عصرایران - احسانمحمدی - میگویند بیشتر آدمها مشورت نمیکنند که ایدهشان را کسی به چالش بکشد، مشورت میکنند که ایدهشان توسط دیگری باز تایید شود!
احتمالاً شما هم با دیدن تیتر، کلیک کردهاید که صحبتهای سانسور شده کارلوس کیروش را بخوانید. بخشی از دلیل این کلیک برای آن است که صحبتهای احتمالی کی روش را بخوانید که ذهنیت شما را در مورد او و تیم ملی ایران تایید کند. اما اینجا هیچ چیز خبری از صحبتهای کیروش نیست گرچه به تجربه باور دارم آخرین گفتگوی او با عادل فردوسیپور حاوی حرفهایی است که نگفت یا گفت و پخش نشد یا بین او و عادل ماند. بیشتر چهرهها، جدیترین حرفهایشان را در شرایط «Off the record» میزنند. یعنی به طور غیررسمی و خودمانی وقتی دوربین و ضبط خاموش است، نه برای درج در جراید و انتشار همگانی.
این گفتگو در شرایطی از برنامه ۹۰ پخش شد که کیروش دیگر در ایران نیست. طبیعی است که بسیاری از ما کنجکاو باشیم که آخرین حرفهای سرمربی هشتساله ایران را بشنویم. گفتگویی که البته بسیاری را قانع نکرد و عادل فردوسیپور که از او به عنوان بزرگترین حامی رسانهای کیروش نام برده میشود، برخلاف عادت معمول ترجیح داد با تکان دادن سر پاسخهای کیروش را بیشتر تایید کند و وارد چالش نشد.
پیش از انتشار این گفتگو هم کیروش با انتشار عکس مشترک تمام خندانی از فردوسیپور از او تقدیر کرده بود. اما این گفتگو بیش از آنکه گرهگشایی کند دوباره آتش را میان موافقان و مخالفان کیروش تندتر کرد. اگر جنگ هشتساله میان ایران و عراق با «آتش بس» فروکش کرد، جنگ هشتساله میان موافقان و مخالفان کیروش انگار آتشبسی به دنبال ندارد و مشخص نیست کش دادن این ماجرا چه سودی به حال کشور دارد؟
حتی اگر نقدی تلخ باشد، خیلی بیراه نیست که ما ایرانیان چندان از تاریخ نمیآموزیم. اینکه آیا ملل دیگر میآموزند یا نه، خبر ندارم اما با مرور گذشته به این نتیجه میشود رسید که ما خیلی اهل «آموختن از روزگار» نیستیم و آنکس که از روزگار نیاموزد، از هیچ آموزگاری نخواهد آموخت.
اگر عبرت میگرفتیم از روزگار، آن وقت دست به قدسی کردن انسانهای روی زمین نمیزدیم و در دفاع از سیاستمدار و ورزشکار و هنرمند این همه گفتار دو قطبی سیاه و سفید، فرشته و شیطان نمیشدیم. میپذیرفتیم که همه انسانها - از جمله چهرههای محبوب ما- میتوانند خاکستری باشند.
پرونده کارلوس کیروش در ایران بسته شد. او به اندازه توان خود کوشید به فوتبال ایران کمک کند و حالا این کار را در قبال کشور دیگری انجام خواهد داد و اگر روبروی تیمملی ایران قرار بگیرد، جز به شکست دادن ما فکر نمیکند. امری کاملاً طبیعی. چیزی شبیه خولیو ولاسکو در والیبال.
سربرگرداندن و واکاوی ماجرا اگر صرفاً برای اثبات اینکه حق با کیروش بود یا نه باشد، هیچ دردی دوا نمیکند چون بسیاری از ما نه برای آموختن، که برای یافتن نیزهای تازه این کار را میکنیم، نیزهای که آن را به قلب مخالفمان فرو کنیم و با مشتهای گره خوشحال باشیم که حقانیتمان ثابت شد!
زندگی پیش رو قرار دارد. اگر راست میگوییم از قدسیکردن آدمها به ویژه در ورزش (کیروش، برانکو، علی کریمی، فرهاد مجیدی، علی پروین، شفر، قلعه نوئی و...) پرهیز کنیم و بپذیریم نقادی به آنها کمک میکند.
کاش کیروش در پایان هشتسال حضور در ایران میگفت: حمایت بیقید و شرط و توام با پرخاش برخی از شما اهالی ورزش، به من زیان زد. اگر میخواهید کسی را بکوبید از او بد دفاع کنید. خیلی از شما از من بد دفاع کردید. این کار را در قبال دیگران انجام ندهید. هیچکس آنقدر مقدس نیست که نتوان او را نقد کرد.
تعرض به سنگ قبر کارل مارکس در لندن