Sunday, Jun 23, 2019

صفحه نخست » سفر کردن، فرار یا تلاش برای شناخت جهانی دیگر؟

travel_062319.jpgایران اینترنشنال - مقوله سفر کردن در جهان امروز به پروژه ای برای فرار از همه چیز و طی کردن زمان تبدیل شده است. جوانان سفر می کنند تا یادشان برود...

شاید شما هم شنیده اید که وقتی با گروهی به کوهنوردی می روید و از روی قله، شهر را زیر پایتان می بینید، کسی سخن می گوید و تلخی خاصی در زبانش جاری است. این شخص با نگاهی آکنده از غم به پایین می نگرد و می گوید از این بالا چقدر همه چیز راحت است، بدون دسته چک، بدون طلبکار، بدون تلاش برای فروش، بدون چانه زنی، بدون دخالت همسایه، بدون موسیقی آزاردهنده، بدون...

این مساله یک کانسپت مشخص دارد. این افراد در حال فرار هستند. فرار از همه چیز و فرار از همه صداها و واکنش ها.

عده ای به بالای کوه فرار می کنند، عده ای به شمال کشور می روند و عده ای مرزها را رد می نمایند. قصه مهاجرین ایرانی که حاضر به فرار به هر قیمتی و به هر جایی، همین است. تفاوت ندارد مقصد ترکیه و ارمنستان باشد یا یونان و کانادا و بلژیک!

آنها چه "مغز" باشند و چه انسان های ساده ای که برای زندگی بهتر از کشور خود کوچ می کنند، به هر صورت همگی فرار می کنند.

اما به طرق مختلف دیده شده که چه افرادی که به شمال کشور برای مدت موقت فرار می کنند و چه آنها که خاک را به هر قیمتی ترک می کنند، آنجا نیز آسوده نیستند.

در سفر هم بهانه گیری ها آغاز می شود و جایی هم که استقرار یافته اند وضعیت همین است.

اتاق بی پژواک که در خلال جنگ جهانی دوم به فرمان نیروی هوایی ارتش آمریکا با هدف رفع خستگی خلبانان بمب افکن طراحی شد.

در داخل این اتاق هیچ صدایی شنیده نمی شود. اما نکته این است که سکوت در این اتاق به قدری بالاست که صدای نبض و همچنین حرکت کردن خون در رگ شنیده می شود. این سکوت که آن صدای وحشتناک نبض و خون را به همراه دارد، می تواند منتج به دیوانه شدن فرد شود.

جایی برای آرامش به نظر در جهان فعلی وجود ندارد. اصولا جهانی که انسان به دست خود ساخته است، همیشه مملو از صدا و نور و رنگ است!

آنچه که جوان امروز ایرانی را می آزارد، دقیقا همان چیزی است که جوان امروز چینی و بریتانیایی را آزار می دهد.

با این تفاوت که خاطرات یک جوان ۲۵ ساله انگلیسی، آرزوهای یک جوان ۳۰ ساله ایرانی است. تنها همین اختلاف ۵ سال توجهات زیادی را به خود جلب نموده است.

سفر به مناطق شمالی، مصرف غلیظ ماریجوانا و تکرار سبک زندگی دیگران، راه های فرار بزرگی است که از آن انتظارات بزرگ می رود. انتظار می رود با اینگونه فرار کردن ها، آرامش بزرگ هم به دست آید اما این پرسش شکل نمی گیرد که اگر این فرارها، پاسخی برای بحران های امروزی داشت چرا این بحران در جزایر ثبات نمایش داده شده در فیلم های هالیوود وجود دارد؟

ایران تحت حکومت ملایان، اگر یک فریب بزرگ به اذهان عمومی زده باشد همین است. کاملا پذیرفته است که ایران در ابتدای راه رنسانس در خاورمیانه قرار دارد و بسیاری نمی خواهند عمرشان را در این پروسه گذار هدر رفته ببینند اما آنچه که انتظار دارند، فراتر از این حرف هاست.

به همین خاطر است که بسیاری پس از مهاجرت یا فرار از شهری به شهر دیگر باز هم آرامش ندارند. مساله نه با فرار که با پذیرش این حقیقت صورت می گیرد که زندگی شهری در جوامع قرن بیست و یکمی به شدت خسته کننده و پر استرس است.

شاید راهکار این باشد که ابتدا با پذیرش آنچه که هست، کنار آییم و پس از آن، برای یک زندگی بهتر (نه ایدئالیستی) تلاش کنیم. در نهایت باید دانست که بله، آمده ایم تا از این زندگی لذت ببریم اما مدونا، کیتی پری، بیانسه، ریانا و لیدی گاگا، الگوهای مناسبی برای لذت بردن نیستند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy