کیهان لندن - افزایش فشارهای بینالمللی و تنگتر شدن حلقه تحریمهای اقتصادی و انزوای سیاسی تنگناهای جمهوری اسلامی را بیشتر از پیش کرده است.
این وضعیت در ابعاد مختلف آثار و پیامدهای خود را نشان میدهد و گاه چنان بارز که حتی در کلام و ذهن کارگزاران نظام و شخص علی خامنهای تاثیرگذار بوده است. بررسی محتوای سخنرانیهای مقامات نظام نشان میدهد آنان بیش از گذشته دست به دامان خدا و انبیاء میشوند و این یعنی نسبت مستقیم طرح مباحث جهان «متافیزیک» در کلام رهبران رژیم ایران با افزایش فشارهای سیاسی و اقتصادی در جهان واقعی!
ابراهیم رئیسی رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی در سخنانی میگوید، پناه بردن به «اهل بیت» راه مقابله با تحریمهاست! این خط فکری در سراسر کشور، گاه با تبلیغات به شدت عوامفریبانه و مبتذل، ترویج میشود. امامان جمعه نیز با همین مضامین به تبلیغات میپردازند. برای نمونه، محمدرضا ناصری امام جمعه یزد در خطبههای نماز ۲۷ اردیبهشت، گفت «توکل به خدا و استقامت تنها راه به زانو درآوردن آمریکا است!»
سرآمد همهی اینها اما سخنرانیهای رهبر جمهوری اسلامی است که «توکل به خدا» به ترجیعبند سخنان او تبدیل شده؛ چنانکه در دیدار با اعضای ارشد نظام و شماری از اعضای مجلس خبرگان که اواخر اسفند ۹۷ برگزار شد نیز گویی خطبهای فرازمینی خوانده است! وی در آن سخنرانی، قرآن را به شهادت گرفت و تاکید کرد دشمن واقعی آمریکاست! خامنهای ایالات متحده را به ابوسفیان تشبیه کرد که در شرایط سخت دچار ترس و دلهره میشوند و خطاب به مخاطبان بر لزوم «ذکر الهی»، «توکل به خدا»، «ایمان به خدا»، «لطف و عنایت خدا» و «حرکات ایمانی» تاکید کرد!
اما فقط روحانیون و معممین نیستند که ذهنشان درگیر طبقات فوقانی اتمسفر شده است. حتی به اصطلاح تکنوکراتهای نظام هم از گزند این دیدگاه در امان نیستند و آن را تبلیغ هم میکنند. مسعود سلطانیفر وزیر ورزش جمهوری اسلامی در مراسم افتتاح سالن دو و میدانی در خرمآباد گفته افتتاح چنین پروژههایی «چیزی جز معجزه الهی نیست»!
سیمای اوهام و آخرالزمانی شدیداً بر رهبران جمهوری اسلامی سایه افکنده است. در این زمینه نظر حسن شریعتمداری تحلیلگر و فعال سیاسی را جویا شدهایم.
-مهندس شریعتمداری، بررسی محتوای سخنان مسئولان نظام از جمله شخص خامنهای حاکی از رشد پارامترهای الهی و اوهام مذهبی است. گویی هرقدر بنبست و مخمصهای که نظام گرفتارش شده شدیدتر میشود این بُعد سردمداران برجستهتر میشود. نظر شما چیست؟
- هر چه قاتل و شیاد و شارلاتان و مردم فریب و پوپولیست است، بهخصوص در خاورمیانه اتکاء به خدا دارد و گویا خداوند در حقیقت خدای ستمگران و قاتلان و چپاولگران است، در صورتی که آنها که به خدا اعتماد دارند پرودگار را با چنین صفاتی نمیشناسند. اینها یا خودشان متوهماند یا مردم سادهدل را میخواهند آلت دست خود قرار دهند و یا ترکیبی از هر دوی این خصوصیات را دارند. بنابراین باید به این پارامتر متافیزیکی و الهی به این معنی نگاه کرد که چون راه و چاره زمینی برای بهبود اوضاع ندارند و هیچ راه حلی برای مسائل و مشکلات ندارند به خداوند و آسمان و انبیاء متوسل میشوند.
در حقیقت مردم را به چیزی که اثبات و نفی آن برای کسی ممکن نیست حواله میدهند و اینطور پایگاه اجتماعی خود در بین ناآگاهان را حفظ میکنند.
-تجربه تاریخی حکومت خلفا و رژیمهای سیاسی خاورمیانه میگوید رهبران سرکوبگر مثل صدام و قذافی هم در واپسین سالها و ماهها به شدت بُعد معنوی و الهی خود را بهخصوص در مقابل دشمن خارجی به رخ میکشیدند! گویا این یک امر مشترک در میان اغلب رهبران خاورمیانهای و دیکتاتورهای متکی به اسلام است...
-حکومتها از لحاظ تاریخی با یک ریشه آسمانی متولد شدهاند یعنی یک نوع برادرخوانده ادیان بودهاند؛ یا از درون ادیان درآمدند یا ادیان به کمک آنها آمده و تثبیتشان کرده، در واقع حکومتها قبل از دوران مدرنیته مشروعیت خود را از آسمان میگرفتند.
با ظهور دنیای مدرن، دموکراسیها متولد شدند؛ با رجوع به اندیشهای که در یونان و روم باستان بود یعنی برخاستن حکومتها از درون مردم، ریشه مشروعیت از مردم گرفته شد و هرم را به سوی قاعده چرخاند.
تاریخ، سراسر متکی به کسانی است که اصولاً فلسفه وجودی خود را رسالت از جانب خداوند میدانند شاهانی بودند «ظلالله» یا «خلیفهالله» و هر کدام به نوعی خود را منتسب به خدا میدانستند.
شاه خود را «آریامهر» میدانست؛ فرّه ایزدی که بر دور سر شاهان منتخب خداست و نشانه تایید خداوند است، خمینی هم خود را نماینده خدا میدانست، شاه عباس صفوی هم خود را نماینده خدا میدانست و در تاریخ مملو از این نوع تفکر است و از آسمان مشروعیت میگرفت.
-معمولا مخاطب سخنرانیهای رهبر جمهوری اسلامی و دیگر مقامات رژیم، جریان و طیف مشخصی از جامعه است که خریدار این محتوا هستند. این نوع کلام چه اثر و پیامدهایی دارد؟ آیا تقویت این بُعد رهبران نظام به افراطگرایی وفاداران آنها دامن میزند؟ آیا به بسیج شدن آنها در رویارویی با دشمن و یا مقاومتشان کمک میکند؟
-نتیجه عملی این برخورد در ایران این بوده که بخشی از مردم دینگریز شدند و بخشی روایت خود را از روایت حاکمان جدا کردند. بخش کوچکی از اینها هنوز پشت نظام ماندهاند که نوعاً از نظام منتفع شدهاند یا به قدری ناآگاهی و روانپریشی آنها بالاست که برای آنها بریدن از نظام مقدور نیست؛ اما اکثریت آنهایی هستند که دین گریزند.
روز به روز توان اینها برای آسیب زدن به مردم محدود میشود؛ حتی در درون آنها نیز توافق برای سرکوب مردم وجود ندارد چون بخشی از دستگاه سرکوب به این نتیجه رسیده یا این طمع را دارد که از بین مردم برای مردم و نیروهای سیاسی یارگیری کنند. چون هر بخشی در رقابت با بخش دیگر است، این اندیشه را به دیگران منتقل میکند و تا کنون این تفاهم حاصل نشده که مردم را بطور وسیع سرکوب کنند و بیشتر عملیات آنها ایذایی است و با گسیختگی که در نظام وجود دارد رسیدن به یک توافق برای سرکوب گسترده مردم کمتر قابل تصور است.