این که وزیر خارجه ی بزرگ ترین قدرت جهانی، خبرنگاری ایرانی را رسما دعوت کند و به مدت ۳۵ دقیقه با او به طور خصوصی در مورد مسائل ایران به گفت و گو بنشیند، موضوعی است مهم که پیش آمدن آن بسیار نادر است و قطعا وزیر خارجه ی امریکا، یا مشاوران او، اهمیتی در این گفت و گو دیده اند که چنین وقتی در اختیار خبرنگار ما قرار داده اند.
من به مسیح، به عنوان یک زن خبرنگار که فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته، به خاطر این موضوع تبریک می گویم چنان که تا کنون هر قدم مثبت و خلاقی که برداشته بسیار خوشحال شده ام و به او تبریک گفته ام و بعد از این هم خواهم گفت و آرزوی موفقیت روز افزون اش را به عنوان یک خبرنگار موفق خواهم داشت.
به حرف ها و حدیث ها و موافقت ها و مخالفت هایی هم که مسیح با آن ها رو به روست کاری ندارم چرا که در هر جامعه ای، و در هر شغلی، این مسائل به طور طبیعی وجود دارد و از آن گریزی نیست. درست و غلط ها در مورد مسیح، مثل هر موردِ دیگری در طول زمان مشخص خواهد شد و محال است باری که راست است کج شود یا باری که کج است به مقصد برسد.
اما مسیح این بار، به شکل جدی، به عنوان -اگر نگوییم سیاستمدار- یک فعال سیاسی وارد میدان شده و هر چند با ترکیبی از خبرنگار و فعال سیاسی در مقابل پمپئو قرار گرفته اما وزن عمده ی گفت و گوی او به عنوان فعال سیاسی بوده است و نه مخبری که مثلا خواسته رپرتاژی تهیه کند.
بنابراین در کنار تبریک خبرنگارانه، چند سوال مهم سیاسی نیز مطرح می شود که ربطی به مسیح خبرنگار ندارد.
یکی از این سوال ها را در اینجا مطرح می کنم همان طور که تا کنون سوال های مختلفی از فعالان سیاسی و سیاستمداران کرده ام و چون مسیح پیش از دیدار امروز، وعده ی صراحت و شفافیت داده است، فکر نمی کنم طرح این سوال سیاسی، حمل بر برخوردِ منفی با او شود.
موضوعی که مایل ام در باره ی آن سوال کنم این است که آیا مسیح، با «اصلاح طلبان داخل کشور»، اعم از کسانی که با آن ها از قبل دوستی داشته، یا کسانی که در سیاست ایران فعال اند، یا قبلا فعال بوده اند، ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم، تلفنی، ای میلی، حضوری، در طول چند سال گذشته داشته و هنوز هم دارد یا خیر؟
پاسخ به این سوال، به من امکان خواهد داد، تا بقیه سوال های سیاسی خود را مطرح کنم، شاید برای جامعه ی ایرانی و حتی خودِ مسیح مفید و راهگشا باشد.