علی خامنهای از «ازدواج سفید» سخن گفته و آن را تقبیح کرده است. او به خصوص از سست شدن ارکان خانواده سنتی نگران است و ازدواج سفید را تهدیدی برای ازدواج سنتی میشناسد. ولی مگر ازدواج سفید چه خصوصیاتی دارد که او را نگران کرده است و آیا میتوان از ازدواج سنتی تحت عنوان ازدواج سیاه (در برابر ازدواج سفید) یاد کرد؟
۱ - ازدواج سفید
ازدواج سفید به ان نوع از رابطه همسری بین یک زوج اطلاق میشود که فارغ از چارچوبهای سنتی، قانونی و شرعی شکل میگیرد. این پدیده از نیمه دوم قرن بیستم ابتدا در کشورهای غربی و سپس در جوامع دیگر ظهور یافته و شیوع پیدا کرده است. اکنون این نحوه همسری در بسیاری از کشورها به رسمیت شناخته شده و تحت حمایت قانون قرار گرفته است. در ایران در دهه اخیر نمونههای این همسری دیده شده است، ولی این کار خلاف قانون و خلاف شرع بشمار میرود، و جامعه نیز به خصوص زنان و دخترانی را که به این کار دست میزنند روی خوشی نشان نمیدهد. در این جا نه خطبه عقدی جاری میشود، نه مهریهای به زن تعلق میگیرد، نه رابطه بین زوجین از قبل تعریف میشود، نه از سوی دو طرف تعهد مادام العمری نسبت به دیگری دیده میشود و نه ارثی از یکی به دیگری میرسد. نوعی رابطه آزاد از سنت و قانون و شرع از یک سو، و تهی از هر گونه حق و حمایت قانونی و اجتماعی از سوی دیگر.
با این ساختار، قاعدتا فرد ضعیفتر هزینه بیشتری متحمل میشود و از آن جا که در جامعه ایران، زنان تحت فشار بیشتری از سوی قانون و شرع و سنت قرار دارند، در این رابطه همسری نیز هزینه بیشتری را میپردازند. در عین حال (همان طور که در پایین خواهیم دید) در مقایسه با ازدواج معمولی و رسمی، ازدواج سفید مبنای انسانی تری دارد و طرفین با تعهدات و آزادیهای نسبتا برابری در این پیوند شرکت میکنند. همان طور که گفته شد، در جوامع غربی این نوع همسری تا حد زیادی پذیرفته شده و از حمایتهای قانونی خاصی برخوردار است و در نتیجه فاصله آنها با ازدواج رسمی چندان زیاد نیست. ولی در ایران جمهوری اسلامی که قانون و شرع و سنت سخت گیریهای زیادی بر روابط بین انسانها اعمال میکنند این فاصله بسیار زیاد است.
۲ - مثلث «قفس»
در ایران، قانون و فقه و سنت (قفس) سه منبع اصلی تعریف رفتارها، روابط انسانی و ارزشهای حاکم بر آنها بشمار میروند. احکام و قضاوتهای این سه منبع، اما، در همه موارد همخوان نیستند. سنتهایی داریم که قانون در باره انها ساکت است و فقه مخالف (مانند جشنهای ملی)، و در مقابل قوانین شدید وغلاظ فقهی (مانند سنگسار) که با سنت ایرانی در تضاد است. و نمونههای دیگر. در واقع، موارد نادری در جامعه امروز ایران وجود دارد که هر سه منبع یاد شده بر آن توافق داشته باشند. و یکی از موارد آن ازدواج است. ازدواج رایج در ایران، شدیدا مورد حمایت قانون، فقه و سنت است و تماما در درون این مثلث قفس قرار گرفته است.
۳ - ازدواج رسمی (سیاه؟)
ازدواج رایج در ایران که کاملا در درون مثلث قفس عمل میکند بر خلاف مفهوم لغوی و متعارف آن به معنای پیوند زناشویی یک «زوج» نیست. این جا دو انسان برابر نیستند که به هم میپیوندند و یک زوج را تشکیل میدهند. زن و مرد دو نقش کاملا متفاوت در این به هم پیوستن ایفا میکنند. مرد جنسیت زن را به مالکیت خود در میآورد و زن جنسیت خود را به مرد واگذار میکند. این رابطه کاملا یک طرفه است. نقش مرد مفهوم آزاد بودن رابطه جنسی با دیگران را در خود دارد و نقش زن مفهوم بسته بودن. یعنی زن به وفاداری جنسی در برابر مرد متعهد میشود، ولی از سوی مرد هیچ تعهدی بر وفاداری جنسی وجود ندارد. زن تنها با یک مرد رابطه جنسی برقرار میکند، ولی مرد میتواند با زنان متعدد رابطه داشته باشد. نامیدن این رابطه به عنوان «ازدواج» یک نامگذاری غلط است. این رابطه بر خلاف آن چه که ازمفهوم متعارف ازدواج بر میآید، یک رابطه از دو طرف بسته نیست. اصطلاح ازدواج حتا در مواردی به کار میرود که ممکن است ما با یک «زوج» روبرو نباشیم (مرد میتواند با چند زن به اصطلاح «ازدواج» کند).
این واقعیت که نهاد ازدواج بر اساس سنت/فقه/قانون بر باز بودن رابطه جنسی مرد و بسته بودن رابطه جنسی زن بنا شده به خوبی در خطبه عقد ازدواج منعکس شده است. ازدواج با اجرای خطبه شرعی عقد رسمیت مییابد. در خطبه عقد، زن (یا وکیل او) میگوید که «(نفس) خود را در برابر مبلغ/صداق/مهریه معلوم به نکاح/زواج مرد در آوردم» و مرد (یا وکیل او) میگوید «آن را پذیرفتم». همین و همین. البته عااقدان سعی میکنند با افزودن حواشی از آیات قران و احادیث یا تکرار صیغه عقد با الفاظ و عبارات مختلف به آن رنگ و روغن بدهند، ولی لب مطلب و آن چیزی که باید گفته شود تا عقد شرعی شود و در فقدان آن عقد باطل خواهد بود همین است که گفته شد. زن خود را در مقابل مهر به نکاح مرد در میآورد و عملا تمامیت خود را در اختیار او میگذارد در صورتی که پذیرش آن از سوی مرد هیچ به معنای در اختیار گذاشتن متقابل خود به زن نیست. یعنی زن به انحصار مرد درآمده است، ولی مرد در انحصار زن نیست. زن به ازای این که خود را انحصارا در اختیار مرد قرار داده است یک امتیاز مالی از مرد میگیرد (مهریه). مرد، اما، پولی «داده» (یا تعهد کرده) و زنی «گرفته» است، و میتواند اگر باز هم هوس کند و امکان مالی آن را داشته باشد این معامله را با زن یا زنان دیگری نیز تکرار کند.
من در مقاله دیگری، که نشان میدهد «صیغه امتداد رسمی نهاد ازدواج در ایران» است به تفصیل در مورد نمودها و آثار بارز این نوع از ازدواج در زبان و فرهنگ و سنت حاکم بر جامعه ایران سخن گفتهام و در این جا آن را تکرار نمیکنم. به جای آن در صددم که بر خصوصیات این نوع از ازدواج تاکید کنم - خصوصیاتی که به حق آن را شایسته عنوان «ازدواج سیاه» میکند.
۴ - خرید و فروش «نفس»
به خوبی دیده میشود که عقد ازدواج رایج در درون مثلث قفس در ایران چیزی بیش از یک خرید و فروش نیست. زنی خود (یا نفس خود) را در برابر مبلغ معینی در اختیار مرد میگذارد و مرد این معامله را میپذیرد. همه ارکان یک خرید و فروش در آن وجود دارد. کالایی که تمامیت و نفس زن است و پولی که مرد به ازای این کالا باید بپردازد. در خطبه عقد هیچ سخنی از عشق و عاطفه، تعهد طرفینی به یکدیگر، غمخواری یکدیگر، در روزهای سخت پر حادثه و شیب و فراز رندگی یار و یاور هم بودن و مانند اینها وجود ندارد. یک معامله ساده. مرد زن را در مقابل پول میگیرد و زن در برابر پول خود را به مرد وا میگذارد. زن میتواند بهای خود را بالا ببرد، ولی نمیتواند مرد را به تعهد متقابلی (نکاح مرد به زن) وادارد. آیا توهینی از این بزرگتر و شرم آورتر به انسانیت زوجی که با هزار آمال و آرزو میخواهند به عنوان دو انسان وارد زندگی مشترکی بشوند وجود دارد؟ زن و مردی که بخواهند به عنوان دو انسان به هم بپیوندند (و نه به عنوان خریدار و فروشنده) باید از مثلث قفس بیرون بزنند و ازدواجی غیر شرعی، غیر قانونی و سنت شکنانه انجام دهند و با این کار طعن و لعن و مجازات سنت و شرع و قانون را به جان بخرند.
فقیهان به عنوان پاسداران اصلیترین ضلع این مثلث، بیشترین سهم را در شکلگیری این نهاد غیر انسانی به عهده دارند. آنان، هر نوع رابطهای را که چهارچوبی انسانی داشته باشد و از شکل خرید و فروش بیرون بیاید غیر شرعی میدانند، زوجی را که بخواهند به عنوان دو انسان و به دلایل عشقی و عاطفی و بدون اجرای خطبه چندش آور عقد شرعی رایج به هم بپیوندند به ارتباط نامشروع متهم میکنند، آنان را مستحق مجازات میدانند و فرزندانشان را «حرامزاده» میخوانند و از بسیاری از حقوق محروم میکنند - برخوردی که در فرهنگ سنتی جامعه نیز از حمایت زیادی برخوردار است. (بگذریم از این که «حرامزادگی» را بد دانستن مصداق بارز مجازات یک فرد - فرزند - به خاطر عمل فرد یا افراد دیگر - والدین - است و عملی بسیار سخیف.)
۵ - مهریه
با توضیحاتی که در بالا آمد روشن شد که مهریه چیزی جز ما به ازای کالایی که زن به مرد عرضه میکند (نفس خود) نیست. در فرهنگ جامعه، اما، از مهریه به عنوان نوعی بیمه یاد میشود که از زن در برابر اقدام خودسرانه مرد به طلاق حمایت میکند. این سخن، اما، خود گویای رابطه غیر انسانی این نوع از ازدواج است. یعنی نفس این که مرد ممکن است هر وقت بخواهد به رابطه زناشویی ازدواج خاتمه دهد حاکی از یک طرفه بودن مطلق این رابطه است. اشکال در نفس رابطه است و نیاز زن (و نه مرد) به بیمهای از این قبیل. یعنی، چرا نهاد ازدواج این گونه خالی از هرگونه تعهدی از سوی مرد باشد که برای جبران آن زن مجبور باشد قیمت خود را بالا ببرد. زنانی که به مهریه به عنوان نوعی بیمه نگاه میکنند در واقع پذیرفتهاند که خود را در برابر مهریه به مرد بفروشند و بعد بر سر قیمت آن چانه بزنند. بالا و پایه بودن مهریه تغییری در ماهیت غیر انسانی این معامله نمیدهد. زنانی که در اندیشه بیمه خود در روز مبادا هستند باید به جای چانه زدن بر سر مهریه ماهیت این ازدواج را زیر سؤال ببرند و خواهان برقراری یک رابطه انسانی مبتنی بر عشق و عاطفه با تعهدات برابر طرفین باشند.
ازدواج به مفهوم لغوی آن که به معنای رابطه انحصاری بین دو نفر با تعهد وفاداری جنسی متقابل به یکدیگر برقرار میشود در محدوده مثلث سنت/فقه/قانون ایران شناخته شده نیست. در ازدواج به مفهوم لغوی آن (که در اکثر جوامع معمول است)، زن و مرد با شأن برابر به هم میپیوندند و هر گونه رابطه جنسی یکی از آن دو با فرد سومی تخلف محسوب میشود. در ازدواج تعریف شده و معمول در ایران، اما، زن و مرد هم شأن نیستند و تعهد وفاداری جنسی یک طرفه است. نفی این رابطه مبتنی بر خرید و فروش تنها با تغییر بنیادین سیاست جنسی در ایران و بازتعریف نهاد خانواده و ازدواج به مفهوم لغوی آن یعنی رابطه انحصاری بین دو نفر با تعهد وفاداری جنسی متقابل به یکدیگر امکان پذیر است.
شگفت آور، اما، این است که جامعه ایران در کلیت خود ازدواج به صورت فعلی آن را پذیرفته است و کمتر در برابر آن مقاومتی از خود نشان میدهد. در واقع، حتی روشنفکران و تحصیل کردگان و افراد لاییک هم وقتی میخواهند پیوند زناشویی ببندند معمولا عاقدی مذهبی را دعوت میکنند تا خطبه عقد را اجرا کند و به ازدواج آنان رسمیت شرعی دهد. از آن سو، نواندیشان دینی نیز که ماهیت ومفهوم این عقد را خوب میشناسند غالبا از اجرای ان ابایی ندارند و کمترین احساس شرمی از خود نشان نمیدهند. این بر خود جامعه ایران و به خصوص جوانان است که ماهیت این عقد را خوب بشناسد، سنت را بشکنند و زیر بار این رابطه غیر انسانی نروند. و بر نواندیشان دینی است که از چهارچوب توهین آمیز فقهی خطبه عقد رایج بیرون بزنند و مضمون دیگری را به کار گیرند که به ازدواج به عنوان یک رابطه انسانی مبتنی بر عشق و عاطفه و تعهدات متقلبل دو انسان نسبت به یکدیگر نگاه کند. با شکستن این دو ضلع «قفس» میتوان انتظار داشت که بعدها ضلع سوم ان یعنی قانون هم زیر فشار افکار عمومی تغییر کند و ساختار قانونی فعلی ازدواج را به دور بریزد. تا آنگاه بی مناسبت نخواهد بود که از نظام ازدواج فعلی رایج در ایران تحت عنوان «ازدواج سیاه» یاد کنیم!
https://www.facebook.com/HosseinBagherZadeh