کیهان لندن - الاهه بقراط - نخستین کنفرانس علمی- پژوهشی «پروژه ققنوس ایران» از ۳۱ ماه مه تا ۲ ژوئن ۲۰۱۹ در شهر تورنتو کانادا برگزار شد. در این کنفرانس کارشناسان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی از کشورهای مختلف مانند آمریکا، آلمان، فرانسه، ژاپن و انگلیس بطور حضوری و یا از راه دور مشارکت داشتند. نگاهی به عنوان مباحث نشان میدهد که «پروژه ققنوس ایران» تلاش خود را بر مضامین بنیادی و مشکلات عملا موجود در کشور متمرکز کرده است: «رابطه علم و دموکراسی»، «نظریه رهبری سیاسی جدید»، «سیاستگذاری عمومی در قرن بیست و یکم و نقش دانش»، «بنای سیاسی اقتصاد بازار»، «مداخله گسترده دولت در اقتصاد و شکلگیری فساد»، «بدهی ملی و کاهش ارزش ارز»، «چالشهای زنان کارآفرین در نظام آموزشی»، «مدیریت بحران»، «روانشناسی اعتیاد»، «معضل ایدز»، «تولید و توزیع انرژی و زیرساختهای لازم برای یک ملت پیشرو»، «چالشها و فرصتهای سلامت»، «سیستم جدید ارائه خدمات بهداشتی به مناطق روستایی»، «دور باطل زلزله»، «کاربرد انرژی خورشیدی برای ایران»، «آب فراورده شده از زمین» و همچنین ارائه و بررسی نتایج دو نظرسنجی مهم ققنوس درباره سیل اخیر و نافرمانی مدنی که در آن ایرانیان داخل کشور مورد پرسش قرار گرفته بودند.
همچنین در این کنفرانس ارائه سومین نظرسنجی این پروژه برای بررسی نظرات و امکانات ایرانیان خارج کشور برای بازسازی ایران زیر عنوان «ردیتوس» اعلام شد.
فاجعهی دین بجای دانش در سیاست
وقتی «پروژه ققنوس ایران» در سوم اسفند ۱۳۹۷ اعلام موجودیت کرد، با استقبالی روبرو شد که به دلایل مختلف انتظارش میرفت. یکی از مهمترین دلایل، علاقه ایرانیان به علم و دانش و تحصیل است. بیدانشی و ناتوانی جمهوری اسلامی و تخریبهای تلنبارشده در طول چهل سال، علاقه به دانش و کارشناسان دانا و توانا را دوچندان کرده است.
دلیل مهم دیگر استقبال از ققنوس، شرایط ویژه ایران است. اگر سی، بیست، ده و یا حتی سه چهار سال پیش، گروهی از دانشمندان و کارشناسان و روشنگران ایرانی راهاندازی این پروژه را اعلام میکردند، بعید بود با این استقبال روبرو شود. چنانکه در تمام سالهای گذشته اگرچه نه به این صورت، بلکه تلاشهای فراوانی شد تا مسائل و مشکلات ایران، از جمله در زمینهی سیاست و اقتصاد به صورت علمی مورد توجه قرار گیرد ولی به تشکیل یک نهاد نیانجامید.
نقش شاهزاده رضا پهلوی را نیز در این استقبال نباید از یاد برد که مبتکر پرژوه ققنوس است. روزگاری، در نخستین دههی ۱۳۰۰ خورشیدی با روی کار آمدن رضاشاه، دهها دانشجوی ایرانی به اروپا اعزام شدند تا در رشتههای مختلف دانش بیاموزند و آن دانایی و توانایی را در بازگشت به کشور در خدمت و سربلندی ملت و مملکت به کار بگیرند. اینک پس از نزدیک به صد سال آن «اعزام» و «بازگشت» معنای دیگری یافته است. رضا پهلوی، آن اقدام پدربزرگش را با شرایط امروز ایران تطبیق داده است: متشکل کردن کارشناسان و روشنگرانی که نه «اعزام» بلکه عمدتا به دلیل شرایط پس از انقلاب ۵۷ مجبور به ترک میهن خود شدهاند بدون آنکه لحظهای از یاد و خدمت به میهن و «بازگشت» غافل مانده باشند! وی اجرای این پروژه را به دکتر الهیار کنگرلو سپرد تا با گردآوردن کارشناسان و روشنگران از سراسر جهان، «ققنوس» را حیات بخشد.
بنیانگذاران ققنوس در نخستین گام بر یک واقعیت مهم و ویرانگر انگشت میگذارند: جدایی سیاست و علم! پس از پیروزی انقلاب در سال ۵۷ کسانی که روی کار آمدند، دین و ا یمان را بجای دانش، محور تصمیمگیریها قرار دادند و نتایج فجیع آن در برابر چشم همه است.
به میدان آمدن اهل علم و راهکارهای عملی به صورت یک «پروژه»، پس از اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ که یک نقطهی عطف ملی- تاریخی به شمار میرود، آن را به تکیهگاه امیدوارکنندهای تبدیل ساخته است. به ویژه آنکه پروژه ققنوس در آنچه به عنوان مرام و چشمانداز خود زیر عنوان «توانا بود هر که دانا بود؛ با هم برای آینده» اعلام کرده، بر توانایی و دانایی و همبستگی تأکید نموده است.
نوزایی وبازسازی بجای خلاء موجود
انتخاب نام «ققنوس»، این پرندهی اسطورهای که میسوزد و هر بار از خاکستر خود زنده برمیخیزد، اشارهای بجا به موقعیت کنونی ایران است که بدون مبالغه میتوان آن را سرزمینی سوخته دانست. اما کم نیستند کسانی که از ظن خود یار ققنوس میشوند و توقعات خویش را از آن دارند. توقعاتی که اگرچه بجاست اما از ققنوس به عنوان یک نهاد علمی نمیتوان انتظار داشت که پاسخگوی آنها باشد.
با اینکه بنیانگذاران ققنوس در کنفرانس خبری اعلام موجودیت و همچنین در گفتگوهای گوناگون تأکید کردهاند که فعالیت این پروژه «سیاسی» نیست ولی برخی از آن انتظارات سیاسی دارند. در بهترین تعریف شاید بتوان گفت، درست است که راهاندازی پروژه ققنوس یک اقدام سیاسی است اما فعالیت آن نه سیاسی بلکه علمی و پژوهشی است اگرچه نتایج این فعالیت تنها در تصمیمگیریهای سیاسی و توسط سیاستمداران میتواند عملکرد داشته باشد!
توقع فعالیت سیاسی از یکسو به دلیل کمبودهای جامعهی سیاسی ایران در داخل و خارج کشور است و از سوی دیگر به دلیل اعتمادیست که جامعه ایرانی بطور کلی نسبت به دانشمندان و کارشناسان دارد. اما تلاش ققنوسیان در عرصهی دیگری جاریست: بررسی و یافتن راهکارهای علمی و عملی برای بازسازی ایران پس از نوزایی و تولد دوباره. پس ققنوس نمیتواند برای مثال به سازماندهی مبارزات سیاسی و مدنی بپردازد و یا خود را درگیر تشکیل یک آلترناتیو سیاسی کند اما کارشناسان علوم اجتماعی در این پروژه قطعا برای ارائهی سیاستهای آلترناتیو تلاش میکنند!
این سیاست و سیاستمداران هستند که درباره منابع یک جامعه تصمیم میگیرند! پس هر آن کسی که در هر عرصه از این منابع به پژوهش و فعالیت و ارائه راهکارهای علمی و عملی اشتغال دارد، بر سیاست و در نتیجه بر تصمیمگیریهای سیاستمداران تأثیر میگذارد.
وجود یک جمع متشکل از دانشمندان و کارشناسان و روشنگران که در عرصههای مختلف به بررسی مشکلات عملا موجود بپردازند و راهکارهای واقعی و عملی برای کاهش یا حل آنها ارائه دهند، یک خلاء بزرگ را که در دوران حیات این نظام شکل گرفته، پر میکند! این خلاء علمی در ایران، با وجود دانشمندان و کارشناسان دلسوز در عرصههای مختلف، با گروههای مکتبی و عقیدتی پر شده که دانش و تواناییهای لازم را برای انجام مسئولیتهای خود در مقامهایی که منصوب شدهاند ندارند! گذشته از اینکه، ساختار مسدود و انحصارطلب نظام نیز اساسا اجازهی حضور افراد غیرمکتبی و خارج از ایدئولوژی حاکم را نمیدهد.
از همان سالهای نخست جمهوری اسلامی، پس از اخراجها و پاکسازیهای فرهنگی و دانشگاهی:
بخشی از «تحصیلکردگان» را سهمیههای عقیدتی و نهادهای حکومتی تشکیل میدهند که برای نشستن بر کرسیهای مدیریت و مسئولیت نظام تربیت میشوند.
بخشی دیگر، راهی به نهادهای تصمیمگیرنده و تعیینکننده پیدا نمیکنند.
و بخش مهمی نیز از بهترین دانشجویان و فارغالتحصیلان در چارچوب پدیدهی فاجعهبار «فرار مغزها» راهی کشورهای دیگر میشوند.
به نهادهای مردمی و سازمانهای غیردولتی نیز فضای تنفس مستقل داده نمیشود.
فعالیتهای فردی کارشناسان و متخصصان باوجدان و میهندوست نیز در محدودههای کوچک مسدود میماند؛ البته اگر ساختار حاکم آنها را خنثی و نابود نکند.
دانایی، توانایی است!
به همین دلایل است که اگرچه مشکل اصلی ایران یک معضل سیاسی و ساختاری است، اما «پروژه ققنوس ایران» در چارچوب یک پروژه علمی حیطهی کار خود را در رابطه با این معضل تعریف کرده است. ققنوسیان میتوانند هر اعتقاد مذهبی یا غیرمذهبی، هر تعلق قومی و نژادی و جنسی و یا هر گرایش سیاسی داشته باشند. آنچه آنها را پیوند میدهد دانایی و توانایی آنها و احساس مسئولیت درباره کشورشان ایران و مردم آن است. آنها میدانند فقط کار سیاست نیست که در ایران لنگ مانده! کشورداری یعنی ساماندهی پایدار منابع به شکلی که هم این منابع حفظ و حتی افزایش یابند و هم نه تنها جامعه بلکه طبیعت نیز از آن بهره ببرد! از همین رو، همهی نهادهای کشور میبایست از علم و دانش لازم و کارشناسانه برای این ساماندهی برخوردار باشند.
دین، آنهم فرقهای محدود از یک مذهب محدود، که با سودجویی افرادش، باز هم محدودتر میشود، اساسا قادر به درک پدیدهی کشورداری نیست! رهبری جمهوری اسلامی و زمامداران این نظام حتی به مشاورهی دانشمندان دلسوز و کارشناسان مردمدوست اعتنایی ندارند و گمان میکنند با تکرار روایات و حدیث از قرون گذشته میتوانند یک جامعه را در قرن بیست و یکم، نسبت به ناتوانیهای خود توجیه کنند! شانس بزرگ جمهوری اسلامی این بود که در کشوری با بنیهی بسیار قوی که در پنجاه سال پهلوی تنومند شده بود، به قدرت رسید. این بنیه آنها را چهل سال نگه داشت. ولی حالا با به میدان آمدن نسلهای جوانتر و متأسفانه بر باد رفتن بسیاری از منابع طبیعی و انسانی، بنیهی ایران و همزمان نظامی که بر آن حاکم است، ته میکشد. با این تفاوت که آنکه میرود حکومت است و آنکه میماند ایران است تا خود را بازسازی و ترمیم کند. «پروژه ققنوس ایران» در خدمت این بازسازی و ترمیم قرار دارد و هر آنچه اندوخته، در طبق اخلاص تقدیم مردم ایران میکند. سد پوسیده و فرسودهی جمهوری اسلامی نمیتواند تا ابد بین ایران و فرزندانش، در داخل و خارج، جدایی بیندازد.
ققنوس میداند در جهان امروز، توانایی [اقتدار] در دانایی است از همین رو شعر پُرمغز «توانا بود هر که دانا بود» را که زمانی هر کودک دبستانی در ایران در نخستین صفحه کتاب خود با آن آشنا میشد، شعار خود قرار داده است.
در همین مدت کوتاه که از اعلام موجودیت ققنوس میگذرد، هزاران پیام به آن رسیده. از گوشه و کنار کشور، هر کسی در هر کاری میخواهد نقشی در این پروژه داشته باشد. عکس و خبر میفرستند؛ درددل میکنند؛ از اوضاعی میگویند که دیگر قابل تحمل نیست؛ حتی انتظار دارند ققنوس به آنها امید بدهد تا فکر خودکشی را از سر به در کنند! آنها هم میخواهند کمک کنند و هم کمک میخواهند! همین امروز! برای همه چیز!
این انتظارات سبب شده است که یک مسیر دو طرفه بین ققنوس و مخاطبان برقرار شود. البته ققنوس نمیتواند به حل مشکلات فردی و شخصی شهروندانی که با آن تماس میگیرند کمک کند زیرا نه با این هدف به وجود آمده و نه موقعیت و ابزار آن را دارد و نه میتواند نقش نهادهای حکومتی را که موظف به خدمتگزاری مردم است برعهده بگیرد! وگرنه قطعا دریغ نمیداشت! ققنوس در مسیر خود برای آیندهای تلاش میکند که این مشکلات در برنامهها و راهکارهای کلان سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به حداقل برسند. مردم هم میتوانند با شرکت در نظرسنجیها، با پشتیبانی معنوی از فعالیتهای ققنوس، با ارائه نظرات و تجربیات خود در عرصههای مختلف و با تلاش برای استفاده از هر امکانی که در ایران و خارج برای آموزش و مهارت دارند، به تحقق این پروژه یاری برسانند. با وجود همه این مصیبتها، خود را و جامعهی خود را دست کم نگیریم!
ققنوس، این کشوریست که سوخته و میبایست از خاکستر خود دوباره زنده برخیزد. آینده از آن نسلهای جوان و مبتکر و پویای ایران است که بار دیگر جایگاه کشور خود را با دانایی و توانایی و صلح و همزیستی و همگرایی با همسایگان و همهی کشورهای منطقه و جهان تثبیت خواهند کرد.