الگوهای موفق در این سیاره، با آنچه من در دنیای خود سراغ دارم تفاوتهایی اساسی دارد. ارزش اجتماعی و توانایی افراد چندان با معلومات آنها سنجیده نمیشود. اینجا ابتکار به شیوهای منحصر به فرد میتواند به فرد قدرتی عجیب و غریب و گاه ثروتی بادآورده بدهد. مثلا فردی که بلد است که یک بازی کامپیوتری محبوب را به آسانی برنده شود، به اندازه بزرگترین ستارههای دنیای ورزش و سرگرمی ارج و قرب و گاهی درآمد دارد.
وقتی تقریبا همه پدیدهها در زندگی با کمک دوربینهای تلفنهای هوشمند تبدیل به ویدیو کلیپ میشوند و به کمک اینترنت در سطحی جهانی در دسترس قرار میگیرند، قبولاندن یک الگوی رفتاری مشخص به نوجوانان مشکل است. با این وصف در کنار هم بودن اعضای خانواده اولویت به حساب نمیآید. آنها میپرسند مثلا چه اشکالی دارد که آدم به حضور در اجتماعات خانوادگی اهمیتی ندهد؟ اگر هم نسلان من برای پاسخ بسیاری از پرسشها در سنین نوجوانی به والدین مراجعه میکردند، حالا هر سئوالی را میشود در اینترنت مطرح کرد و انواع پاسخها را گرفت. در چنین حالتی تربیت درست فرزند و تعلیم آداب اجتماعی کاری پیچیده است و از عهده بسیاری برنمیآید.
این دشواری زمانی خودش را بیشتر نشان داد که بچه ها شروع کردند به طفره رفتن از شرکت در کلاس هفتگی مدرسه فارسی. من هم هر هفته سعی میکردم تا قبل از شروع کلاس، یک جلسه توجیهی با آنها بگذارم که از دوران عظمت و شکوه زبان پهلوی شروع میشد، با درخشش مولانا و حافظ و سعدی ادامه پیدا میکرد و به وضعیت امروز زبان فارسی ختم میشد. باید اشاره کنم که نباید از نوجوانان خیلی انتظار واکنشی منطقی و خردمندانه داشته باشید. ولی خودتان حق ندارید از دایره منطق خارج شوید. چون خارج شدن از دایره منطق، فقط شما را خلع سلاح میکند و هیچ کار دیگری از شما بر نمیآید که نتیجه بخش باشد. موقعیت شما اگر نه شبیه بازی شطرنج با گوریل، بلکه شبیه بازی شطرنج با یک میمون و گاهی دوتا میمون شیطان و بازیگوش است. میزنند زیر صفحه و هر و هر هم به شما میخندند. باید مهره را در سیاره آنها دوباره بچینید، تقلب هم نکنید و از اول شروع کنید.
خلاصه بخواهید به آنها بگویید چه کنند، به این میماند که یک آدم فضایی بیاید و بخواهد به ما یاد بدهد چطور غذا بخوریم، چگونه معاشرت کنیم و با چه کیفیتی از وقت مفید خود استفاده کنیم.
راستی من آدم فضایی هستم یا آنها؟