Thursday, Feb 28, 2019

صفحه نخست » انا اعطیناک الکوثر! حق با مهربانو فاطمه معتمدآریاست، فریبا عادل‌خواه

Fariba_Adelkhah.jpgبه نظر مسئولان نظام توان خارج شدن ازحوزه بی درو پیکر رفتارهای تبعیض امیز را ندارند، حتی به قیمت اصطکاک میان قوانین شرعی، عرفی وحقوقی وپی امدهای بی نهایت پر تنش ومناقشه بر انگیز ان! کلام مهر بانو فاطمه معتمد اریا در مراسم افتتاحیه فسیتوال فیلم فجر در ماه گذشته نیز حکایت از همین معضل داشت که از نگاه منتقدین پنهان نماند.
بنا بر قول علما، انسان، مقسم است، به عبارتی دارای دو جزء زن و مرد که گوئی هر دو انسان تلقی می‌شوند اما دارای حقوقی متفاوت هستند. اعتقاد به تشابه حقوقی در میان مسئولان وروشنفکران از هردو طیف حوزه‌ای وغیر حوزه‌ای بسیار ضعیف است چرا که تفاوت‌ها نه فقط فیزیکی ومادی بلکه روحی وذاتی و نیز اجتماعی قلمداد می‌شوند. که این سنگ بنای همان عمارت جامعه پدر سالار و محافظه کار است که تا ثریا رفته و به نظر به سختی راست شدنی است.
و با وجود حدیثی پر طمطراق، اطلب العلم من المهد علی اللحد، بر سر در ورودی مدرسه ایت الله گلپایگانی در قم، که باید یک الگو باشد برای لا اقل شیعیان، اب پاکی را زود روی دست جنس لطیف کشور می‌ریزد: "هر گونه ورود زنان ممنوع"!؟ بدون شک ممنوعیت ورود را هر انسانی خوب می‌فهمد اما اصطلاح " هر گونه" اگر به قول علما باعث شبهات حکمیه و موضوعیه نشود! به یاد تلخکامی کلمات قصار دیگری می‌اندازد، از نوع "زنان را ستائی سگان را ستا... "

و برای همصدائی با مهر بانو فاطمة جان معتمد اریا باید بگوئیم که مدیران مدرسه حامعه الزهرا که به لطف امام خمینی درسال ۱۳۶۳ برای زنان تاسیس شد، همه مانند مدیران سینمای کشور، از دم مرد هستند. وسهم زنان ازمدیریت مدرسه خاص خود همان پستو‌های حراستی ودربانی است مبادا کسی با ارایش ورژ لب قصد قربت کند! بویژه انکه خروجی مدارس علوم دینی درنهایت به تبلیغ خلاصه میشود. به عبارتی همان کاری که زنان سنتا به خوبی از پس ان به تنهائی بر میامدند و نیازشان به دیوان سالاری مدرسه علمیه نبود. صد البتة حالا دیگر با مدرک وعنوان برای جلسات زنان در بعضی محلات ظاهر میشوند وبه لطف این مدارک که برایش سرمایه گذاری کرده‌اند، اجرتی در خور‌شان ان مطالبه میکنند.
بطورخلاصه استان قدسی مدارس علمیه که هر روز به لطف سنت سهم امام وخیرات ووقفیات دیگر، که زنان نیز در گسترش ان سهیم هستند، طویل وعریض ترشده وهر روز هم مطابق علایق روز ساخته میشوند، به روی زنان هنوز بسته است، البته به غیر از جلسات عزا داری که نیاز شدیدی به سیاه لشکر میشود. وکتابخانه‌های عظیم وبعضا بی رقیب این مدارس اگر بسته نباشد، که دو سوم انها را شامل میشود، بمانند استخرهای کشور به صبح وعصر تقسیم شده‌اند.
و به این ترتیب بعد از چهل سال سکوتی خفن بر روی زندگی نیمه دیگر اسمان حاکم است و معلوم نیست که بالاخره مقوله "رجال"، زنان را هم شامل میشود یا نه! و جای تعجب دارد چرا که این سوال دیگر نه ارتباطی به نرخ دلار دارد و نه واردات، نه تکنولوژی خاصی می‌طلبد و نه حتی محکمات! البته شاید دلایلی دیگر هم داشته باشد که عقل لاجرم ناقص زنانه راقم این سطور به ان قد نمیدهد که بگذریم.
اینکه چه کسانی الفبای کوثر زنان را دیکته میکنند دقیقا مشخص نیست، اما انچه مسلم است این است که این تصمیم گیریها قطعا زمینه اجماع را فرآهم نیاورده ومورد تائید همه علما و وکلا قرار ندارد، که بعضا هر از گاهی به برکت شبکه‌های اجتماعی، نوای مخالفتشان را با قول مشهورابراز می‌کنند.
هر چه باشد اما نتیجه و یا خروجی حاصل از این سیاست گذاریها ساده نیست ونه نیز تحلیل وادی سراسر متناقض وپیچیده‌ای که مدیریت ان در طول این چهل سال افریده است.
به عبارتی این تبعیضات به مثابة چاقو دو لبه عمل کرده‌اند. ازطرفی به حاشیه راندن زنان از حوزه تصمیم گیری وتصمیم سازی ملی واز طرف دیگر ایجاد حوزه‌ای جنسیتی که به دغدغه‌ای فراگیرتبدیل شده و سهم عظیمی در حضور وسیع و گسترده زنان در عرصه‌های اجتماعی داشته است.
برای مثال، وبطور دقیقتر میتوان به حجاب اجباری اشاره کرد وبازی دو گانه ان. حجابی که بی شک محدودیتی بود و شد برای حضور بعضی از اقشار در جامعه، اما همین حجاب همزمان سند مشروعیت حضور اجتماعی اقشار وسیعی شد، بویژه برای ورود به عرصه هائی که از اقبال اجتماعی نزد همه برخوردار نبودند، مانند موسیقی و هنرپیشگی، فروشندگی، ورزشی و... بطوری که دیگر کسی جلو دار زنان در این حرفه‌ها نیست، و صد البته بحران اقتصادی مزید برعلت گشته است و راه را بر مخالفان تنگ کرده است.
به عبارتی چشم گفتن به حجاب وتسلیم شدن درمقابل اجبار ان در مقطعی به نوعی استراتژی مبارزه برای نه گفتن به ممنوعیات وتابوهای اجتماعی شد، اما نه فقط در مقابل حکومت، که متاسفانه انحصار پدر سالاری وتبعیضات را در اختیار ندارد، بلکه در مقابل فشار وکنترل قومی، خانوادگی، سنتی، ونیز دینی.
اما نتیجه و خروجی اجبار حجاب بطورخاص و تبعیضات بطور کلی بر عکس تصور، نه به نقطه قلیان جنبشهای اجتماعی ختم شد ونه باعث رضایت علمای اعظام، که حامیان هر دو طیف از شاکیان وضع موجود هستند، هر چند به دلایل متفاوت!
در واقع بیشتراز ایجاد یک جنبش اجتماعی قدر برای مقابله با نا برابریها، مقوله تبعیض از واپسین روز خلقتش ابی گل الود برای فرصت طلبان شد
مثلا نشستن پشت سر راننده‌ها در جاده ممنوع است اما چرائیش ناگفته و نانوشته می‌باشد و اگر نفهمیده روزی دراتوبوس یکی از تعاونی‌های پایانه میدان ارژانتین یا ترمینال جنوب به قصد زیارت عازم مشهد شده و پشت راننده جای خوش کنید، داد و هوار راننده چنان بی مهابا برسرتان خراب می‌شود که بعضا احساس عریان بودن میکنید!! و به نوعی از ناچاری تسلیم میشوید و تغییر جا میدهید. اما... اما در این صندلی جدید، زائری مثل دیگر زائران نیستید بلکه در قامت زنانگی است که همراه مسافران میشوید و نیز به قیمت تحمل فشار نگاههای شاکی که دیگر برای تحمیل هزینه جسارت شما، مشروعیت یافته‌اند.
در میدان هفتاد دو تن قم، حوزه تبعیضات، فرصتی است برای شکار مسافراست.
"مسافر خانواده داریم"! (در زمان طاغوت لژ خانوادگی می‌گفتیم)، "مسافر زن داریم"! با این پیشنهادات است که واسطه‌های قد و نیمقد از کنارت رد میشوند و با صدائی درمیانه حراست و حریصی! برای جذب مسافر، جلوه‌های زنانه‌ات را نشانه می‌گیرند، تو گوئی، قصد دعوتت را به حمام سونا ئی دارند که صد البته هم تصورش در دل تابستان در پراید ملی سخت نیست!
کسبه بزرگوارهم که عادت کردند و بر درورودی مغازه و بی شک برای دور کردن چشم ماموران مالیات چهل سالی است از قبول زنان بی حجاب معذورند که به نظراین تنها گناه ثابت شده در جمهوری اسلامی است و یا شاید تنها گناهی باشد که کسی تاب انرا ندارد! چرا چون هیچ اعلامیه‌ای خاص گناه کم فروشی، بد فروشی، بنجل فروشی وگران فروشی را بر سرای هیچ مغازه‌ای نمی‌بینیم!
به عبارتی به لطف مدیریت تبعیض (ویا سوء مدیریت ان)، روزی صد بار زن میشویم! که به قول یکی از قدرترین مدافعان حقوق زن، سیمون دوبوار، زن شدن ربطی به ذات وگوهر وجودی خلقتمان ندارد وحاصل یک روند اجتماعی است. ونیز طبیعی است که این روند در اجتماع ما ا از جنس همان تبعیضاتی باشد که بطور یومیه متحمل میشویم: پر حاشیه وپر تناقض.
در واقع اگر در کشور عزیز همسایه شرقی ما، افغانستان، بی شک برای احترام به زن او را مادر خطاب میکنند، مثل اینکه اگر مادر نباشی دیگر زن بودنت هم زیر سوال میرود که خدا به داد عقیم‌ها برسد...
اما در کشور ما که خود را همیشه تافته‌ای جدا بافته از همسایه‌های خود میداند زنان را از دم صبح به نشان زنانگی مفتخر میکنیم، اما نه برای احترام، بلکه با هدف تاکید برتفاوتهای ذاتی ونهفته در راز خلقت انان است که نه تنها همیشه بار مثبت حمل نمیکنند که ابشخور تبعیضات عدیده هستند. ودر چنین شرایطی است که بتدریج زنان به جای مقابله با تفکر تفاوت، از انها حوزه‌ای پرمطالبه و مستقل جهت تنازع بقا و نیز دور زدن قیود و موانع حاکم ساختند.
در واقع رشد حضور اجتماعی زنان در روند خود با ویژگیهائی همراه بود. زیرا از طرفی با اجتناب از حوزه سیاسی وحاکمیت عملی شد، که مظهر ان جنبش قدر وبسیار ماهرانه یک میلیون امضاست، واز طرف دیگر به تقویت وگسترش حوزه خاص زنانگی انجامیده است که حوزه‌ای بسیاد متفاوت ازقلمرو مردان است.
حوزه‌ای که با تکیه بر تفاوتها، مطالبات ویژه جنسیتی دارد که از مظاهر ان الگوهای مصرفی جدید می‌باشد، برای مثال اصراربه استفاده از وسائل ارایشی، توسل به جراحی‌های زیبائی، دغدغه تنوع و تغییر مدلهای لباس و حضور در مراسم دورهمی‌های پر زرق برق، و... که علی رغم زد و بندهای یومیه با ماموران امر به معروف و نهی از منکر به حیات خود ادامه میدهند.
اما نباید فراموش کرد که همین حوزه جنسیتی که در تیر رس نقد‌های اجتماعی بعضا سفاکانه‌ای قرار دارند، به نظر دارای مطالبات مهمی است، که اغماض از ان جایز نمی‌باشد
در واقع اگر تبعیضات موجود، زنان را به حاشیه می‌راند، اما حوزه حنسیتی انها را در مسیر اعتماد سازی و توانمند سازی قرار میدهد که ضامن استقلال انها است. وبه این ترتیب در رنگین کمان حضور اجتماعی زنان میان دو نقطه تاریک وروشن ویا تسلیم وعصیان، پالت استراتژیهای متفاوت ومختلفی قرار دارد که هر چند حامیان ومدافعانش همسنگ نبوده و یک دست نباشند؛ اما دغدغه‌ای مشترک دارند وان حفظ حوزه‌ای مستقل از حوزه سیاسی پر تبعیض است، حوزه‌ای که زنان تنها تصمیم گیر وبه تنهائی مسئول می‌باشند.
نقطه مشترک استراتژیهای مقابله با تبعیضات حاکم در واقع پیله‌ای است جنسیتی که زنان برای تنازع بقا با هدف مصونیت به دور خود تنیده‌اند و قصد خروج از انرا ندارند چرا که عرضه‌های جایگزین موجود اگر ملال اور نباشد، کمی بسان اماده باش حضور در میدان جنگ و انتخاب میان خیر وشر است.
در حالی که عده‌ای کنار گود نشسته و انتظار دارند با فریاد" لنگش کن"، که زنان همه بار مصائب را به جان خریده و خود را در میان میدان سپر بلای شرایط بغرنجی کنند که خروجی ان مشخص نیست! عده‌ای دیگر، با تکرار مکرراتی از جنس انتیک که سنخیتی با تحولات اجتماعی امروز زندگی زنان ندارد (پوشش برای زن مثل صدف است برای مروارید!) و با دمیدن بر طبل بد حجابی و خرد و حقیر کردن دایره اعتقادات و مسلمانی به چند متر پارچه که ناگفته نماند وارداتی است، شاه بیت خود را بر مقوله عدالت اجتماعی متمرکز کرده‌اند. عدالتی که دغدغه بنیادین ان حفظ ارامش مردان در اجتماع و نیز حفظ کانون خانواده در سایه حقوق متفاوت زن و مرد است که در جامعه توحیدی مصداق می‌یابد.
در یک کلام به سکوی عدالت که می‌رسیم سخن چنان در انحصار نقش و رسالت زن قرار میگیرد که ناخواسته تداعی شاهکار سینمائی " بر باد رفته" میشود: "اگر تونباشی عزیزم من چطور از عدالت صحبت کنم! "
صد البته که دیگر کمتر مسئولی است که از پس بیت خود به راحتی بر‌اید، چرا که حوزه تبعیضات فرا گیر است و همه را شامل میشود، وشاید هم به همین دلیل زنان را گروگان گرفته‌اند، تا به شکلی غیر مستقیم درمقابل نورچشمیها زهره جشمی بگیرند!
بدون شک، مجموعه این انتظارات و مطالبات یاد اور خاطرات کهن می‌باشد
اگر برای حکومت شاهنشاهی زنان وسیله‌ای برای رسیدن به تجدد بودند، و یا گروگان ان، امروز به نظر همچنان زنان وسیله‌ای دردست مسئولین می‌باشند و این بار برای رسیدن به جامعه توحیدی و عدالت محورو احتمالا تکرار همان شعار بزک نمیر بهار میاد....
و معمای حاکم بر زندگی زنان در جامعه امروز ایران همان حکایت بر سر دوراهی است: یا انتخاب میان حفظ استقلال در حوزه زنانه، که حوزه‌ای حاشیه‌ای است، و یا ورود به عرصه سیاسی، که به حاشیه می‌راند انها را.
اینکه زنان استقلال را انتخاب کرده باشند جای تعجب نیست، اما اینکه تا کی فشار حاشیه نشینی را هموار کنند، سوال مهمتریست که پاسخگوئی به ان فراتر از توان نگارنده این سطور میباشد. اما بیانات مهر بانو فاطمه معتمد اریا را میتوان نشانه‌ای دیگر از استانه تحمل زنان به حساب اورد، و نیز نشان از سعه صدرشان و اینکه همچنان امیدوارند به اینده و نگران خشونت در جامعه‌ای که بسان نازک ارای گلی که به جانش کشتند و به جان دادنش اب....



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy