خود در سپاه، در برابر تحولات احتمالی در ایران، برای اثر گذاری و یا خنثی سازی استفاده نکند. البته باید توجه داشت که تفاهم در صحنهی جهانی هر لحظه میتواند، براثر وقایع غیر قابل پیش بینی و یا مداخله نیروهای درجه دوم، به شدت تغییر یافته و هر لحظه خود را با واقعیتهای نوین، تطبیق نماید. از آن میان میتوان به مخالفت نظامیان آمریکا برای خروج از سوریه و یا کشته شدن چهار تن آمریکائی در آن سرزمین یاد کرد، که میتواند بر زمان و نحوه خروج نظامی آمریکا اثر گذارد. اما تاکنون نشانهای از تغییر سیاست دو ابر قدرت جهان در مورد سوریه دیده نشده است. بسیاری براین نکته انگشت گذاردهاند که مسایل داخلی دو رئیس حکومت در آمریکا و اسرائیل و آسیب هائی که بر آینده سیاسی آنان وارد گردیده، انگیزه این دو فرد تعیین کننده برای آعاز عملیات نظامی بر علیه رژیم اسلامی، را افزایش داده است. انگیزه قوی دیگر آمریکا برای حل مسالهی ایران، خواست شدید آن کشور برای خروج فوری از منطقه و تمرکز بر آسیای خاوری میباشد. باید در نظر گرفت که اگر مساله ایران از نظر آمریکا "حل" شده باشد، در ملاقات آینده، ترامپ دست پرتری در برابر کیم (کره شمالی) و متحد نزدیک آن چین خواهد داشت که انگیزه دیگری برای سرعت بخشیدن بر عملیات آمریکا در خلیج فارس خواهد بود. تمامی قدرتهای پاسفیک، از ژاپن گرفته تا استرالیا، تایوان، کره جنوبی و سنگاپور به شدت خواهان موفقیت در مذاکره ترامپ - کیم هستند.
نبود نظام اسلامی در مسند قدرت در ایران، احتمال پایان درگیری و بر قراری ثبات نسبی در سوریه، لبنان، افغانستان و یمن را بشدت افزایش میدهد. در چنان صورتی، همچنین تهدید بر امنیت عربستان و دیگر حکومتهای عرب کرانه خلیج فارس کاهش خواهد یافت که دست غرب را برای تحول در آن سرزمینها، بازتر خواهد نمود. حتا در جمهوری اسلامی بسیاری به این نتیجه رسیدهاند که خطر درگیری نظامی با آمریکا به شدت افزایش یافته. این مطلب در رسانههای داخلی بازتاب گسترده داشته است. رسانههای داخل ایران با دقت تاسیسات نظامی جدید در نزدیکی مرزهای ایران در عراق را با ظن مقدمات حمله، تعقیب مینمایند.
با اعلان رئیس جمهور آمریکا، دال بر خروج نیروهای نظامی از سوریه و رسیدن به نوعی تفاهم ضمنی با روسیه در این مورد، حملات اسرائیل به مواضع نیروی قدس در سوریه و تبلیغ در باره آن به شدت افزایش یافت. از هفته گذشته تاکنون، روزانه چندین بمباران به تاسیاست و استحکامات سپاه در سوریه انجام گفته که از نظر شدت و تکرار بی سابقه بوده است. در آخرین خبر، برای نخستین بار منابع سوری از کشته شدن ۱۲ عضو سپاه در حملات هوائی اسرائیل خبر میدهند. روسیه بدون هیچگونه واکنش تنها نظاره گر فعالیتهای اسرائیل بوده است. حتا میتوان ادعا کرد که روسیه از اینکه اسرائیل وسایل اخراج نیروهای سپاه از سوریه را بعهده گیرد و صحنه را از وجود رقیب - متحد ناخوشایندی که به وجودش دیگر نیاز نیست، خالی کند، خشنود است. هرچه آسیب بر علیه نیروهای نظام اسلامی شدت گیرد، روسیه ساده تر میتواند مهار آن سرزمین را به طور کامل و بدون رقیب در دست گیرد. با خروج رژیم اسلامی از سوریه، بشار اسد تنهاتر شده و به طور کامل بنا به منافع ملی روسیه، و یا حکومت آن "امپراتوری" عمل و یا از صحنه خارج خواهد شد.
در افغانستان، وضعیت متفاوت است. آمریکا قصد خود را برای خروج از آن سرزمین که هفده سال در آن گیر کرده، اعلان کرده است. لازمه این امر، برقراری ثبات نسبی در داخل کشور است که بدون رسیدن به تفاهم قابل دوام با طلبان غیر ممکن میباشد. طالبان و پاکستان با درک این مطلب، بر شدت حملات خود افزودهاند. در آخرین حمله طالبان به یک مرکز دولتی در ایالت وردک، بیش از ۱۰۰ نفر از نیروهای دولتی جان باختهاند. پس از سالهای دراز که از زاده شدن طالبان میگذرد، چنین برداشت میشود که نظام اسلامی، هنوز خطر طالبان و متحدان نزدیک آن یعنی پاکستان و عربستان بر امنیت ایران را درک نکرده، که بعید است بنظر میرسد و یا برایشان اهمیتی ندارد. قدرت گیری نیروهای به شدت مذهبی و ضد شیعه در تمامی مرزهای خاوری ایران، تهدیست استراتژیک بر امنیت ملی ایران. از روز نخست حمله آمریکا به افغانستان تا کنون، منافع ایران (وحتا نظام اسلامی) دیکته میکرد که ایران برای بر قراری ثبات و تحکیم حکومت مرکزی آن سرزمین، با آمریکا همکاری نزدیک میکرد. حال در واپسین لحظات عمر نظام اسلامی، هنوز هم چنین اقدامی سودمند است. حرکتی در این مورد از سوی نظام، دیده نمیشود. افغانستانی به نسبت با ثبات، در جهت منافع تمامی جهان، منهای پاکستان میباشد و از این رو تغییر رژیم در ایران، در این مورد به سود همه و به ویژه چین و هند تمام میشود.
نظام اسلامی با ساده لوحی غیرقابل تصور، براین باور بود که اروپا در رقابت با آمریکا، نگاهبان رژیم اسلامی خواهد بود. نظام اسلامی درک نکرد و هنوز هم درک نمیکند که برای اروپا و یا کشورهای خاور دور، ایران بدون در نظر گرفتن رژیم آن اهمیت دارد و نه رژیم اسلامی. البته هرچه رژیم منطقی تر باشد، امکان همکاری و اتحاد افزایش مییابد. آمریکا با اروپا دارای روابط درازمدت سیاسی، اقتصادی، نظامی و به ویژه فرهنگی است که بر دو پایه بسیار استوار دمکراسی و اقتصاد باز قوام یافته است و توانست در برابر حملات شوروی پس از جنگ دوم جهانی، مقاومت کند. منافع اروپا و یا خاور دور در حفظ همبستگی با آمریکا را نمیتوان به سادگی مورد حمله قرار داد. آنهم به ویژه وسیلهی نظام به شدت منفور اسلامی. اقدامات غیر منطقی و تروریستی (و احمقانه) نظام اسلامی در اروپا که تا این لحظه نیز ادامه داشته و از یادها نرفته، آب به آسیای دشمنان ایران و رژیم اسلامی میریزد. لحن سخن گفتن اروپا بخاطر سنت درآزمدت دیپلماسی و قدرت سخت کم تر، با لحن مستقیم و خشن آمریکا متفاوت است. اروپا همچنین بخاطر مشگل هجوم مهاجرین از بهم خوردن ناگهانی وضعیت موجود در منطقه، بشدت نگران است. اما رقابت محدود بهیچوجه دلیل نمیشود که فرض براین قرار گیرد که اروپا بخاطر منافع اقتصادی نامعلوم متحد و یا حافظ نظام اسلامی میباشد. بازهم در هفته گذشته، ما شاهد پیوستن علنی اروپا به جبههی آمریکا، در خواست آشکار تغییر رژیم در ایران میباشیم. برگذاری نشست لهستان به ابتکار آمریکا و در باره ایران و با شرکت مخالفان رژیم (وحتا برخی مخالفان ایران یک پارچه)، در راستای اعلان آشکار پیوستن بخش بزرگی از کشورهای اروپائی به تلاشهای آمریکا میباشد. آن کشورهائی که از پیوستن آشکار سرزدهاند، بدون تردید نه به نیکی بلکه با نفرت از نظام اسلامی یاد میکنند. حضور بدون دعوت، اما جنجالی شش سفیر اروپائی در وزارت خارجه ایران را باید اتمام حجت آنان به نظام دانست.
با در نظر گرفتن تمام تحولات و به رخ کشیدن توان نظامی، پرسش اینست که آیا آمریکا در راستای سرنگونی رژیم اسلامی از نیروی نظامی استفاده خواهد کرد و یا تنها به عنوان عاملی برای افزایش فشار میباشد. البته هر کشوری، تلاش خواهد کرد که برای دست یابی به هدف تا آنجا که ممکن است از راههای دیگر و غیر نظامی استفاده کند. اما در مورد ویژه کنونی نمیتوان استفاده از نیروی نظامی را برای سرعت بخشیدن براندازی نظام اسلامی از نظر دور داشت. در حالی که نظام اسلامی دیگر توانی برای رویاروئی با خیزش همگانی ملی، حتا با زور (بخاطر چند دستگی داخلی و فساد) ندارد، زیاد تردیدی نمیتوان داشت. اقتصاد کشور ورشکسته، دیوان سالاری در حال نزدیک شدن به ایستائی کامل، صادرات و منابع درآمد ارزی در کم ترین میزان و همزمان فرار سرمایه از کشور و قاچاق با قدرت تمام، همچنان ادامه دارد. از این رو برای نیروهای امنیتی، انگیزه زیادی برای مقاومت دیده نمیشود. کانون نظام از واقعیت آگاه و در نتیجه اعتماد بنفس خود را از دست داده است. در غیر اینصورت تلاش میکرد که گرهای از مشکلات کشور بگشاید. اما هیچ عملی در این راه دیده نمیشود. به احتمال زیاد آمریکا احساس میکند که زمان مناسب برای فرو آوردن ضربه نهائی فرا رسیده است.
ضربه نهائی در برگیرنده فعالیتهای سیاسی برای کنار گذاردن اختلاف و واکنش در برابر تحولات آینده ایران و به ویژه با اروپا، روسیه و اعراب و در درجه پائین تر با هندوستان و چین میباشد. تماس و مذاکره با فرماندهان نظامی در داخل و خارج کشور که از سالهای پیش آغاز گردیده بود، شدت بیش تر بخود خواهد گرفت. البته چنین تماسها منحصر به نظامیان نبوده، بلکه سیاسیون نظام را نیز در بر میگیرد. فعالیت جاسوسان، خبرچینها و "سلولهای خفته" به ویژه در "بیت رهبر" و اطلاعات سپاه که سالها برای چنین روزهائی سرمایه گذاری شده، نیز شدت خواهند گرفت. با تمام این احوال، نمیتوان مداخله نظامی که با جنگ الکترونیکی و سایبری برای از کار انداختن مراکز فرماندهی و اطلاعاتی آغاز و میتواند به پرواز هواپیماهای متعدد بر آسمان ایران منجر خواهد شد، در صورت لزوم غافل بود. البته اگر چنین ضرورتی پیش آید. سناریوی دیگر چنین میباشد که پس از پرواز بدون چالش هواپیماهای آمریکا در آسمان ایران، نیروهای مسلح زیر عنوان دفاع از کشور و برقراری امنیت، قدرت را در دست گیرند.
هرگونه مداخله نظامی در ایران که احتمال بالای آن را نمیتوان از نظر دور داشت، برخلاف استقلال و امنیت کشور در حال و آینده خواهد بود و باید به شدت در برابر آن مقاومت نمود. نه تنها پیمودن راه به سوی دمکراسی و حکومت قانون به شدت آسیب خواهد دید، بلکه حتا خطر تجزیه و جنگ داخلی، در خلاء قدرت مرکزی بر این کشور سایه خواهد افکند. هرگونه تغییر رژیم در ایران باید به دست ایران و آنهم در زمانی انجام گیرد که قدرت مرکزی برای حفظ امنیت داخلی، هنوز از هم نپاشیده است.
تبعیض تا هولاکاست، شکوه میرزادگی
اسب مرده میدان عراق،، آگری اسماعیلنژاد