بیشتر اعضای حزب محافظه کار تاچریستند و مخالفت مهاجرت و البته به شدت اروپا هراسند
ایندیپندنت فارسی - افراد بسیاری هستند که به آنها اعتماد می کنیم و زندگی و منافع حیاتی و آیندهمان را به آنها میسپاریم. پزشکان جراح، خلبانها، مشاورین مالی، روسای شرکتها.
اما ۱۲۴ هزار عضو کم و بیش خل و چلِ حزب محافظهکار چطور؟ این گروه مردان و زنان میهنپرست که معروف هستند به ظرافت در قضاوت، دیدگاههای معتدل و آمادگی برای شنیدن استدلال طرف مقابل؟ بخصوص بر سر مساله آینده بریتانیا در اروپا. ۱۲۴ هزار نفر از میان حدود ۴۷ میلیون نفر رایدهنده بریتانیا -- یعنی ربع درصد. یک نفر از هر ۴۰۰ نفر ما در تعیین انتخاب نخستوزیر جدید در این لحظه حیاتی از داستان جزیرهمان نقش خواهد داشت. عجب دموکراسیای. حالا فهمیدیم «پس گرفتن اختیار» یعنی چه. بله، یعنی اختیار کشور را بدهیم دست یک دار و دسته کوچک محافظهکار.
چرا که همین تعداد هستند که بین دو نامزدی که نمایندگان محافظهکار مجلس پیش میگذارند حق انتخاب دارند. این نمایندگان اول باید نامزدهای اصلی را از بین ۱۷ تا ۲۰ نامزد احتمالی کنونی انتخاب کنند. در نتیجه گروه نسبتا کوچکی از افراد عجیب وغریبی که بیشترشان به شدت راستگرا و متنفر از اروپا هستند تصمیم میگیرند که چه کسی وارد خانه شماره ۱۰ خیابان داونینگ (مقر نخستوزیر بریتانیا در لندن) میشود، مذاکرات جدید و از هم اینک محتوم بریتانیا در مورد توافق خروج از اتحادیه اروپا (برگزیت) را انجام میدهند و بقیه کشور را تهدید به برگزیتِ بیتوافق و بدترین رکود اقتصادیِ این نسل میکند.
بله، همان ۱۲۴ هزار نفر.
اینها که هستند؟ تعدادشان واقعا کم است. از حدود ۱۲۴ هزار نفر بعضیهایشان اصلا رای نمیدهند. آخرین بار که محافظهکاران انتخابات درست وحسابی برای برگزیدن رهبر خود داشتند سال ۲۰۰۵ بود که در آن دو سوم اعضا رای دادند. ۱۹۸۸۴۴ مشارکت داشتند و دیوید کامرون را با رای ۱۳۴۴۴۶ به دیوید دیویس که ۴۶۳۹۸ رای آورد ترجیح دادند. بعد آقای کامرون شد نخستوزیر و به آنها گفت از «وراجی راجع به اروپا» دست بردارند. و خبر داریم که بقیه داستان چطور پیش رفت.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
در نتیجه اگر مشارکت اعضای حزب محافظهکار در انتخابات حدود ۶۰ درصد باشد میزان مشارکت به حدود ۰.۱ درصد کاهش مییابد -- یعنی یک نفر از هر هزار شهروند بزرگسال بریتانیا.
البته از این میان خیلیها در عین حال تصمیم شان را گرفتهاند. چهره درخشان و عزیز کرده حزب، عالیجناب بوریس جانسون، انتخابشان است و اصلا هم برایشان مهم نیست ایشان در زندگی خصوصیاش چه میکند. بعضیها هم هستند که بین مثلا جانسون و دومینیک راب در نوسانند که نسخه کوچکتر جانسون است با کلهای کوچکتر و خلق و خوی پرمبالغهتر. تعداد این رایدهندگان «چرخشی» حزب شاید به ۲۰ هزار نفر هم نرسد. در نتیجه شمار شهروندان بریتانیا که نخستوزیر بعدی ما را انتخاب میکنند معادل جمعیت قریه برکهمستد است.
اگر این تعداد از نماینده گان دارای تناسبی متاثر از بقیه جامعه بودند شاید میتوانستیم بگوییم کم بودنشان از بعضی جهات مهم نیست. اما همه میدانیم که اعضای حزب محافظهکار به هیچوجه چنین نیستند. به گفته «فول فکت» سن متوسطشان حدود ۵۷ سال است. حالا این هیچ اشکالی ندارد؛ اما باید گفت که افراد غیرسفیدپوست و جوانان نسل هزاره حضور متناسبی در این میان ندارند. همینطور اسکاتلندیها، کارگران بخش دولتی، شهرنشینها...
حزب محافظهکار تلاشهایی برای بازسازی خود کرده اما در جغرافیا و رویکردهایش، حزب ثروتمندها و جنوبیها و حومهنشینها است. بیشتر اعضای حزب تاچریستند و مخالفت مهاجرت و البته به شدت اروپا هراس. نویسنده مورد علاقهشان پل دیکر در روزنامه دیلی میل بود (سردبیر سابق یک روزنامه راستگرای محبوب) و در ماههای اخیر حوزههای حزب شاهد ورود اعضای جدید یا بازگشت قدیمیها هم بوده است.
فعالین سابق حزب استقلال (یوکیپ)، فاراژیستها (یعنی طرفداران نایجل فاراژ، رهبر حزب استقلال) و «بلوکیپها» (یعنی کسانی که هم طرفدار یوکیپند هم طرفدار حزب محافظهکار) همه وعده دادهاند که حزب را از «خائنین» به برزگیت همچون دومینیک گریو و آنا سوبری و سارا ولاستون تصفیه کنند و مومنین واقعی را به جایشان بنشانند (که البته دو نفر آخر خودشان زدند بیرون).
بعضیها به این گروه میگویند «مومنتوم بنفش» (مومنتوم اسم گروهی چپگرا با گرایش مارکسیستی است که در دفاع از جناح چپ درون حزب کارگر عمل میکند).
آینده شما و آینده این کشور بیچاره و کهن و خسته و درمانده به دستان بیچاره و کهن و خسته و درمانده آنها افتاد. چه شد که به اینجا رسیدیم؟