تاریخ تنها بر بستر اسناد، شواهد و مدارک روایت شدنی است. تاریخ بدون سند، افسانه است و افسانه نغمهی است برای خوش داشتن و فریب وجدان نسبت به آنچه که پیش از ثبت، محو شده است.
فریدریش نیچه، غرور و وجدان را در روایتگری گذشته دربرابر هم نهاد. غرور انکار پرسشها و تردیدهای وجدان است و مرهمی است بر زخمهایی کهگرچه هنوز بر تن جامعه هویدا هستند، اما آشکارا انکار میشوند. وجدان میگوید مسئولیت این فاجعه برعهده توست. غرور میگوید، نه! و از پذیرش مسئولیت این مصیبت تن میزند. به باور نیچه، خوی آدمی چنین است که در نزاع غرور و وجدان، غرور پیروز میشود وخواب آرام، به بستر باز میگردد.
در برخورد به اشتباههای ریز و درشت نیروهای چپ وروشنفکران در قدرتگیری و تثبیت قدرت جمهوری اسلامی تا کنون این غرور بوده است که سخن گفته و وجدان عملا به حاشیه رانده شده است.
یک نقد جدی از رویکرد نیروهای چپ به آیتاللهها و نیروهای مذهبی در ایران صورت نگرفته است. کمتر کسی آمده است و گفته است که در مبارزه با شاه، چپ و روشنفکران غیرمذهبی بر اساس منطق دشمنِ دشمنِ ما، دوست ماست، چشم بر فعالیتهای مخرب و ارتجاعی نیروهای روحانی در ایران بستند.
برای این نیروها، تضعیف حکومت پهلوی به هر بهایی هدف بوده است. از اینرو، باید نقش نیروهای روشنفکر و چپ در پیروزی روحانیون نقد شود. بایدبر غرور کور کننده چیره شد و به قول نیچه به وجدان مجال نقد داد.
اتحاد بین نیروهای چپ و روحانیون حتی اتحادی پوشیده و پنهان هم نبوده است. کم نبودند که در این عرصه با ایجاد التقاط بین اسلام ومارکسیسم به نسخههای جدید از "تشیع سرخ" رسیدند.
دفاعیه خسرو گلسرخی نمود بارز و آشکار چنین التقاطی استو دفاع او از "اسلامراستین" دقیقا همان چیزی است که اگر خسرو گلسرخی به زبان آورد، دیگران به آن عمل کردند.
وجدان تاریخی، حافظه تاریخی
بازسازی وجدان تاریخی نیاز به حافظه تاریخی دارد. و شناگران دریای غرور که میکوشند گذشته را وهمآلود کنند، چندان نیازی به حافظه تاریخی ندارند. آنان افسانه را به تاریخ ترجیح میدهند و باور به افسانه راخوشایندتر از فهم تاریخ میدانند. و اگر نگاهشان از سر تصادف به زخمی افتاد بر تن وطن خود، میکوشند نگاه برگیرند، و اگر نشد، میکوشند آن دستهای پنهانی را بیابند که در خفا و در هنگام غفلت، متهم درجه یک پرونده گناه زدن آن زخم بر تن وطن هستند.
حافظه تاریخی یادآوری همه آن چیزهایی است که قرار است انکار شوند. حافظه تاریخی، حافظه فردی من مورخ و تو پژوهشگر نیست. حافظه تاریخی،روایت تاریخ است بر اساس اسناد و مدارک.
باور از سر غرور به یک افسانه، بدون انکار واقعیت ممکن نیست. روشنفکران غیر مذهبی و بهویژه نیروهای چپ ایران، حافظه تاریخی خود را ازدست میدهند. نخست آنکه، کم شمار بودند کسانی که چیزی را برای آیندگان ثبت و ضبط کردند. و کم شمارتر بودند آنانی که ارزش بازماندهها را میدانستند. و وجود آن اندک چیزی که باقی است را ما وامدار تصادفیم تا دانش. چه کسانی که تیشه در دست دارند بیشتر به قدرت تیشه باور دارند و نه به ارزش ویرانههای باقی. ویرانههایی که باید بر بستر آن، حافظه زخمخورده تاریخی احیا شود.
حیرتآور آنکه در فرهنگ ما ایرانیان گفته میشود فلان چیز یا فلان کس به زبالهدان تاریخ پیوست. تاریخ زبالهدان نیست. باید از حافظه تاریخی خود، پیش از آنکه کاملا از دست برود، دفاع کنیم. دفاع از حافظه تاریخی یعنی پاسداری از همه آنچه که از دیدرسِ تیشه به دستانِ خرد گریز به دور مانده است. تاریخ زبالهدان نیست. گرچه هستند کسانی که برآنند از تاریخ زبالهدان بسازند. تاریخ طویلهای نیست که هر گاو گند چاله دهانی در آن به هنگام چرا، یاوه سراید.
غرور داریم تا غرور. بالیدن به آنچه که حاصل رنج و زحمت است و بالیدن به آنچه که نیاز به رنج و زحمت را بیمورد میسازد، دو گونه متفاوت این غرور هستند. غروری که ره به انکار خطاهای گذشته میبرد، رنج و زحمت دانستن وکشف کردن را بیمورد میسازد. و اگر فراخوانی برای واکاوی گذشته از منظر چنین غروری به میان آید، برای پردهپوشی گذشته است و نه برای پیریختن آینده. دعوت به نشستن بر سر خوان پر لذت نوشیدن وهم است و گوش دادن به راویان خوشسخن دروغپردازکه وجدان آدمی را نمینوازند، ولی خواب آرام او را در سایه آن غرور ممکن میسازند.
این غرور از تاریخ ایران آن چیزی را ساخت که شاهد آنیم.حال در نزاع جاوید وجدان و غرور، این بار به وجدان خود پناه بریم و حافظه تاریخی خود را از بختک غروری ویرانگر برهانیم. چه آنچه میبایست باعث غرور ما شود، باورهای غرورآفرین دروغین نیست که بالیدن به همین میراث اندک تاریخی و فرهنگی است که ازگزند تیشه در امان مانده است. بازسازی حافظه تاریخی نیاز به شهامت نقد کردن دارد.
نقد رویکرد فاجعهبار نیروهای چپ به اسلامگرایان درایران نمیتواند تنها به نقد اجتماعی عملکرد نیروهای چپ محدود شود. این نقد باید نقد شخصی را نیز در بر گیرد. چون وجدان تاریخی نیاز به پایبندی به اخلاق سیاسی و مدنی دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ