Monday, Mar 18, 2019

صفحه نخست » عبدالکریم سروش، روشن فکر فیلسوف یا سلبریتی بازنشسته! آرش فضیلت

Arash_Fazilat.jpgروزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی

پس بایزیدش گفت چه پیشه گزیدی‌ای دغا...

مفاهیمی چون سلبریتی و سرگرمی آنچنان در هم آمیخته‌اند که مرزگذاری بین این دو غیرممکن می‌نماید. از منظر جامعه شناسی می‌توان پرسش هایی را در این زمینه مطرح کرد: یک سلبریتی چگونه خلق می‌شود؟ کارکرد سلبریتی‌ها در جوامع چیست؟
برای روشن تر شدن موضوع، بحث را با فاصله گذای میان نوابغ و سلبریتی‌ها آغاز می‌کنیم. نوابغ از دل طبیعت زاده می‌شوند اما سلبریتی‌ها را طبقه حاکم خلق می‌کنند و پرورش می‌دهند. یک سلبریتی می‌تواند از خالق خود شکایت کند، از وی گله مند باشد، حتی بر سرش داد و فریاد زند، اما کفر هرگز! کفر گناهی نابخشودنی است. انکار خالق مرگ مخلوق را به دنبال دارد. مخلوق به درستی می‌داند روح دمیده شده خالق در کالبدش وی را سرپا نگه داشته است. او تمامی تلاشش را به کار می‌بندد تا این روح از بدن خارج نشود.

سلبریتی‌ها نیز مانند هر نظام هیرارشی، سلسله مراتب خود را دارند. ازشاخ‌های مجازی گرفته تا خواننده و مجری و بازیگر و دلقک و روحانی و خبرنگارو فعال سیاسی و فعال حقوق بشری و مهندس و ادیب و استاد و دکتر و پرفسور و...
به بیان دقیق تر القاب و صفت‌ها نمی‌تواند ما را از دایره سلبریتی بودن خارج کند. یک سلبریتی می‌تواند متصل به جناح خاصی از هیئت حاکمه باشد اما این به معنای نفی موجودیت طبقه حاکم ازسوی وی نیست. آنچه که سلبریتی را از غیر آن متمایز می‌کند زمینه‌های رشد و کارکرد اجتماعی اوست. وظیفه مقدس یک سلبریتی تولید سرگرمی در جهت بقا و تقویت قدرت طبقه حاکم است. اما چنانچه اشاره کردیم سلبریتی‌ها درجات متفاوتی دارند. در رده‌های پایین تر کنش گر سلبریتی احتمال دارد به طور ناآگاهانه در این چرخه ورود کرده باشد. اما هر چه به راس هرم نزدیک تر شویم این کنش آگاهانه تر و سازمان یافته تر و پیچیده تر است. یک دکتر سلبریتی با آگاهی کافی و طرح و برنامه از پیش تعیین شده اذهان را در جهت خاصی هدایت می‌کند. سلبریتی‌ها نیز مانند دیگر موجودات برای ادامه حیات نیاز به تغذیه دارند. درجوامعی که جهل و خرافات با عمق بیشتری ریشه دوانده باشد سلبریتی‌ها فربه تر می‌شوند. جهل شرط لازم است اما کافی نیست. سلبریتی‌ها به پشتوانه حمایت طبقه حاکم در یک فضای غیررقابتی با نخبگان به منصه ظهور می‌رسند و پرورش می‌یابند. در رژیم‌های توتالیتر روند از میدان به در کردن رقبا حتی می‌تواند تا مرحله حذف فیزیکی افراد نیز گسترش یابد.
برای روشن تر شدن بحث به نمونه‌های تاریخی رجوع می‌کنیم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ما شاهد پدیده‌ای با عنوان انقلاب فرهنگی هستیم که ازسال ۱۳۵۹شروع شده و تا سال ۱۳۶۲ شمسی ادامه می‌یابد. با آغاز این روند، متخصصین امر در این حوزه، اقدام به اخراج اساتید و دانشجویان دگراندیش از دانشگاه‌ها می‌نمایند.
در نمونه‌ای دیگر در دهه ۷۰شمسی ما شاهد پروژه قتل‌های زنجیره‌ای از سوی وزارت اطلاعات ایران می‌باشیم. در این نمونه اینبار حذف فیزیکی دگراندیشان در دستور کار قرار می‌گیرد.
آنچه که به عنوان روشن فکری دینی از آن یاد می‌شود میوه درختی است که در زمین انقلاب فرهنگی نهالش کاشته شد و با خون مقتولین قتل‌های زنجیره‌ای آبیاری گشت.
استاد گرانمایه جناب سروش حال که بنا را بر انتخاب گذاشته‌اید من میان شما و شهیدان زنده قتل‌های زنجیره‌ای، گزینه دوم را اصلح تر می‌دانم. امیدوارم در سرفصل دروسی که تدریس می‌کنید، فلسفه قبض دانشگاه و بسط انقلاب فرهنگی و اصول تصفیه مداری، منطق و فواید قتل‌های زنجیره‌ای را برای مقلدانتان تشریح کنید. سلبریتی عزیز این افتخار نصیب من گشت تا اولین کسی باشم که بازنشستگی‌تان را از شغل شریف روشن فکری دینی تبریک می‌گوید.

ارادتمند شما - آرش فضیلت



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy