Tuesday, Feb 12, 2019

صفحه نخست » مقصر کیست؟ شاه یا خمینی؟

shah_021219.jpgحسین ترکاشوند - دیدگاه نو

گروهی از مخالفان جمهوری اسلامی از انقلاب ۵۷ با عنوان شورش تباهیان یاد می‌کنند و آن را بزرگ‌ترین اشتباه مردم ایران می‌خوانند بدون آنکه اشاره‌ای به نقش محمدرضاشاه پهلوی در این انقلاب بکنند. انقلاب پدیده‌ای اجتماعی است که محصول شرایطی اجتماعی است و اینگونه نیست که ناگهان مردمی تصمیم بگیرند انقلاب کنند و انقلاب بشود؛ در بروز یک انقلاب هم نیروهای انقلابی و هم نیروهای حکومت هر دو سهم دارند.
اگر انقلاب به‌راستی تنها متکی بر اراده انقلابیون می‌بود چرا ۴۰سال است که اپوزسیون جمهوری اسلامی هنوز موفق نشده که انقلاب بکند؟ صدالبته دلیل آن وجود آزادی در جمهوری اسلامی نیست اما نقش جمهوری اسلامی در تضعیف تلاش‌های اپوزسیون را نبایددست‌کم گرفت. بازی‌های امنیتی، ایجاد تفرقه، تلاش برای بی‌اعتبارسازی نیروهای مخالف، ساختن شبکه‌ای از متحدان و همراهان در داخل و خارج از کشور و سرکوب همه‌جانبه مردم به قیمت ریختن خون آنها، قتل در زندان و زندانی کردن ده‌ها هزار شهروند شیوه‌هایی است که حکومت برای جلوگیری از انقلاب انجام داده و می‌دهد. روزی که مردم ایران موفق شوند نظام جمهوری اسلامی را تغییر دهند، درکنار اراده مردم معترض، قطعا باید ردپای نقش حکومت در نامید ساختن مردم از اصلاحات و تغییرات تدریجی را پیدا کرد.
بارها گفته شده که محمدرضاشاه پهلوی با بستن فضای سیاسی ایران و با گرفتن امکان فعالیت سیاسی مسالمت‌آمیز و در کنار آن ‌کم‌توجهی و تحلیل نادرست از شبکه آخوندها و میزان قدرتشان، فضای انقلاب را فراهم کرد. شاید سوال کنید که بالاخره شاه باید سرکوب را بیشتر می‌کرد یا آزادی‌ها را گسترش می‌داد؟ پاسخ آن است که متاسفانه محمدرضاشاه برای اکثر نیروهای مخالف سیاست تحدید و سرکوب را در پیش گرفته بود اما در قبال شبکه گسترده آخوندها ترجیح داده بود حداقلی از آزادی را برای آنها درنظر بگیرد. اگر نیروهای ملی که معتقد به اصلاحات بودند آزادی فعالیت داشتند، گفتمان روح‌الله خمینی مقبولیتی پیدا نمی‌کرد. بختیار به جای سال ۵۷، چند سال پیش از آن نخست‌وزیر شده بود و فضا آرام‌آرام به سمت اصلاح می‌برد، آیا مدافعان انقلاب فرصت یارگیری و جذب نیرو می‌داشتند تا به انقلاب بیندیشند؟ درست است که جمهوری اسلامی چنان بلایی بر سر ایران و ایرانی آورده که با دوره مغول هم قابل قیاس نیست اما همین حکومت فاسد و ضدایران، از دل حکومت پهلوی زاده شده است.

با ذکر یک مثال شاید به درستی این استدلال بیشتر پی ببریم. به‌خوبی می‌دانیم که مخالفان جمهوری اسلامی در انتقاد از اصلاح‌طلبان و وادادگی و خفت‌ورزی سیاسی سید محمد خاتمی، به‌درستی تحلیل می‌کنند که دولت محمود احمدی‌نژاد از «لُپ‌لُپ» بیرون نیامد و عملکرد ۸ ساله اصلاح‌طلبان باعث شد تا احمدی‌نژاد امکان جذب مردم را پیدا کند. اگر با این تحلیل موافق باشیم، نمی‌توانیم با سیاست یک بام و دو هوا، حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی را پدیده‌ای مستثنا بدانیم. جمهوری اسلامی از دل حکومت پهلوی زاده شد و این یک واقعیت اجتماعی است. شاید این واقعیت اجتماعی ما را آزرده‌خاطر و ملول کند اما در آن تغییری ایجاد نمی‌کند. نمی‌توانیم با نادیده گرفتن اشتباه‌های محمدرضاشاه پهلوی و دیگر نیروهای سیاسی حکومت او، جمهوری اسلامی را یک حکومت فضایی و مریخی بخوانیم که ناگهان بر سر ایران آوار شد.
اگر پروژه سیاسی‌مان، ارتقاء رضا پهلوی هم باشد، نادیده گرفتن اشتباه‌های محمدرضاشاه و به رسمیت نشناختن آنها، منجر به یک حکومت دموکراتیک نخواهد شد مگر آنکه به دنبال ایجاد چنین حکومتی نباشیم. حتی زمانی که رضا پهلوی به تصمیم‌های نادرست پدرش و دیگر همکاران حکومتی او بپردازد، بلوغ سیاسی خود را نشان داده و به رشد و پیشرفت سیاسی خود کمک می‌کند. این شیوه که برای مبارزه با جمهوری اسلامی باید چشم بر نقایص استبداد شاهی ببندیم، شیوه‌ای نادرست است که نشان از مسخ شدن در انقلاب ۵۷ می‌دهد نه نگاه به آینده ایران و انتطار یک حکومت دموکراتیک، سکولار و مبتنی بر حقوق بشر.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy