عمران گاراژیان - کلمه
این روزها همه احساس می کنند باخته اند و همه خود را طلب کار می دانند. این تصور شرایط خطرناکی برای جامعۀ ایران فراهم آورده است. نتیجۀ عملی این تصور در اجتماع این می شود که کمتر فرد یا گروهی به حق خود قانع است. اکثریتی برای آنکه تصور می کنند باخته اند و برای آنچه فکر می کنند طلب شان است، هرآنچه بدست آورند، حق مُسلم خود می دانند. به سخنان امامان محترم جمعه دقت بفرمایید. به سخنان مدیران محترم دولتی دقت کنید. به سخنان تک تک انسان ها در کوچه و خیابان در تاکسی، اتوبوس و اسنپ، همچنین انبوه ماشین های شخصی گوش فرا دهید! همه خود را بازنده و البته طلب کار می دانند.
رویکرد بسیار جالب تر این است که همه کسانی که دستی در قدرت دارند و جایگاهی در حاکمیت و دولت، به نقد شرایط موجود می پردازند. اکثریت مسئولان و مجریان در جایگاه نقادی قرار گرفته¬اند. اکثریتی بدون هیچ چارچوب و معیاری نقاد شده¬اند، بدون اینکه در نظر بگیرند، نقد چارچوب¬ها و مبناهایی دارد. بدون اینکه در نظر بگیرند مخاطب نقدشان چه فرد و نهادی با چه پیشینه و جایگاهی در ساختار قدرت است. چهارچوب¬ها و مبناهای اساسی نقادی "اشتراک در چارچوب ها و معیارهای نقادی است". براساس این اشتراکات، می توان نقد کرد. وگرنه آنچه به شکل و با محتوای نقد ارائه می شود، بازنمایی تصور بازنده بودگی و طلب کار بودن است.
بازخوانی وضع موجود این است: احدی وضعیت موجود را تایید نمی کند. اما مسئله مهمتر این است که شخص، نهاد و ساختاری مسئولیت وضعیت موجود را نیز برعهده نمی گیرد. گویا وضعیت موجود از آسمان نازل شده و عامل و مبنای زمینی ندارد. گویا کنشگران اجتماعی - سیاسی و حاکمیت ایران در بوجود آمدنِ وضعیت موجود نقشی نداشته اند. آقای رئیس جمهور چند کشور خارجی را عامل وضع موجود معرفی می کنند. در رده های بالاتر حاکمیت، عموما "دشمن" که کلیتی موهوم و گویا همه جهانیان را شامل می شود، مسبب وضع موجود، معرفی می کند. اصولگرایان کلا خود را خارج از دولت ارزیابی نموده و مسبب وضعیت موجود را دولت معرفی می کنند. و از همه تربیون هایشان در همین راستا بهره می برند. اصلاح طلبان خود را بیرون از حاکمیت ارزیابی نموده و حاکمیت و امثال نظارت استصوابی شورای نگهبان را مسبب وضع موجود می دانند. آنچه باقی می ماند، انبوه مردم هستند با همین کلیت:
مردم واژه ای است که همه بکار می برند از امامان محترم جمعه و وابستگان ساختاری حاکمیت گرفته، تا مدیران و مسئولان دولتی و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی همچنین دست آندرکاران قوه قضاییه. همۀ اینها در کلام و به ظاهر "مردم" را دارای حق و شایسته بهتر از این می دانند. اما واژه مردم در اصطلاح مانند کلیت واژه موهوم " دشمن" است. مردم برای همه گزاره¬ها محل ارجاع هستند، اما برای بهبود شرایط شان اقدام عملی گویا ممکن نیست. این کلیت دارای همه حقوق دانسته می شوند اما تک تک آنها هرکدام به قسمی مورد بیشترین بی توجهی¬ها قرار می گیرند. خودِ مردم اگر آنها را تک تک در نظر بگیریم، همان هایی هستند که اگر دست شان رسیده، برخی از آنها اختلاس¬گران عمده هستند. برخی اختلاس¬گران خرده پا! اکثریتی طلب کار و با تصوری از بازندگی که اگر از دست آن عده هم برآید، بی هیچ ملاحظه¬ای اندازه¬ای برای طلب خود قائل نیست¬اند. این یعنی دقیقا زمینۀ اختلاس! گویا آنها یعنی مردم و ما، همه خود را در مقایسه با کسانی که اختلاس کرده اند، بازنده ارزیابی می کنیم. حاصل ساده همین تصور ساده این است که اگر زمینه فراهم شود، خود را محق برای نقدکردن طلب مان می دانیم. راستی برنده کیست؟ که ما همه تصور می کنیم، بازنده¬ایم.
جز این است که اختلاس¬گران از منظر ما برنده اصلی هستند. شاید هم برنده "دشمن" است! دقیقا تا حالا مشخص و مبرهن است که بازنده مردم و برنده دشمن موهوم است. راستی مسئول وضع موجود کیست؟ جز این است که افراد معدود و انگشت شماری در طول همه این سال¬ها در چهل سال گذشته، مصدر امور بوده¬اند؟ با هم رقابت کرده اند. برخی از آنها که قائل به رای و صندوق بوده اند با رای ما مردم برهم پیروز شده اند. و البته برما حکم رانده¬اند. حالا هم همدیگر نقد را می کنند بدون اینکه هیچ مبانی و معیارهای مشترکی را برای نقدهایشان در نظر بگیرند. آنها می توانند، ما نمی توانیم. آنها تربیون دارند، ما "مردم" نداریم. حتی حق تجمع و اعتراض هم نداریم. آنها همه حقوق را دارند و ما هیچ حقی نداریم. مسئولیت و حاکمیت به عده معدودی همه حقوق را داده و آنها گویا مسئولیتی در قبال آن حقوق ندارند!!
در مقیاس فراتر از افراد، نهادها: حاکمیت، دولت و مجلس و نهادهای وابسته به آنها، بازار و نهادهایی مانند آن، جز این است که همه و همه وضعیت موجود را بوجود آورده اند؟ این ها سئوال هستند. اگر اینها دخیل نبوده اند، که گویا خود را مسئول نمی دانند؟ فقط یک راه و مفّر می ماند. مشکلات از آسمان ناز ل شده اند و مسبب همه آنها خارجی ها هستند. حالا چه کسی روابط خارجی را مدیریت می کند، نویسنده این سطور نمی داند؟ کدام تربیون ها همه را مقصر می دانند و خود را منزه؟ همه دشمن هستند و ما با همه دشمن هستیم، همان دشمن ها گویا همه مسائل و مشکلات را برای ما فراهم کرده¬اند. راستی این دشمنان چقدر قدرتمند هستند و ما چقدر ضعیف عمل کرده ایم. چنین نیست! واقعیت ها این ضعف را نشان نمی دهند؟ به نظر شما به بن بست رسانده نشده¬ایم؟ کلیت دولت و حاکمیت به بن بست نرسیده است؟ تخصص زدایی نتیجه نداده است؟ توهم پراکنی به بار ننشسته است؟
هشدار وزیر امور خارجه فرانسه به جمهوری اسلامی