این روزها تلاش هایِ گستردهای برای مطرح کردن رضا پهلوی و زنده نگهداشتن سلطنت، صورت میگیرد که تازه ترین ترفندشان، پروژهی ققنوس است!
ققنوس پرندهای افسانهای است که قرنها زندگی میکند، سپس دست به خودسوزی میزند، و از میان خاکستر دوباره سر در میآورد. انتخاب نام ققنوس، جالب است، زیرا بی شباهت به سلطنت هایِ دیکتاتوری، خودکامه و فردی در مینهمان نیست. حکومت هائی که مانند ققنوس قرنها، همه چیز را در اختیار داشتند تا در پایان خودکامگی و مطلق گرائیشان، نابودیشان را رقم زد. تنها ارمغانشان برای ایران و ایرانی نیز، همان خاکستری است که از ققنوس بجا میماند، یعنی کشوری عقب مانده، ملتی درمانده و فرهنگی مریض!
پروژهی ققنوس با یک تضاد و دوگانگی شدید روبروست: جلسهی رسمی و معرفی سازمان از طرف رضا پهلوی انجام گرفت. سپس رئیس پروژه ضمن صحبتهایش گفت: ما یک سازمان علمی مستقل هستیم. ولی در پاسخ به این پرسش که رابطه شما با رضا چهلوی چیست؟ گفت: رضا پهلوی میگوید که شاهزاده رضا پهلوی مبتکر ققنوساند، سرچشمهی این برنامه هستند و سالهای سال به این فکر بودند.... در ادامه میگوید ما همیشه از رهنمودهای ایشان بهره مند خواهیم بود!! رضا پهلوی چه تخصصی دارد که دانشمندان و متخصصین ایرانی باید همیشه از رهنکودهای ایشان بهره مند شوند؟!
این درست همان روشی است که محمدرضا شاه را به جنون خود بزرگ بینی و خودشیفتگی دچار کرد و بجائی کشاند که چنانچه یک وزیر و یا نماینده مجلس یا امیر ارتش، دستش را نمیبوسید از کار برکنار میشد! همان غروری که باعث شده بود که در جلسهی هیئت وزرا بگویئ: "من سرچشمه قدرت در کشور هستم. تمام مدیران کل و معاونان وزرا و امرا باید مستقیمن به خود من گزارش بدهند. " تنها تخصص رضا پهلوی اینستکه او یدک کش نام پهلوی است، و وارث صدها میلیون دلار ثروتی است که پدر و مادرش و خانوادهاش از ایران بیرون آوردند.
رضا پهلوی با وعده و وعید و "حرف"، میخواهد سر از خاکسترِ سلطنت پدرش بیرون آورد. پدری که جنون خودشیفتگی و خود بزرگ بینی، و حکومتِ خودکامه و مطلق گرایش، همه چیز را به نابودی داد. در پایانِ کار نیز، بجای حفظ ساختههای کشور و پشتیبانی از قانون اساسی، یارانش را رها کرد. با چند هواپیما مملو از دارائیهای شخصی و غیر شخصی، خانواده و حتی سگ هایِ سلطنتی، به مردم و ارتش پشت کرد؛ و دوباره فرار کرد. رضا پهلوی در این توهم است که با ترفند پروژهی ققنوس میتواند مشروعیت و مقبولیتی کسب نماید، و در سایهی دانشمندان فریب خورده، بتواند رژیم پدر بزرگ و پدرش را زنده کند!؟
ولی اینبار تصورش مشکل است! این امکان وجود دارد که برخی از هم میهنانمان کم دان باشند و یا در مقایسه با حکومت جبار و فاسد و چپاولگر اسلامی، رژیم سابق را ترجیه بدهند؛ ولی تا آن درجه ساده لوح نیستند که دوباره گول سخنان زیبا و "حرف" را بخورند و توی چنین دامی بیفتند. به ویژه که امروز مردممان با رژیم فقاهتی (وارث حکومت شاه)، که با دروغهای خمینی در پاریس و حرفهای مردم پسند، سوار کار شد، آشنائی کامل دارند. تصور نمیکنم حاضر باشند افسار زندگیشان را به شیاد دیگری بسپارند، بویژه حکومتهای موروثی و خداسالار و مذهبی و واراثان آن.
یک زبانزد (ضرب المثل) خارجی میگوید: "یک بار من و گول زدی، شرم و خجالت از توست. ولی دوبار گول بزنی، شرم از نادانی من است. "
رضا پهلوی با زیرکی و "زرنگیِ" عوامفریبانه، دو دوزه بازی میکند: هر گاه پرسش مشخصی از او بشود، بجای پاسخ دادن، ویراژ میدهد و به صحرای کربلا میزند!؟ از او راجع حکوکت خودکامه و فردیِ پدرش میپرسید؟ میگوید: "پدرم همهی توجه و تلاش خود را بر توسعهی اقتصاد کشور متمرکز کردند و همه چیز را از دریچهی رشد اقتصادی دیدند.... در مورد اعتراض جوانان و دانشجویان به حکومت پدرش میگوید: دانشجویان پس از بازگشت به کشور با قیاسی ساده نتیجه میگرفتند."
"اینجا مثل آنجا نیست و اختلاف در
زمینهی آزادیهای سیاسی فاحش است. "
... بنابراین، به جای پشتیبانی از رژیم به مخالفت با آن برخاستند. " (۱)
نوشته زیر از مقالهای است که شش سال پیش منتشر کردم:
"رضا پهلوی در پاسخ به کودتای ۲۸ مرداد مینویسد: "درست است که پدرم از پشتیبانی آمریکا بهره مند بود؛ اما صحبت از کودتا کردن افسانه پردازیست! حکومت مصدق محبوبیتش را از دست داده بود. "
یک نمونه از ویراژ دادن:
اخیراً نیز در دو مصاحبه در مقابل چنین پرسشی، میگوید در بارۀ گذشته کاری از دست او بر نمیآید و مشکلی را حل نمیکند و اصولاً ترجیح میدهد در بارۀ آینده صحبت کند!
همچنین در مورد انقلاب ۱۳۵۷؛ در پیامی در مورد سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ میگوید: "سی و چهار سال از وقوع انقلاب سیاه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ میگذرد... "
او انقلاب ملت ایران را، انقلاب سیاه، مینامد. پرسش اینجاست که آیا این "انقلاب سیاه"، همان انقلابی است که میلیونها ایرانی برعلیه خودکامگی رژیم، نابرابری در مقابل قانون و فقدان عدالت اجتماعی؛ ماهها در اعتصابات و اعتراضات سراسری شرکت کردند، کتک خوردند، زخمی و بازداشت شدند و تعدادی نیز به شهادت رسیدند؟
یا این "انقلاب سیاه"، زمانی است که محمد رضا شاه، خطاب به ملت ایران، اذعان کرد که "من صدای انقلاب شما را شنیدم"؟ و یا اینکه "انقلاب سیاه" نامیدن در جهت "ماست مالی" کردن اعتراف و اقرار شاه به اشتباهات، فشار و اختناق، فساد مالی و سیاسی و خطاهای گذشته رژیم شاهنشاهی است؛ و آنروزی که متعهد میشود و سوگند میخورد که خطاهای گذشته هرگز تکرار نشود و حتی قول میدهد که یک دولت ملی در چارچوب قانون اساسی برقرار شود؟ (۲)
نمونهی دیگری از ویراژ دادن:
در پاسخ به شکل حکومت آینده میگوید: "پیش از آنکه چپ باشیم یا راست، مدافع سلطنت باشیم یا جمهوری خواه، باید دموکرات باشیم. این نوع پاسخ، یعنی فرار از هر نوع تعهد، یعنی مسئولیت گریزی، و عوامفریبی؛ زیرا هیچ انسان خردگرائی با دموکراسی مخالف نیست. این نوع پاسخ برابر است با پاسخ ندادن، یا نداشتن شهامت برای بیان حقیقت. رضا پهلوی از یکسو میخواهد از نام خانوادهاش بهره مند باشد، و از سوی دیگر، نه میخواهد باری که این نام به یدک میکشد، بر شانهاش بگیرد و نه تکلیف خودش را با دیکتاتوری، خودکامگی و وابستگی حکومت پهلوی مشخص بکند.
یکی دیگر از صفات حسنهی رضا پهلوی، شباهت بی چون و چرای دید و برداشتش با پدر بزرگ و پدرش، در رابطه با دگر اندیشان میباشد. رضا شاه (پدر بزرگش) بهترین و آگاه ترین فرزندان ایران را، حتی آنهائی که در به فدرت رسیدنش نقش کلیدی داشتند، زندانی و تررور کرد و کشت و نابود کرد. شخصیت هائی مانند: عبدالحسین تیمورتاش، جعفر قلی خان بختیاری (سردار اسعد) و برادرش خان بابا خان اسعد، علی اکبر داور، میرزاده عشقی، فرخی یزدی، تقی ارانی، و....
محمد رضا شاه، نه تنها مانند پدرش، دگر اندیشان را زندانی و ترور کرد و کشت؛ حتی یک پا فراتر گذاشت. معترضان و مخالفان حکومت یک بُعدی و مطلق گرایش را چنان قلع و قمع کرد، که زمانی که رژیمش در حال سقوط بود و نیاز به یک گروه نجات داشت، هیچ سازمان و شخصیتی جز اسلامگرایان که مورد پشتیبانی و عنایت او و دستگاه حکومتیاش بودند، وجود نداشت که گامی بردارد!؟
پدر و پدر بزرگ رضا پهلوی، هنگامی دست به حذف دگراندیشان زدند که در قدرت بودند، ولی امروز، در زمانی که رژیم فقاهتی هنوز سوار کار است، و ایشان (رضا پهلوی) هنوز نه به دارند و نه به بار، یعنی هیچکارهاند، فرمان صادر میکنند که "آپوزیسیون قدیمی در دولت انتقالی" نباید حضور داشته باشد. میفرمایند: "نیروهای معروف آپوزیسیون قدیمی و کلاسیک" برای آینده ایران مناسب نیستند!؟ حذف آپوزیسیون، پیش از رسیدن به قدرت، شبیه "قصاص قبل از جنایت است"؟! باید امروز حذف کنیم که فردا نباشند تا با ما مخالفت کنند!؟ نابودشان کنیم که نکند فردا بخواهند در مقابل حکومت فردی و خودکامه مان بایستند!؟
رضا پهلوی اخیرن (اخیراً) در یک گفتگوی تلویزیونی در پاسخ به این پرسش که شما سلطنت طلب هستید یا جمهوری خواه؟ گفت در هر دو فرم کشورمان قابل اداره خواهد بود. این پاسخِ کسی است که وارث سلطنت است و نون نام پهلوی را و ثروت هائی که پدر و مادر تاجدارش از ایران بیرون آوردند میخورد، و چیزی جز رَد گم کردن و دو پهلو حرف زدن و عوامفریبی نیست.
برای تأئید گفتهام به جملهی بعدی او توجه کنید که میگوید: "آیا وجود یک نهاد فرامسلکی، غیر سیاسی به عنوان یک "سمبل وحدت کشور" همچنان برای مملکت ضروری است یا نیست؟ " هم میهنانی که با حرفهای کلیشهای سلطنت طلبان آشنا هستند، میدانند که همیشه یکی از دلایلشان برای توجیه سلطنت و نیاز ایران به شاه، همین شعاری است که رضا پهلوی میدهد: "وحدت کشور".
منظور رضا پهلوی از "نهاد فرامسلکی، غیر سیاسی"، سیستم پادشاهی مشروطه است. سیستمی که قانون اساسی و مجلس شورای ملی و دولت منتخب مجلس، حکومت میکند. همان سیستمی که پدر بزرگ و پدرش، هر دو، آنرا کنار گذاشتند و بجای سلطنت، حکومت کردند. آنهم نه هر حکومتی، بلکه حکومت دیکتاتوری و وحشت رضا خانی؛ و حکومت خودکامهی فردی محمدرضا شاه.
باز دوباره برای اینکه نوشته و ادعایم را ثابت کنم، توجهتان را به سخنان محمدرضا شاه، جلب میکنم: شاه در پاسخ به مندرجات قانون اساسی در مورد سلطنت کردن و نه حکومت، میگوید: "یک رابطۀ طبیعی مابین شاه و ملت برقرار است"؛ و در مورد حکومت رضا شاه و خودش میگوید: "دیکتاتوری پدرم الزام داشت و اقتدار امروز "فرد گرائی" من نیز، مورد نیاز میباشد. " این زمانی است که عدهای چاپلوس و خایه مال، شاه را دوره کرده بودند و با "بله قربان بله قربان" گوئی آنان، امر به شاه مشتبه شده بود که سایۀ خداست و تنها او، حامل حقیقت مطلق میباشد و حق تعیین سرنوشت ملت و کشور را دارد! " (۳)
این کاملن در چارچوب پروژهی ققنوس و گفتار رئیس پروژه میباشد که میگوید: "شاهزاده رضا پهلوی مبتکر ققنوساند، سرچشمهی این برنامه هستند و سالهای سال به این فکر بودند.... در ادامه میگوید ما همیشه از رهنمودهای ایشان بهره مند خواهیم بود!!
وای بر ملتی که از گذشته خود هیچ نمیآموزد!
امیرحسین لادن
ahladan@outlook. net
اسفندماه ۱۳۹۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) زمان انتخاب، رضا پهلوی
(۲) مقالهی (رژیم فقاهتی یا بازگشت به رژیم سلطنتی؟!
(۳) مقالهی فاصلۀ بهشت تا جهنم
ازدواج سفید، ازدواج سیاه، حسین باقرزاده
پیچوخمهای سیاست در گذار به دموکراسی، علی کشتگر