راهی که جمهوری اسلامی و آمریکایِ ترامپ میپیمایند، میهنمان را بسوی جنگ اجتناب ناپذیر سوق میدهد. خوشبختانه، هنوز دیر نشده! ما میتوانیم، و باید نگذاریم، و اجازه ندهیم ایران ویران شود. وظیفهی هر ایرانی با وجدان و میهن دوست است، که در حد توانش از این فاجعه جلوگیری کند. روی سخنم با گمراهانِ جنگ طلب و عوامل بیگانه (چلبی هایِ ایرانی) نیست!
یک اعلام خطر به هم میهنان
چنانچه با جنگ و ویرانی و نا امنی، مخالف هستید؛ و نمیخواهید مانند چند میلیون افغانی، عراقی، یمنی و مردم سوریه، بی خانمان و آواره شوید:
باید به حکومت بگوئید: جنگ نمیخواهید! این حرکت باید در کمال صلح و آرامش انجام گیرد. یکپارچگی و امنیت کشورمان، نیازمند حضور گستردهی مردم در یک اعتراض خشونت پرهیزِ "ضد جنگ"، میباشد.
باید بدانید که شما، صاحبان اصلی این آب و خاک هستید. به خودتان و توانائیتان شک و تردیدی نداشته باشید.
بدانید که سکوت و بی حرکتی در چنین موقعیتی میتواند عواقبی بس، فاجعه انگیز داشته باشد.
باید در تعیین سرنوشت خودتان، خانوادهتان و کشورتان، پیش از آنکه همه چیز را از دست بدهید، شرکت کنید.
"همهتان با هم" در این اعتراض حضور داشته باشید. تمام خانواده، حتی فرزندانتان را با خودتان ببرید.
مسئولیتِ گام نخست، در چنین موقعیت اضطراری، با کسانی است که میدانند، و میتوانند؛ نه تودهی مردم که گرفتار فقر، و نیازمندِ امرار معاش هستند. ولی، آنهائی که میدانند و میتوانند، و احساس مسئولیت میکنند؛ و جوانان و دانشجویان که آیندهی کشور هستند؛ همراه با کلیهی هم میهنانی که نابودی و تجزیهی ایران را نمیخواهند و نمیپذیرند؛ همه با هم باید پیشقدم و پیشگام شوند. سپس تمام مردم ایران، باید به این حرکت بپیوندند و تا دستیابی به خواستههایشان، استقامت کننن و پایدار باشند.
"اعتراض، مخالفت و مقاومت در برابر زور و ستم و بی عدالتی، یک حرکت اخلاقی و انسانی است. وجدان انسانِ آزاده، اجازۀ تحمل تجاوز و زورگوئی را نمیدهد. کسانیکه هیچگاه ایرادی نمیگیرند، اعتراضی نمیکنند؛ و کسانیکه هیچگاه هیچ موضعی (سیاسی - اجتماعی) ندارند، و هیچ ریسکی نمیکنند؛ نه معنای زندگی را میدانند و نه مزۀ زنده بودن را چشیدهاند. (۱)
ارسطو میگوید: "شجاعت بالاترین صفت انسان است، بدون شجاعت، بعید است که بتواند، به دیگر صفات نیک انسانی دست بیابد و زمانی که این شجاعت را پیدا کند، آزادی را نیز بدست خواهد آورد. "
سن آگوستین میگوید: "امید دو بخش دارد: بخش نخست خشم است؛ خشم از اوضاع موجود، و دوم شجاعت میباشد؛ شجاعت برای تغییر و بهبود اوضاع. "
برای آگاهی آنهائی که ممکن است بگویند، "سرِ گود ایستاده میگوید لنگش کن"؛ باید جبههی جمهوری دوم ایران، را بحضورتان معرفی کنم تا بدانید ماجرا چگونه است: "جبهه در ۲۸ مرداد ۱۳۹۷ با شرکت "حزب ایران آباد" و جریان "ایران لیبرال" بنیان گذاشته شد. چند ماه بعد، باور و هدف و برنامه جبهه توانست نخستین جریان هم اندیش خود را جلب و جذب نماید. "اندیشکده آگاهی و شناخت"، سومین تشکل جبههی جمهوری دوم میباشد. " (۲)
ما در جبههی جمهوری دوم، در درجهی نخست، بر این باور هستیم که "همه چیز باید برای زندگی انسان و در خدمت انسان باشد". دوم، باور داریم که مردم میتوانند و باید در تعیین سرنوشت خودشان، شرکت پویا داشته باشند. در ضمنی که نباید به قدرت و توانائی خودشان کوچکترین شک و تردیدی بکنند. بنابراین بر پایهی این باورها است که به خودم اجازهای میدهم، برای هم میهنانم، اینگونه بی پروا بنویسم. زیرا به ارزش و اعتبار مردم باور دارم؛ و میدانم که نیاز داریم در تعیین سرنوشت خودمان، هم میهنان مان و کشورمان، شرکت داشته باشیم. و گرنه برایمان شاه تعیین میکنند، و امام میسازند!
قدرت و توانائی ملت
اعتراضات چند روز گذشته، در هنگ کنگ، بهترین شاهدِ قدرت و توانائی ملت میباشد. مردم هنگ کنگ، با حضور گسترده و پیوستهی خود، حکومت را مجبور به عقب نشینی و حتی، معذرت خواهی کردند. هنگ کنگ لایحهای دارد برای استرداد مظنونان، به چین. برای مردم هنگ کنگ این ترس وجود داشت که چین با این لایحه، مخالفان سیاسی خود را هدف قرار دهد. از اینرو مردم برای اعتراض به خیابان آمدند. حکومت اعلام کرد که لایحه بجای خود باقی خواهد بود.
پس از چنین اعلانی از سویِ حکومت؛ تعداد معترضان طی چند روز بعد، چند برابر شد. ادامهی اعتراضات، حکومت را مجبور کرد که نه تنها لایحه جنجالی استرداد مظنونان به چین را معلق کند بل که از مردم پوزش بخواهد. رئیس اجرائی هنگ کنگ گفت این لایحه در راستای منافع هنگ کنگ بوده، ولی در پاسخ به خواست مردم، دولت این طرح را متوقف و مورد بررسی قرار خواهد داد. (۳)
ماجرایِ هنگ کنگ، تنها یک مورد از این نوع اعتراضات مردمی میباشد، نگاه کنید به اعتراضاتی که به "بهار عربی"، معروف شدند: راهپیمائی در تونس؛ تظاهرات بزرگ در مصر؛ الجزایر و لیبی و یمن و...، و طی شش ماه گذشته در دو کشور سودان و الجزایر.
"بهار عربی" با راهپیمائی و اعتراضات گسترده مردمِ تونس، آغاز شد. ارتش به خیابان آمد و دهها تن از معترضان کشته و مجروح شدند. مردم به اعتراضات ادامه دادند، حکومت سقوط کرد، مجلس منحل شد، و دیکتاتور به عربستان گریخت. این جنبش و حرکتِ پیروزمندانهی مردم، با خودسوزیِ معترضانهی یک جوان تونسی آغاز گردید. این جوان، در کنار خیابان، سبزی و میوه میفروخت. پلیس مانع کار او شد و بساطش را بهم زد. او بجای تحمل ظلم، معترضانه دست به خوسوزی زد و در بیمارستان جان سرد. جوانی که حرکت اعتراضیاش، ملتی را بیدار کرد و برانگیخت؛ سنبل مقاومت و "قهرمان رهائی بخش" تونس شد.
تظاهرات مردم مصر بر علیه حکومت حُسنی مبارک، سراسرِ کشور را فرا گرفت. مردم خواستار "دموکراسی و پاسخگو بودنِ حکومت"، در برابر ملت بودند. نیروهای امنیتی به مردم یورش بردند و ارتش به حالت آماده باش درآمد. مردم در خیابانها ماندند، تا پس از گذشت ۱۸ روز، حکومت سقوط کرد.
"آتشی که در تونس بر جان میوه فروشی تهی دست افتاد، آغاز زنجیرهای از تحول و نا آرامی در خاورمیانه و شمال آفریقا شد. تحول در کشورهایی از جهان عرب، که استبداد زدگی خاصیت مشترک آنها بود.... شماری از قدرتمند ترین چهرههای این منطقه به تاریخ پیوستند، بن علی در تونس، مبارک در مصر، قذافی در لیبی و صالح در یمن". (۴)
میرسیم به آفریقا، در اواسط فروردین امسال، مردم سودان در اعتراض به "هزینههای سرسام آورِ زندگی"، و بدتر شدن روز افزون اوضاع اقتصادی، در چندین شهر علیه "نظام اقتصادی کشور"، راهپیمائی کردند. حکومت بجای پاسخ به خواستِ بحقِ مردم، پلیس و لباس شخصیها را به جان آنها انداخت! مردم با پرهیز از خشونت، تظاهرات را ادامه دادند. با تجمع در جلوی پادگانهای نظامی، از ارتشیان خواستند که تکلیف خودشان را مشخص کنند: "یا دیکتاتور، یا مردم؟ " ارتش در پایان، مردم را انتخاب و دیکتاتور سرنگون شد.
به قدرت خودتان و توانائیتان شک نکنید
هدف از اشاره به این حرکات، اینستکه شما هم میهنان، ببینید و بدانید که مردم قادر هستند. به قدرت و توانائیتان، شک و تردید نداشته باشید. شما قادر هستید و میتوانید حق خودتان را بگیرید، در صورتیکه به توانائی و قدرتتان، باور داشته باشید. "هیچ قدرتی بالاتر از قدرت مردم و ارادهی ملت"، نیست. باید بدانید که "مردم"، مردم عادی کشور، میتوانند، هر حکومتی را بزانو در بیاورند.
در ضمنی که اینبار شما دنبال براندازی نیستید؛ اعتراض شما به "جنگ و نابودی" ایران است! چنانچه حکومت با جنگ و نابودی همراه نیست؛ و فروپاشی و تجزیهی کشور را نمیخواهد؛ نمیتواند و نباید با شما به مخالفت و یا مقابله برخیزد. زیرا خواستتان بحق، و منطقی، و برای یکپارچگی و حفظ ایران است. رمز موفقیت در گسترده بودن حضور مردم، و کلید پیروزی در پایداریتان میباشد.
چرا جنگ نمیخواهیم؟
چهار دلیل زنده داریم: لیبی، عراق، یمن و سوریه. کشورهائی که غرب، و شرکایِ جنایتکارش، به بهانههای ساختگی و متفاوت متلاشی کردند. امروز، کمتر کسی از ویرانی و نابودی و ناامنیِ این چهار کشور، بی اطلاع است. در حال حاضر، جز عدهای گمراه و مزدور، هیچکس در این توهم نیست که حملهی نظامی، مشکلات کشور را حل میکند؛ و ارمغانش دموکراسی و شکوفائی خواهد بود! جنگ یعنی نابودی، مرگ، نا امنی؛ بی خامانی و آوارگیِ مردم، و ضعف و آسیب پذیریِ کشور!
آیا امنیت و آسایش و آرامش، در این کشورهایِ تکه پاره شده وجود دارد؟ آیا گمراهان و مزدورانی (چلبیهای ایرانی) که خواستار حملهی نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران هستند، حاضرند در یکی از این چهار کشورِ جنگ زده، زندگی کنند؟ در ضمنی که هم میهنان مان، نه تنها با آوارگی و دربدری افغانیها، عراقیها، یمنیها، و مردم سوریه آشنا هستند؛ بل که سالها از این آوارگانِ پناهنده در ایران پذیرائی کردهاند و با زندگی دردناک آنان آشنائی دارند!
سیاستهای نابخردانهی حکومت، ایران را بر سر دوراهی قرارداده: یا باید بجنگد و یا باید با آمریکای زورمند مذاکره کند. میدانیم که جنگ باعث ویرانی و نابودی ایران و بی خانمانی و آوارگی مردممان خواهد بود. از سوی دیگر مذاکرهی نابرابر، کشورمان را آسیب پذیر و اقتصادمان را وابسته به بیگانگان میکند. هم میهنانی که با عهدنامه ترکمانچای و عهدنامه گلستان، آشنائی دارند میدانند که این دو قرارداد طی دوران قاجاریه، ایران را محکوم به زوال کرد، و مردم را به فقر و درماندگی نشاند.
ما مردمِ ایران، راهِ سومی برای نجات حکومت از جنگ و مذاکرهی نابرابر، داریم: "گزینهی سازش با ملت". این سازش، یک پیمان دو طرفه و قابل اجراست، زیرا هم به سود مردم و هم به کام حکومت است. حکومت برای پیاده کردن "گزینهی سازش با ملت" تنها، نیاز به دو تغییر روش دارد:
حکومت باید بداند که مردم صغیر و اُمت نیستند، و نیاز به قیم و آقا بالاسر ندارند. مردم آزاد به دنیا میآیند و از حقوق طبیعیِ انسان، یعنی آزادی برخوردار هستند. بنابراین، رابطه و رفتار با آنان باید "رفتار حکومت با شهروند" باشد. این نخستین تغییر روش، با مردم میباشد.
دومین تغییر روش، در چهارچوبِ "سیستم اقتصادی و سیاست مالی" است. سیستم اقتصادی باید بر اساس فرصت هایِ برابر، برای همهی شهروندان و ظابطهای یعنی قانونمند باشد. سیاست مالی نیز باید بر اساس عدالت و انسان مداری، باشد. یعنی حقوق کارمندان و دستمزد کارگران، باید زندگی آنان را تأمین کند. کارمند و کارگر باید استخدامی باشند نه قراردادی و از تمام مزایای معمول، مانند مرخصی و بیمه و بازنشستگی، برخوردار باشند.
این دو اصل اجتناب ناپذیر برای برقراری رابطهی سالم و دو طرفه بین حکومت و ملت میباشد. چنانچه میخواهید مردم در کنار شما باشند و نه در مقابلتان، این حد اقلی است که باید مورد اجرا قرار دهید. با اجرای این دو روش، "شهروندی و قانونمندی"، رابطهی حکومت و ملت دو طرفه و مکمل همدیگر میشوند.
مردم در پرتوی آزادی مدنی، و مسئولیت شهروندی، با اشتیاق کار خواهند کرد و مالیات خواهند پرداخت. بازده کاری بالا خواهد رفت، و درآمد مالیاتی دولت افزایش خواهد یافت. توانائی مالی، دولت را قادر به سرمایه گذاری بیشتر میکند که باعث سازندگی و پیشرفت بیشتر جامعه میگردد که مرتب همدیگر را تغذیه میکنند. پیشرفت کشور، شکوفائی اقتصادی و تعالی ملت در گروی این دو تغییر روش، میباشد.
امیرحسین لادن
ahladan@outlook. com
تیرماه ۱۳۹۸
(۱) از مقالهی: آیا حاضرید منافع شخصیتان را فدای منافع ملی کنید؟ (ده سال پیش منتشر کردم)
(۲) تارنمای جبهه جمهوری دوم
(۳) نشریه نیویورک تایمز
(۴) بی بی سی