به یاد ندارم در باره ی آقای بنی صدر، جز دو سه یادداشت کوتاه، چیز دیگری نوشته باشم. علت آن را در همین مطلب خواهم گفت.
ایشان با ۱۱ میلیون رایِ حاصل از نگاه مثبت خمینی، اولین رییس جمهور جمهوری اسلامی شد و بعد از تبدیل این نگاه مثبت به نگاه منفی، یک سال و چند ماه از ریاست جمهوری اش نگذشته، از این مقام خلع شد و به فرانسه پناهنده شد.
کسانی که همسن و سال من هستند و دوران ریاست جمهوری ایشان را دیده اند می دانند که بنی صدر کاراکتری خودخواه و خودمحور دارد. زمانی که به او توصیه کردند در سطحی حرف بزنید که مردم هم بفهمند چه می گویید، ایشان در پاسخ گفت، مردم باید سطح سوادشان را بالا ببرند تا حرف های مرا بفهمند نه این که من سطح صحبت هایم را پایین بیاورم.
در بحث های «مثلا» آزاد تلویزیونی هم که ایشان نقش سر آشپز آش در هم جوش سپاه و فداییان خلق و گروه های چپ و راست سیاسی را بازی می کرد و به عنوان داور و «بزرگ تر» در این بحث ها حضور می یافت، با غرور و تکبر به میان صحبت ها می دوید و مثل یک «همه چیز دان» بحث ها را به سمتی می برد که دلخواه اش بود.
یکی از محسنات بنی صدر نوشتن خاطرات روزانه اش در روزنامه «انقلاب اسلامی» بود. می شد در این نوشته ها، قسمت ظاهری عملکرد او را دنبال کرد.
هر چه اختلاف میان بنی صدر و جناح آخوندهای سرکوب گر نزدیک به خمینی -یعنی دار و دسته ی بهشتی و حزب جمهوری اسلامی که این روزها به جوانان به عنوان فرشته هایی پاک و ایران دوست معرفی می شوند- بیشتر می شد، دو آدم خود محور و خودخواه، یعنی بنی صدر و رجوی در پس پرده بیشتر به هم نزدیک می شدند. جالب اینجاست که یکی از اصطلاحات رایج در آن زمان که زیاد به کار برده می شد «کیش شخصیت» بود که بعدها دیدیم هم بنی صدر و هم رجوی گرفتار این خصلت مذموم هستند.
البته کیش شخصیت بنی صدر، موجب شد دو سه کار خوب از او در زمان مسوولیت و بعد از مسوولیت اش سر زند. یکی حضور مستقیم و بی واسطه ی او در جبهه های جنگ ایران و عراق، و دیگری جدا شدن قاطعانه اش از دار و دسته رجوی در دورانی سخت و دشوار برای خیانت نکردن به کشور و مردم ایران.
اما بنی صدر، بسیار به ۱۱ میلیون رای ریاست جمهوری اش می نازید و همچنان می نازد و این اشتباه بزرگ اوست. این ۱۱ میلیون رای، به بنی صدری که تازه جامعه با اسم او آشنا شده بود و هیچ چیز از او در تاریخ ایران ندیده بود، رای به او نبود؛ رای به نماینده ای بود که خمینی او را به عنوان اداره کننده ی کشور صالح و لایق می دانست.
آقای بنی صدر بعد از سی و خرده ای سال، هنوز به این آرا چسبیده، و آن را دلیلی برای مشروعیت خود در جایگاه ریاست جمهوری ایران می داند.
اخیرا بنی صدر در گفت و گویی با «الشرق الاوسط» جمله ی بی پروایی بیان کرده است که موجب نوشتن این مطلب شد. او به صراحت در پاسخ به این سوال که نماینده ی مبارزه با نظام فعلی کیست گفت:
«نماینده این خط، همین بنی صدری است که جلوی شما نشسته است. او نخستین رییس جمهوری بود که ملت ایران انتخاب کرد. برخی از نیروهای اصلاح طلب نیز اکنون به این نتیجه رسیده اند که این رژیم غیر قابل اصلاح است و «من را آلترناتیو یگانه می بینند».»
در عرصه ی سیاست ایران، که سیاستمداران دو پهلو و سه پهلو حرف می زنند، و انسان نمی داند که نظر واقعی شان در باره ی آینده ی خودشان و ایران چیست، این گونه صحبت کردن بنی صدر جالب است و مشخص کننده ی تکلیف! این رک گویی نشان دهنده ی این است که زندگی با خاطرات گذشته، در تنهایی «ورسای» آن هم در طول ۴ دهه، می تواند شخص را «خود آلترناتیو پندار» کند که موجب تاسف و «دل ریش» شدن آدمی می شود. بنی صدری که بخش بزرگی از جوانان ایران اصلا نمی دانند که کیست و در طول حیات سیاسی اش چه کرده است باید کمی محتاطانه تر سخن بگوید! این که ما هم چیزی در باره ی ایشان ننوشته ایم به خاطر مطرح نبودن ایشان در جامعه ی جوان امروز ایران بوده است.
آقای بنی صدر، با ۸۵ سال سن، و به عنوان اولین رییس جمهور اسلامی ایران، بهتر است به جای میل به در دست گرفتن حکومت در آینده در وضعیتی که قطعا بحرانی و پر برخورد خواهد بود، مثل یک پیر با تجربه و سرد و گرم چشیده، در گوشه ای بنشیند و از راه های خطایی که می تواند آینده را هم مثل امروز تلخ و ناگوار کند سخن بگوید.
حفظ احترام خود، در چنین سن و سالی، مهم ترین کاری ست که یک شخص می تواند انجام دهد. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید!