Jamshid_Faroughi.jpgساختار سیاسی کشورها به‌ویژه در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم دستخوش چنان تحولاتی شده است که لزوما با نظریه‌های سیاسی عرضه شده همخوانی نداشته و عموما ترکیب و آمیزه‌ای هستند از گونه‌های متفاوت. به این ترتیب نمونه‌های"خالص" حکومت‌های توتالیتر و سلطانی عمدتا در "جهان نظریه‌ها" وجود دارند و نه درجهان واقعی. و از این حیث دولت پهلوی و دولت اسلامی برآمده از انقلاب نیز از همین قاعده پیروی می‌کنند.

با آن که تحلیل‌گران از منظرهای متفاوتی به ساختار سیاسی دولت پهلوی نگریسته‌اند، اما به هر روی می‌توان بر سر این موضوع که دولت پهلوی یکی از گونه‌های مدرن حکومت‌های اتوکراتیک است، به توافق رسید. آمیزش خصلت‌های مدرن واتوکراتیک در ساختار سیاسی حکومت پهلوی، پرتوافکنی به مفهوم مدرنیزاسیون اتوکراتیک را الزامی می‌سازد و از این رو در این گفتار به این موضوع خواهم پرداخت.

به سخن دیگر، فقدان اتفاق نظر بین تحلیل‌گران و مورخان پیرامون ساختار سیاسی دولت پهلوی اما به گونه‌ای نیست که آنان در این نکته که ایران در عصر پهلوی نوعی از مدرنیزاسیون را تجربه کرده است، تردید ورزند. و ازآنجا که این مدرنیزاسیون پایه‌های یک حکومت دموکراتیک و متکی بر مشروعیتی مدرن وعقلایی را فراهم نساخت، می‌توان گفت که این مدرنیزاسیون نتوانست از مرزهای حکومتی اتوکراتیک فراتر رفته و ناگزیر به پیوند با خصلت‌های اتوکراتیکی شد که از عصرقاجار به ارث برده بود.