Thursday, Mar 21, 2019

صفحه نخست » «سخن» در سالی که گذشت! ف. م. سخن

94A36A90-18F1-44B4-B4BF-BF033F1A6244.jpegعنوان عجیبی ست می دانم! شاید کمی هم مایه ی خودپسندی در آن دیده شود، ولی این هم به قصد و غرضی ست!

همه معتقدیم که آغاز سال نو، وقت خانه تکانی ست؛ تکاندن خانه ی واقعی و تکاندن فکر و اندیشه و تر و تمیز کردن ذهن برای سال جدید.

این دومی را با وجود در نظر داشتن، متاسفانه کم تر کسی انجام می دهد، و معمولا فکر و اندیشه ای را دنبال می کند که همیشه می کرده است:
آری! خانه تکانی درونی واقعا کارِ دشواری ست، و دور ریختن تفکرات و باورهای قدیمی دشوار اندر دشوار!

من سال هاست سعی می کنم، بیشتر از بیرون، به فکر درون و تمیز نگه داشتن آن باشم. این که خاک، در گوشه ای از خانه نشسته باشد، می توان آن را همیشه تمیز کرد و برای این کار هیچ وقت دیر نیست. دیر هم شود اتفاق خاصی نمی افتد.

اما تمیز نگه داشتن درون، وقتی ضرب در آحاد ملت شود، کشور ایران را «برق خواهد انداخت».

این هم با شعار ممکن نیست؛ باید عمل کرد؛ باید واقعا عمل کرد!

لازمه ی «واقعا عمل کردن» دست برداشتن از خودفریبی ست. مهم نیست که بگوییم ما همینیم که هستیم؛ همینیم که همیشه بوده ایم. کسی بر ما ایراد نخواهد گرفت و ما هم کار خاصی نخواهیم کرد.

اما مهم است که با خودمان رو راست باشیم. اگر «می گوییم» که تغییر می خواهیم، باید واقعا دست به تغییر بزنیم. نیازی به قهرمان بازی و دون کیشوت گری نیست. یک کار، یک تغییر، برای رسیدن به یک هدف، گیرم هدفی کوچک اما واقعی برای شروع کافی ست. اگر همین تغییر را ضرب در آحاد ملت کنیم، شاهد چه تغییرات شگرفی در جامعه خواهیم بود.

مثلا اراده کنیم که مهربان باشیم. هم با خودمان هم با دیگران! به نظر کار ساده ای می آید نه؟! ولی در طول سال ده ها بار این هدف را از یاد می بریم. اگر همین مهربان شدنِ به ظاهر ساده را ضرب در آحاد ملت کنیم، تصور کنید مردم ما، چه مردمی در سطح جهان خواهند شد!

من به عنوان یک نویسنده ی کوچک در جمع نویسندگان بزرگ، در ابتدای هر سال سعی می کنم در درون ام خانه تکانی کنم.

سال گذشته، برای من، «سال صراحت» بود. سالی که تعارفات را کنار گذاشتم و گفتم هر چه را که گفتنی بود. نه این که با تعارف بخواهم کسی را گول بزنم نه. با تعارف سعی کردم طرف مقابل را به نرمی از خواب بیدار کنم. به او به زبان نرم هشدار دهم. راه خطا را به او بنمایانم.

اما از این تعارفات و نرمی ها نتیجه ای نگرفتم. این ها حمل بر دو چیز شد:
-حرف «سخن» ارزش شنیدن ندارد یا اگر دارد برای ما که دانایانِ کل یم، معلوم و مشهود است.
-با نرمیِ «سخن» کنار می آییم و از کنار حرف هایش به نرمی می گذریم...

نتیجه این شد که «سخن» دست از نرمی برداشت و «شلاقی» گفت و عمل کرد. صریح. با نام و نشان. بدون در نظر گرفتن دوستی و احترام.

نه این که بخواهد به کسی بی احترامی کند، نه. ولی ضرورتی به احترام مدام ندید. این که فلان کس آدمی ست با دانش و فرهنگ، دلیل بر عزت گذاشتن دائمی بر او نیست. وقتی دانش و فرهنگِ طرف، دردی از درد مردم درمان نمی کند، و به عکس بر دردهای اجتماعی و فرهنگی ما می افزاید، باید به او فهماند که هم خودش و هم افکارش معیوب است و به دیگران آسیب می رساند؛ که گفتار و عمل اش نتایج فاجعه انگیزی به وجود می آورد.

«سخن» در سال گذشته سعی کرد تا در کنار گفتن «بدی»های حکومت نکبت، به بدی های خودمان نیز اشاره کند. ممکن است خودِ ما، کننده ی کاری نباشیم، اما بدون هیچ تردیدی، سازنده ی بستر و ایجاد کننده ی شرایط وقوع ناهنجاری ها هستیم.

پس اشاره به خود، همان اندازه اهمیت دارد که اشاره به حکومت. انتظار تغییر و تحول داشتن از خود به همان اندازه اهمیت دارد که انتظار تغییر و تحول داشتن از حکومت.

«سخن» در سال گذشته سعی کرد، کوتاه تر بنویسد و موثر تر.

«سخن» به این موضوع باور دارد، که برای مردم، درست و غلط حرف ها و سخن ها اهمیت درجه ی اول ندارد، بلکه آن چه مهم است «چگونگی ارائه ی حرف و سخن» است.

این را خیلی از سیاست پیشگان و رسانه چی های اپوزیسیون در نظر نمی گیرند. ساعت ها می گویند و می گویند و بدتر از همه حرف های هزار بار تکرار شده را به همان ترتیب و آهنگ و کلمات تکرار می کنند و انتظار «تاثیر» دارند. تا پایان برنامه های گفت وگو، میکروفون از دست نمی نهند و توجه ندارند که مغزِ شنونده و مخاطب گنجایش معینی دارد که اگر این گنجایش در نظر گرفته نشود، زیباترین و عمیق ترین حرف های جهان هم بر کسی اثر نخواهد گذاشت!

تمام حرف ها صحیح! اما اثر، در زدن حرف صحیح نیست! در «چگونگی ارائه ی حرف» است.


در سال گذشته، «سخن»، تعارف با مردم و اعتقادات معیوب شان را کنار گذاشت. مردمی که می گویند مسلمان اند، و اگر یک نفر در خیابان، به یکی از مقدسین بگوید بالای چشم اش ابروست دست بر روی او بلند می کنند، یا احساس انزجار می کنند، وقتی به دوستان قدیم و همفکر خود می رسند، چنان جوک های فجیعی در باره ی امور مقدس و مقدسین تعریف می کنند و قاه قاه می خندند که آدم باور نمی کند این همان فرد متدین نماز خوان و روزه گیر و خمس و زکات ده است!

نه این که آگاهانه بخواهیم نقش بازی کنیم. نه. ولی بدون این که متوجه باشیم، به خوبی و در نهایت صداقت نقش بازی می کنیم طوری که اگر بنشینیم با خود خلوت کنیم و به گفتار و کردار چندگانه مان دقت کنیم نمی توانیم بفهمیم کدام یک از این «چند شخصیت» که در درون مان داریم، ما هستیم!

بنابراین احترام به مقدسات که معنی اش سکوت در برابر افکار هجو و ویران ساز است باید در جایی کنار گذاشته می شد. بی احترامی هم اگر بی احترامی نام می نهید، برای «سخن»، سکوت نکردن و حرف زدن در باره ی عقاید ویران ساز بود و هست. نه فحاشی، نه هتاکی، و نه هیچ چیز دیگری در این مایه ها، که به هر صورت اش، در نزد «سخن» مذموم بوده و هست.

این مختصری بود از تغییرات من در سال گذشته. برای امسال هم برنامه های فکر شده ای برای تغییر در درون خود دارم. البته اگر عمری باشد و توان نوشتنی.

شما هم به تغییرات درون خود فکر کنید. اگر عمل کنید، ایران، قطعا تغییر خواهد کرد.

سال نو تان مبارک!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy